eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
9.8هزار ویدیو
809 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۶ شهریور ۶۱ سالروز عملیات: (ع) ✅ رمز عملیات: یا جواد الائمه (ع) 📍 منطقه عملیات: منطقه عملیاتی میمک در جبهه میانی 🗓 زمان عملیات: 1361/6/26 📌 هدف: انهدام‌ نیروهای‌ عراق‌ و کاهش‌ روحیه‌ و توان‌ رزمی‌ آنان‌ 🗺 نوع عملیات: محدود ❇️ فرماندهی عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 👈 سازمان عملیات: نیروهای‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ همراه‌ عشایر منطقه‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۷ شهریور ۱۳۶۶. -- سالروز عمليات ظفر یک -- در استان دهوك عراق توسط سپاه عمليات كوچك ظفر 1 در عمق دويست كيلومتري خاك عراق در استان دهوك و سليمانيه عراق با هدف انهدام مراكز نظامي رژيم بعثي عراق به اجرا درآمد. رزمندگان تحت امر قرارگاه رمضان سپاه، با حمله به شهرهاي اين منطقه، موفق به آزادسازي آن‏ها شده و نيروهاي دشمن را منهدم ساختند. رزمندگان در ادامه، 60 پايگاه دشمن را به آتش كشيدند و پس از آن، منطقه‏اي به وسعت 30 كيلومتر مربع را تحت كنترل خود درآوردند. رزمندگان اسلام در شب دوم عمليات، مرحله دوم حمله را با يورش به قرارگاه‏ها، پل‏ها و محل‏هاي استقرار دشمن در عمق 200 كيلومتري خاك عراق آغاز كردند و ضربات سنگيني به دشمن وارد نمودند. در اين حال نيروهاي بعثي براي بازپس‏گيري مناطق از كف داده، با پشتيباني تعداد زيادي تانك، هواپيما، هلي‏كوپتر و بهره‏گيري از نيروهاي ويژه وارد عمل شدند كه با مقابله شديد رزمندگان اسلام، تعداد زيادي كشته و زخمي و اسير بر جاي گذاشتند. در اين عمليات علاوه بر انهدام ده‏ها دستگاه تانك و نفربر و تعدادي خورو و انواع سلاح سبك و نيمه سنگين و چندين انبار مهمات، تعداد هزار نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي و پانصد تن ديگر به اسارت قواي اسلام درآمدند.
▫️ اهواز در دوران جنگ تحمیلی 🔻 امانیه _ میدان راه آهن (هجرت) با افزایش حملات بی رحمانه هوایی دشمن به شهرها ، تعداد سنگرهایی محدود در میادین اصلی و پر تردد شهر ایجاد شده بود تا بتواند جان‌پناهی حداقلی باشد برای مردم بی پناهی که حاضر به ترک شهرهای خود نشده بودند. آژیر خطر که نواخته می‌شد، تعدادی که در آن حوالی بودن برای دقایقی در این سنگرها توقف می‌کردند و باز ادامه زندگی می‌دادند. این روزها، همین سنگرها گاها به عنوان یادگاری از روزهای مقاومت مقدس همچنان ایستاده اند. هر چند جا داشت این سمبل های ایستادگی، با تابلو نوشته‌ و یا زیباسازی، فرهنگ غنی و موزه‌ای دفاع مقدس را به شایستگی منتقل کند.       ‌ ▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️ 🔴 خاطره ای از بمباران اهواز ! یک روز ۴۵ هواپیمای میگ و میراژهای فرانسوی برای بمباران اهواز وارد آسمان ایران شدند و بی‌وقفه شهر را کوبیدند. این هواپیماها به صورت کمربند از منطقه‌ی گلستان شروع به بمباران کردند و هر چه به ما نزدیک‌تر می‌شدند، صدای آن‌ها واضح‌تر می‌شد من از اتاق عمل پریدم بیرون و وارد محوطه‌ی بیمارستان شدم،‌ خانم وزیری که پرستار بود، حدوداً ۷۰ سال سن داشت،‌ وقتی دید من می‌خواهم وارد محوطه‌ی بیمارستان شوم،‌ در راهرو، برای حفظ جان من نشست روی زمین و پاهای مرا محکم گرفت و اصرار می‌کرد که دکتر بیرون نرو دو دستم را روی شانه‌های او گذاشتم محکم فشار دادم و پاهای خودم را آزاد کردم.رفتم به پرسنل سفارشات لازم را دادم که نظم و انضباطی برقرار شود. آن روز ۱۰۶ کشته و زخمی داشتیم راوی: دکتر کرامت یوسفی ⚪️ دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔴 راهنمای آژیر خطر - 👇👇
آژیر قرمز-زمان جنگ.mp3
224.9K
🔴 آژیر قرمز، که هنگام حملات هوایی به صدا در می‌آمد ⭕️ و مفهوم آن این بود که مردم باید سریع به پناهگاه بروند
رادیو به جای آهنگ مهر و مدرسه، آماده‌باش و آژیر قرمز و هشدار حمله هوایی را پخش می‌کرد. در فاصله کوتاهی بوی مرگ در تمام کوچه و خیابان‌ها پیچید. پیام افتتاح مدرسه، کلاس و درس که همیشه از زبان رئیس آموزش و پرورش شنیده می‌شد این بار با خبر شهادت رئیس آموزش و پرورش همراه بود. صمد صالحی و سی نفر از همکارانش شروع سال تحصیلی را با خون سرخ‌شان به همه دانش‌آموزان آبادان تبریک گفتند و این چنین بود که مدرسه، جبهه و اسلحه جای قلم را گرفت. بوی باروت جای بوی کتاب نو را... لباس بسیج جای روپوش مدرسه و نیمکت‌ها سنگر شدند. شهادت، مشق شد و معلم، فرمانده و دانش‌آموز و دانشجو شهید شدند. جنگ همه را غافلگیر کرده بود. آبادان آرام و سرزنده و پرتلاش به معرکه جنگ تبدیل شده بود... هر روز خبر ویرانی یک تکه از شهر به گوشم می‌رسید. : 🌴 دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . . . وقتی شیپور جنگ نواخته شد 🔴 و سربازان دشمن، خاک وطن را زیر چکمه های خود گرفتند... ▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️ 💠بمناسبت فرارسیدن ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
💠 نسلی که نظیر ندارد !! آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می‌بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع اینان می‌شنویم. تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها، بگردند تا شاید بتوانند یک کهنه سرباز پیر و فرتوت، که نای سخن گفتن ندارد را پیدا کنند تا مصاحبه‌ای نمایند. ما بی‌نظیرترین نسلیم، ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سنتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشتیم نسلی بی‌نظیریم. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را دیدیم و هم خانواده کم جمعیت تک فرزندی را تجربه کردیم. نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شد. نسلی هستیم که همسایه و هم‌محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی کسی، کسی را نمی‌شناسد. نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود و نسلی را دیدیم که با اینستاگرام و واتس‌اپ و تلگرام، جمع‌های مجازی تشکیل دادند اما سال تا ماه یکدیگر را نمی‌بینند . نسلی که روزها و هفته‌ها در خانه پدربزرگ و عمو و دایی و … می‌ماندیم و نسلی را دیدیم که بعد از دو ساعت مهمانی در خانه پدربزرگ و عمو و دایی، در گوش پدر و مادر غر می زند که چرا نمی‌رویم؟ ما نسلی بی نظیریم. ما جنگ دیده ایم. آژیر قرمز شنیده ایم، دشمن بی‌رحم دیده‌ایم، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده‌ایم. ما بی‌رحم ترین موجودات تاریخ را دیده‌ایم، داعش را تجربه کرده‌ایم و از آن طرف مردِ میدان را داشته‌ایم . ((شهدا و جانبازان را )) ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سُنّتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مُدِرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشتیم نسلی بی‌نظیریم ... اگر دوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* در خاکریزها جا بماند و ارزش ها مثل امروز، *عوض* شود و *عوضی‌ها* ارزشمند شوند. می بینید که چگونه ما را *غریبه* می‌پندارند.. ! آن روزها: *قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن* بر می گشتیم. *راست قامت* می رفتیم.. *کمر خمیده* بر می گشتیم. *دسته دسته* می رفتیم. *تنها تنها* بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ ..! اما مردانه ایستادیم... باور کنید که: ما هم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با *دل* رفتیم... *بی‌دل* برگشتیم. با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم. با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم. با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم. با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم. ما اکنون *پریشان* هستیم. اما *پشیمان* نیستیم. *ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم. *ما* همان‌هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم. می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟ *۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!!! اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم. ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم. اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که: این *حرامیان یقه سفیدان قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند... *این گرگ‌هایی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند . این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله مرام ما نیست. ما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم .. شرمنده ایم با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است .. ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید! *ما*، اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردید؟ شما را به آن خون شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید. حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. *بگذارم و بگذرم* سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان گر سر برود من نروم از سر پیمان ای خاک مقدس که بود نام تو ایران فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟ تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست کردند ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ دلت که بگیرد دوای دردت است کنار او... فقط تو باشی و او... تو باشی و هزار درد فاش نشده تو او را نمی شناسی ولی او خوب تو را می شناسد درد دلت را می داند . . . دلم یک درد دل حسابی کنار مزارت را می خواهد درد دلی از جنس غربت . . . ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 👆🎞 تصویر هوایی از 🚩 (یادمان شهدای گمنام -- غرب تهران -- منطقه ۲۲ -- اتوبان شهید خرازی--شهرک شهید باقری) 📍لوکیشن https://nshn.ir/rbvr1tWxGUrm کانال اطلاع رسانی تپه نورالشهدا https://eitaa.com/tapehnooroshohada22
🚩 ⚪️ بزرگترین و وسیع ترین یادمان شهدای گمنام در تهران
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا🇮🇷 به مناسبت گرامیداشت: "هفته دفاع مقدس"، بازدید از مجموعه «موزه و » رایگان می باشد. 🕘 ساعات بازید ۹ الی ۱۷ ⚪️ این مکان فرهنگی غنی، تاریخ پرشکوه ایران در دوران اخیر را نشان می دهد که مشحون از فداکاری، جانبازی و ایثار مردمان این سرزمین می باشد. 💠 مجموعه ای بسیار دیدنی، جذاب و درس آموز ... ▫️نشانی: میدان ونک – بزرگراه شهید حقانی – انتهای خیابان سرو – روبروی پارک طالقانی آدرس سایت: https://iranrhdm.ir 📍موقعیت مکانی: https://nshn.ir/36_bvSQSPxi9sH @iranrhdm ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 🌴 الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین أَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا رِزْقاً حَلَالاً طَیِّباَ وَاسِعَاً أَللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِریِنَ ☀️ صبحتان شهدایی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
صبح یعنی یک سبد لبخند یک بغل شادی یک دنیا عشق و خندیدن از اعماق وجود به شکرانه داشتن نفسی دوباره ... ☀️ صبحتان شهدایی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🎞 فیلم دیده نشده از «شهید محمدحسین یوسف‌ الهی»🌷 ⚪️ از مسئولین لشگر ثارالله(ع)، معلم اخلاق و معنویت، نادره دهر ... و عارف لشکر ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 💠 چند خاطره از این مرد خدا و اسوه رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️خاطرات شهید محمدحسین یوسف الهی از زبان حمید شفیعی،همرزم شهید ▫️💠▫️💠▫️💠▫️ به روایت حاج قاسم سلیمانی: 🔹قبل از عملیات والفجر۸ چندروزی به کرمان آمدم اتفاقا محمدحسین را دیدم که با بدن مجروح بگلزار شهدا آمده بود باتندی صدایش کردم اینهمه به تو تأکیدکردم خودت رابخطر نینداز باز تو میروی خودت را بدشمن نشان میدهی بعد زخمی میشوی و بچه های مردم توی جبهه بی سرپرست می مانند 🔹سرش را پایین انداخت،گفت زیاد ناراحت نباش اینمرتبه آخرست چنین کاری میکنم گفتم یعنی چه... ▫️گفت:این عملیات آخرین عملیات است که من شرکت میکنم.من زیاد حرفش را جدی نگرفتم،اما... 💢کتاب«حسین,پسر غلامحسین» ص۲۱۹ 🌱🕊🌱🕊🌱🕊 به روایت حمید شفیعی👇 حاج قاسم سلیمانی هروقت شعرخوانی یوسف الهی راگوش میداد گریه میکرد😭 من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه صدبار تورا گفتم کم خور دوسه پیمانه درشهر یکی کس را هشیار نمی بینم هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه هرگوشه یکی مستی دستی زده بر دستی وان ساقی سرمستی با ساغر شاهانه ای لولی بربط زن تو مست تری یا من ای پیش تو چو مستی افسون من افسانه از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صدگلشن و کاشانه چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم که رفیقی کن بامن که منت خویشم گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه گفتم ز کجایی تو تسخر زد وگفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه من بی دل و دستارم درخانه خمارم یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یانه تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می زین وقف به هوشیاران مسپار یکی دانه
🌿 شهید محمدحسین یوسف الهی: 🌹شهید محمدحسین یوسف الهی چگونه از اهواز لب اروند و خواب ماندن شهید بادپا را دید // به روایت: حمید شفیعی, همرزم شهید 🎙 در مراحل آماده سازی والفجر هشت شهید حسین بادپا مسئول آمار جزر و مد اروندرود بود جدولی داشت که هر شب میزان آب و بالا و پایین رفتنش را روی آن علامت می زد بادپا باید لحظه به لحظه ارتفاع آب را چک می کرد یک شب شنیدم صدای لندکروز آمد تعجب کردم و سریع آمدم بیرون. 🔹دیدم شهید محمدرضا کاظمی زاده است ایشان معلم ادبیات بود و او هم حال و هوای خودش را داشت. 🔸کاظمی زاده گاهی به داخل نفربرهای سوخته عراقی که داخل آب بودند می رفت و دو یا سه شبانه روز کامل در آنها می ماند و دیده بانی می کرد. 🔹آن شب کاظمی زاده گفت در اهواز پیش حسین یوسف الهی بودم گفت حسین بادپا ۲۰ دقیقه کنار اروند خوابش برده و آمار جزر و مد از دستش در رفته است ما تعجب کردیم اروند کجا و اهواز کجا چطور حسین آقا از آنجا متوجه خوابیدن بادپا شده بود پیش حسین بادپا رفتیم و گفتیم خوابت برده بود اول انکار کرد بعد که ماجرا را تعریف کردیم گفت ۲۰ دقیقه ای خوابش برده و از روی اطلاعات شب گذشته جدول امشب را پرکرده است. 🔸آقای علی نجیب زاده از همرزمانمان می گفت دو سه روز بعد از ماجرا پیش حسین رفتم دیدم دارد قرآن می خواند صبح زود بود از او پرسیدم چطور متوجه شدی که بادپا خوابیده است در جوابم گفت علی آقا اگر آدم بشویم خواب و بیداری و زمان و مکان دیگر برایمان معنای خودشان را از دست می دهند. 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🍀 انصاف دهید منتظرم هستند... 🔹وقتی هور العظیم بودیم خواب دیده بودم محمدحسین شهید می شود از آن زمان به بعد هر وقت می دیدمش بی اختیار اشکم جاری می شد. 🔸خودم را برای عملیات والفجر هشت رساندم منطقه با مهدی پرنده غیبی با هم بودیم که محمد حسین با موتور از راه رسید باز اشکم جاری شد. 🔹محمد حسین دل از دنیا کنده بود خطاب به مهدی گفت شما کاری ندارید من هم دارم می روم شهادتش را می گفت. 🔸مهدی شروع کرد به گریه کردن و گفت محمد حسین تو اهل این حرف ها نبودی تو که رفیق با معرفتی بودی. 🔹محمد حسین گفت به خدا قسم دو سال است که به خاطر رفاقت با شما مانده ام. 🔸بعد از شهادت شهید اکبر شجره این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم دیگر بیش از این ظلم است انصاف بدهید آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند همان طور که می خندید سوار موتورش شد و رفت و ما فقط گریه کردیم و نگاه کردیم. 💢راوی حمید شفیعی کتاب حسین پسر غلامحسین زندگینامه و خاطرات شهید محمد حسین یوسف الهی صفحه ۲۳۱_۲۳۰... 🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🔸چگونگی حفظ شهر مهران و جلوگیری از سقوط شهر با شجاعت شهید محمدحسین یوسف الهی در والفجر سه و شیار گاوی بروایت؛ شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹شجاعتی که محمدحسین یوسف الهی و چند نفر از بچّه های اطّلاعات عملیّات در والفجرسه از خودشان نشان دادند فراموش شدنی نیست 🔸عمليّات ناموفق بود و لشکر منطقه را خالی کرده بود فقط بچّه های اطّلاعات که حدود هشت نفر می شدند در شیار گاوی بالای تکبیران مستقر بودند 🔹وقتی عراق پاتک کرد نوک حمله خود را بسمت شیار گاوی قرار داد محمد حسین این هشت نفر را در خطی به طول هفتصد متر چید و در مقابل دشمن ایستاد 🔸او می دانست که اگر این خط سقوط کند شهر مهران در خطر است این هشت نفر طوری مقابل دشمن ایستادند که عراقی ها فکر کردند شیار گاوی پر از نیرو است 🔹بالاخره بچّه ها آن قدر مقاومت کردند تا بعد از دو سه ساعت نیروهای کمکی رسیدند و عراقی ها را مجبور به عقب نشینی کردند 🔸آن روز اگر محمدحسین و نیروهایش چنین رشادتی از خود نشان نمی دادند قطعاً مهران سقوط می کرد و دوباره به دست عراقی ها می افتاد 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحات ۶۴_۶۳ 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 اثر نماز شب بر شهدا در بیان شهید حسین یوسف الهی و نورانیت شهید اکبر موسی پور 🌴 در شناسایی های قبل از والفجر۸ بودیم در شلمچه حاج قاسم به حسین گفت که اکبر موسی پور و حسین صادقی نیامده اند به قرار گاه خبر بده احتمالا اسیر شده باشند حسین گفت: امشب را صبر می کنم تا فرادا از همه چیز مطلع می شویم صبح آمد و گفت: دیشب هر دو نفرشان را خواب دیدم هر دو شهید شده اند در خواب اکبر به من گفت: ما ۱۲ شب دیگر با حسین می آییم میگفت: درخواب که دیدم شان اکبر جلو بود و خیلی نورانی و حسین عقب تر و کم نور تر بعد پرسید: اگر گفتی چرا این گونه بود؟ گفتم:خودت بگو گفت: اکبر هیچ وقت نماز شبش ترک نمی شد و در سخت ترین شرایط حتی در شناسایی های داخل آب نماز شبش را می خواند؛ اما حسین بعضی وقت ها که خسته بود نماز شبش را نمیخواند پرسیدم: تو چه کردی که توانستی آنها را در خواب بینی؟ گفت: کاری نکردم فقط یک حمد برای خواب دیدن شان خواندم و دیدمشان کتاب رندان جرعه نوش؛خاطرات حمید شفیعی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ادامه خاطرات 👇👇👇