فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۵ فروردین ۱۳۴۱ -ولادت رزمنده، داود حق وردیان -منجیل گیلان
🌷شهادت ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ -آزادسازی خرمشهر
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕 وداع با مادر ❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۴
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
🌷۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - شهادت رزمنده دفاع مقدس، داود حق وردیان
🌴عملیات آزادسازی خرمشهر
ولادت: ۱۵ فروردین ۴۱ -منجیل گیلان
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕وداع با مادر❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
دیدن داغ #برادر سخت است
دیدن پیکر بی سر سخت است
#وداع خواهر شهید
محمد حسین باغبان
با پیکر #بی_سر برادرش
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ا
شهید باغبان، رزمنده بسیجی لشگر۱۴ امام حسین (ع) که در اسفند ۶۲ در عملیات خیبر شربت شهادت نوشید..
چند روز قبل از عملیات به یکی از همرزمانش گفت : اگر شهید شدم مرا از ناخنم و گودی کف پایم بشناسید. یکی از انگشت های او به خاطر اشتغال به حرفه ی جوشکاری کبود بود.
زمانی که او را برای شناسایی اجساد شهدا به تعاون لشگر بردند، او جنازه بی سری را از روی کبودی انگشتش شناسایی کرد 😭😭
یک خط روضه :
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری ...😭
#امان_از_دل_زینب
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
سنگ را
در ناله میآرد
#وداع دوستان ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#دفاع_مقدس
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ #وداع
📽 فیلمی زیبا و دیدنی از وداع عاشقانه رزمندگان اسلام قبل از عزیمت به عملیات
🎙 بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران....
🌱انتشار مطالب کانال #دفاع_ـمقدس ، بدون ذکر منبع نیز آزاد است🌱
🌷۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - شهادت رزمنده دفاع مقدس، داود حق وردیان
🌴عملیات آزادسازی خرمشهر
ولادت: ۱۵ فروردین ۴۱ -منجیل گیلان
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕وداع با مادر❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ ۱
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
فلسفه قربان
سر بریدن نیست
دل بریدن است ؛
دل بریدن از هر آنچه که
به آن تعلق داریم ...
#وداع
#عید_قربان
#اعزام_به_جبهه
#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
دیدن داغ #برادر سخت است
دیدن پیکر بی سر سخت است
#وداع خواهر شهید
محمد حسین باغبان
با پیکر #بی_سر برادرش
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ا
شهید باغبان، رزمنده بسیجی لشگر۱۴ امام حسین (ع) که در اسفند ۶۲ در عملیات خیبر شربت شهادت نوشید..
چند روز قبل از عملیات به یکی از همرزمانش گفت : اگر شهید شدم مرا از ناخنم و گودی کف پایم بشناسید. یکی از انگشت های او به خاطر اشتغال به حرفه ی جوشکاری کبود بود.
زمانی که او را برای شناسایی اجساد شهدا به تعاون لشگر بردند، او جنازه بی سری را از روی کبودی انگشتش شناسایی کرد 😭😭
یک خط روضه :
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری ...😭
#امان_از_دل_زینب
۱۵ فروردین ۱۳۴۱ -ولادت رزمنده، داود حق وردیان -منجیل گیلان
🌷شهادت ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ -آزادسازی خرمشهر
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕 وداع با مادر ❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
🌷۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - شهادت رزمنده دفاع مقدس، داود حق وردیان
🌴عملیات آزادسازی خرمشهر
ولادت: ۱۵ فروردین ۴۱ -منجیل گیلان
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕وداع با مادر❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
فلسفه قربان
سر بریدن نیست
دل بریدن است ؛
دل بریدن از هر آنچه که
به آن تعلق داریم ...
#وداع
#عید_قربان
#اعزام_به_جبهه
#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
دیدن داغ #برادر سخت است
دیدن پیکر بی سر سخت است
#وداع خواهر شهید
محمد حسین باغبان
با پیکر #بی_سر برادرش
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ا
شهید باغبان، رزمنده بسیجی لشگر۱۴ امام حسین (ع) که در اسفند ۶۲ در عملیات خیبر شربت شهادت نوشید..
چند روز قبل از عملیات به یکی از همرزمانش گفت : اگر شهید شدم مرا از ناخنم و گودی کف پایم بشناسید. یکی از انگشت های او به خاطر اشتغال به حرفه ی جوشکاری کبود بود.
زمانی که او را برای شناسایی اجساد شهدا به تعاون لشگر بردند، او جنازه بی سری را از روی کبودی انگشتش شناسایی کرد 😭😭
یک خط روضه :
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری ...😭
#امان_از_دل_زینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 #پدران_عاشورایی_لشکر_۲۵_کربلا
🌷فریدون (محمد) تیموریان ، فرمانده گردان یا رسول لشکر ویژه ۲۵ کربلا.آمل بدنیا اومد و تو جبهه در جمع رزمندگان فریدونکناری بود.یک ساله بود مریض شد؛ پدر و مادرش بردنش مشهد و نذر کردند و محمد شفا گرفت...
.
🌱 بزرگ شد و رفت جبهه ؛ هر بارم که برمیگشت مرخصی، مستقیم میرفت مشهد پابوس امام رضا بعد برمیگشت آمل پیش پدر و مادرش.سال ۱۳۶۳ تو عملیات بدر بشهادت رسید ؛ پیکرش به صورت اشتباهی رفت مشهدالرضا و در حرم امام رضا طواف داده شد و برای آخرین بار هم پیکر خونینش به پابوس آقا رفت.
.
👆🎥 #کلیپی از #آخرین #وداع #پدر بزرگوار سردار #شهید محمد تیموریان ( #آمل #اسفند ۱۳۶۳)
.