فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهادت پایان نیست
آغاز است ....
🌱 کلام آسمانی شهید آوینی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷شهدا، مرگ را به سخره گرفتهاند
تا ما به حقارت دنیا بخندیم ....
سال ۱۳۶۳ در زمان عمليات بدر ؛
ما جزو رزمندگان گردان حضرترسولﷺ
از لشكر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بوديم.
بچههای كادر گردان، از جمله شهيدان
امير جوادی و فرمانده گردان، سیدمصطفی
حاج سيدجوادی، آماده عزيمت به منطقه
برای شناسايی شدند. آن ها هنگام اعزام،
سخت همديگر را در آغوش گرفتند. هر دو
جزو بچههای خندهرو، مهربان و صميمی
لشکر بودند. هنگام خداحافظی در اصل
مرگ را به سخره گرفته بودند !!
امير جوادی با خنده گفت:
« سيد اگر شهيد شدی كه میشوی،
ما را در آن دنيا شفاعت كن. »
سيدمصطفی هم به امير همين را گفت
و امير هم خندید تا رد گم كرده باشد!
آن دو نفر خيلی زود به شهادت رسيدند.
راوی: سيدابراهيم موسوی
منبع: کتاب ماندگاران ،۱۳۹۰
🌴 دوران جنگ تحمیلی
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
#کلام_شهید
💠 در این انــقلاب،آنقدر کـار هست،
که میتوان انجام داد.
بیآنکه هیــچ پست، سمت، حکم و ابلاغی
درکار باشد...
#دکتر_محمد_حسین_بهشتی
▫️ انگار برای خودش می ساخت...
➖ هر خانهای که می ساخت، انگار برای خودش میساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیدهای که با همه وجود بهش عمل میکرد. کارش کار بود؛ خانهای هم که میساخت واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام میآورد. همیشه میگفت: نانی که من میخورم باید حلال باشه.
➖ میگفت: روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. برای همین هم زودتر از همه میآمد سر کار، دیرتر از همه هم میرفت: حسابی هم از کارگرها کار میکشید.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🌿 بنای عارف
✔️ فرمانده تیپ جوادالائمه (ع)
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🎥 سخنرانی استاد عالی در حسینیه امام خمینی و در محضر رهبر انقلاب و سردار دلها
🌿 هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا (س)
💠 وقتی #فاطمه_زهرا سلام الله علیها، راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان میدهد...
🚩🚩 ذکر یا زهرا، رمز پیروزی
👈 فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاشهای خودشان، نگاه به آسمان داشتند، نه قدرتهای پوشالی...
🌱 سردار خاکی، شهید، اوس عبدالحسین برونسی
فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
دوران جنگ تحمیلی
🌷شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
شهید برونسی:
"خدايا! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند."
#دغدغه_شهدا
🌿 حفظ عفت و شخصیت معنوی زنان و دختران جامعه
▫️کانال دفاع مقدس
28371369043343.mp3
29.52M
⌛️ سومین روز شهادت #حضرت_مادر 💕
بی بی دوعالم، فاطمه زهرا سلام الله علیها
👆📢 #صوت
ای وجودت لیله القدر رسول
وی خدا فرموده نامت را بتول
افتاده از پا شمع خموشم
آید صدای بابا به گوشم
مظلومه مادر
ا🚩🚩🚩🚩🚩🚩
فاطمیه ۱۳۷۷
🎙 حاج صادق آهنگران
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
👆🌱 #شنیدید ، دلتان لرزید، .... اشکتان چکید💦💦
#التماس_دعا 🤲 🤲
ادمین 🙏
#انتشار_مطالب ، صدقه جاریه است...
4_5771487437872172002.mp3
21.01M
🌴 #دفاع_مقدس
👆📢 روضه و #نوحه_قدیمی بمناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
🎙با نوای حاج صادق آهنگران:
🌖 بتاب ای مه دلم از غصه خون شد
🌙 که ماه من ز برخ خود برون شد
شاعر: سیدعبدالحسین رضایی
با علی بگفتا دختر پیمبر
یا علی رسیده عمر من به آخر
می روم از این دنیا
سوی جنت المأوی
ای ولی سبحان ای ولی سبحان
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
▫️ انگار برای خودش می ساخت... ➖ هر خانهای که می ساخت، انگار برای خودش میساخت. یعنی اصلاً این براش
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی
🔹همسر شهید می گوید:
▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔺بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
—📚منبع: کتاب #خاکهای_نرم_کوشک