eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
رزمندگان تیپ ۵۹ مسلم ابن عقیل (ع) ایستاده حمید فیضی ، سیف اله هوشمند اهل لاهیجان
دفاع مقدس
رزمندگان تیپ ۵۹ مسلم ابن عقیل (ع) ایستاده حمید فیضی ، سیف اله هوشمند اهل لاهیجان
رزمندگان تیپ ۵۹ مسلم ابن عقیل (ع) از راست ؛ زنده یاد مراد عبدالمحمدی ، نشسته پشت تیربار حشمت پرویز سال ۱۳۶۵ جبهه تنکاب ، تپه ۵
سی و پنج سال قبل در چنین شبی 28 آبان 65 جمع بچه های تخریب لشگر10 با مداحی حاج جعفرطهماسبی
پسرکان دردانه ی پدرها و مادرها، پای غیرت که به میان آید مردان میدان سخت اند تا سرما را هم به سخره گیرند.. جنگ برای آنان مزاحی ست تا به دفاع شجاعانه پیوندش زنند، دفاع از دین دفاع از سرزمین... کردستان - لشکر ویژه شهدا
🔷🔹🔹 ♻️ دعای کمیـــــل 💠 ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ، ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ💡ﻣﺠﻠﺲ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ😭😭 🔸ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ : ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ😳✨ 🔹– ﺍﺧﻪ ﺍﻻ‌ﻥ ﻭﻗﺘﺸﻪ⁉️ ﺑﺰﻥ ﺍﺧﻮﯼ، ﺑﻮ ﺑﺪ ﻣﯿﺪﯼ، ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺴﻤﻮﻧﺎ😳😂😂 ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ🍃✨ ▫️ﺑﻌﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ🌚🌚 ﺗﻮ ﻋﻄﺮ ﺟﻮﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ‼️😃 ⭕️ﺑﭽﻪﻫﺎ هم ﯾﻪ ﺟﺸﻦ ﭘﺘﻮﯼ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ… ▫️شاید این شب یکی از آخرین شب‌های آن دلاوران بوده است که در کنار معنویت بودن کسانی که با مزاح و شوخی دیگران رو نیز به خنده وا میداشتند. 🍃✨
زورخانه ورزش در جبهه
آلبوم جبهه اش را باز کرده بود، عکس دوستانش را نگاه می کرد، هر کدام از دوستانش که شهید شده بود،را با خودکار قرمز نشان دار می کرد و با حسرت میگفت: کی می شود روی عکس من خط قرمز بکشید! گفتم: خدا نکند دادش! خندید و گفت: من برای شهادت آماده ام و هر زمان که خداوند مقدر بداند من راضی ام! 🌹شهید مرادظاهر نیا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 پیام شهدا 🎞 | سپردن کارها به خدا 🌿 سردار هور - شهید علی هاشمی🌷 @DefaeMoqaddas ✅ کانال
شهید مجید بقایی
تــو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی؟ سحـری چو آفتابی ز درون خود برآیی ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفره های جبهه ناهار صحرایی دوران جنگ تحمیلی - گردان ابوالفضل (ع)
زندگی مردم خوزستان در شرایط جنگی – اهواز – دی 59
زندگی مردم خوزستان در شرایط جنگی – اهواز – 13 آبان 59
بازدید بنی صدر از نیروهای ارتشی مستقر در اهواز - ۱۳ آبان ۵۹
برگی كه عاشق شد می‌فتد ؛ سبز يا زرد عاشق بهارش با خزان فرقی ندارد ...! پاییز سال ۱۳٦۲ منطقه عمومی بانه عملیات والفجر چهار عکاس : حسین هادی ۸_نجف‌اشرف
عکس قدیمی از سردار علی فضلی در جمع رزمنده های لشگر دوران دفاع مقدس
🔻 رهبر انقلاب اسلامی: شهادت قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد. هر قلّه‌ای یک دامنه‌ای دارد؛ بسیاری از ماها آرزوی رسیدن به آن قلّه را داریم؛ [خب،] باید از دامنه عبور کنیم، بایستی مسیر را در دامنه‌ی آن قلّه پیدا کنیم و از آن مسیر برویم تا به قلّه برسیم وَالّا رسیدن به قلّه بدون عبور از دامنه ممکن نیست. این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویّت است، مجاهدت است، گذشت است، توجّه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است؛ اینها است که مسیر را معیّن میکند و اگر شما از این مسیر رفتید، ممکن است به قلّه برسید. آن کسی که به قلّه میرسد، از اینجا باید برود و از این مسیرها حرکت کند. ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
⚪️ روحانی مبارز فتح الله عسگری 💠 امام جمعه گیلانغرب در دوران 🌿 مجاهد نستوه که از آغاز تا پایان جنگ در کنار مردم حماسه آفرین گیلانغرب و رزمندگان جبهه غرب ایستاد ▫️ در خردادماه سال 1311 در شهرستان کبودر آهنگ همدان (روستای روعان) در خانواده ای مذهبی و روحانی تولد یافت. وی تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش آغاز و پس از مدتی به شهر همدان عزیمت نمود و در سال 1334 جهت ادامه تحصیل و کسب مدارج بالاتر و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ به نجف اشرف هجرت نمود. پس از تلمذ از محضر اساتیدی همچون امام خمینی، آیت الله مدنی و آیت الله حائری شیرازی رهسپار ایران گردید و رحل اقامت در دیار قم افکند و در آنجا به تحصیل و تدریس علوم دینی پرداخت. وی یکی از طلبه هایی بود که در 15 خرداد 42 در حجره خود در حالی که شهید مطهری میهمانش بود مورد ضرب و شتم نیروهای شاه قرار گرفت. ایشان از همان زمان تا قبل از شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت نمود و به پخش اعلامیه ها و ترویج و تبلیغ اسلام و انقلاب پرداخت و در این راه بارها توسط ساواک دستگیر شد. قبل از انقلاب در محله ابوذر تهران زندگی می کرد و در آنجا پایگاه مردمی داشت. ایشان نمونه بارز عالم باعمل بود و شخصیتی ساده زیست و بدون تکلف. حجت الاسلام عسگری در مهر سال 1360 جهت لبیک گویی به ندای امام راحل و برای انجام ماموریت به مدت سه ماه به منطقه عملیاتی گیلانغرب اعزام شد ولی بعد از اتمام ماموریت منطقه را ترک نکرد و علیرغم بمباران وحشیانه صدام دوشادوش مردم مظلوم و مقاوم آن دیار و در کنار رزمندگان اسلام ماند. وی همان نقشی را در منطقه داشت که آیت الله جمی در آیادان که ایشان نیز در زیر آتش توپخانه دشمن نماز جمعه را برپا می داشت. حجت الاسلام عسگری در سال 61 با حکم امام خمینی به عنوان نماینده ولی فقیه و امام جمعه گیلانغرب منصوب شد با این که شهری کوچک بود و این نشانگر اهمیت گیلانغرب در طول دفاع مقدس است. نمونه دیگر چنین انتصابی، انتخاب ملا قادر قادری به عنوان امام جمعه پاوه از سوی امام خمینی. (تنها امام جمعه اهل سنت که حضرت امام برای او حکم امامت جمعه صادر نمود.) 🔹ایشان اهل ادب و سخنوری بود. فلسفه و منطق را خوب می دانست. خطبتین او مملو از ادبیات عرب، فلسفه و منطق و تفاسیر قرآن بود و برای هر سنی یک نحو سخن می گفت. خدمات ارزشمندش در جبهه و حمایت از نیروهای ارتشی و سپاه و بسیج مردمی زبانزد خاص و عام بود . او بعد از جنگ و در دهه 70 نیز منشاء خدمات فراوانی شد. وی در اواخر جنگ به عارضه قلبی دچار شد و در تاریخ 21 مرداد سال 79 به ملکوت اعلی پیوست. مرحوم عسگری بی تردید خاطرات فراوانی از حملات دشمن، عملیات های رزمندگان در جبهه غرب، حضور در کنار مردم و عشایر غیور منطقه و نیز دیدار با مسئولان نظامی و سیاسی کشور که از مناطق جنگی بازدید می کردند در سینه داشت. 🌿 «خدایش بیامرزد و پاداش او بهشت و رضوان الهی باد»
📷 منطقه عملیاتی غرب کشور 💠 تنی جند از نیروهای تخصصی مرکز مخابرات شاهد کرمانشاه (باختران) — تحت امر قرارگاه نجف اشرف ⏳ دوران 🆔 @DefaeMoqaddas
🌹باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد 📌خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد و مدتی بعد به شهادت رسید!!! 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم. 🔸سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و ⚪️ قرآن را کامل حفظ کرده بود، ⚪️ زبان انگلیسی می‌دانست ⚪️ برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🔸حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم. 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... 🌹شادي روح سرلشگر شهید حسین‌ لشگري صلوات.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 تقدیم به حاج صادق آهنگران 📢صوت| نوحه خوان جبهه‌ها 🎤 با صدای چنگیز حبیبیان ✍️ شاعر: شاهد حسینی 🎶 موسیقی: مجید شمسایی 🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"
💠 از ورود به سپاه ▫️ اوایل پاییز 1360 پرونده گزینشی من جهت عضویت در سپاه به جریان افتاد. آن موقع مرکز گزینش سپاهِ تهران در خیابان خردمند و گزینش ستاد مرکزی سپاه در آبسردار بود. (می‌گفتند "گزینش خردمند" ، "گزینش آبسردار"). گزینش سپاه سخت بود و افراد را با دقت و وسواس برای ورود به سپاه می‌پذیرفتند . گاهی این پروسه چند ماه به درازا می‌کشید. ⏳ اواخر پاییز اعلام کردند که برای آموزش به پادگان امام حسین(ع) برویم. البته این اعزام به آموزش به منزله پذیرش نهایی نبود، زیرا آنجا هم ارزیابی‌هایی انجام می‌دادند. در یک بعدازظهر وارد پادگان شدیم و ما را در جلوی یک بلوک ساختمانی به خط کردند و شخصی به نام برادر حامد برای ما صحبت نمود. (نام اصلی او حسین اکبری) او فرمانده گردان بود و چند گروهان در اختیار داشت. مسؤول گروهان هم برادری بود به نام نصراللهی. ⚪️ پادگان امام حسین(ع)، چند گردان آموزشی داشت که زیر نظر یک هنگ اداره می‌شد. مسؤولیت هنگ آموزشی را نیز برادر تولیت به عهده داشت. وی خدمت سربازی را گذرانیده و با مسایل نظامی آشنایی داشت و از این رو به این سمت گُمارده شده بود. (سپاه در اوایل تشکیل، با مشکل نیروهای آموزش دیده و آشنا به مسایل نظامی روبرو بود و از این رو از امکانات پرسنلی موجود خود بهره می‌جست.) 🔹 قبل از آن، 20 دوره آموزش در این پادگان برگزار شده بود و ما در دوره 21 بودیم. این دوره 3 ماه طول کشید و دروس‌آن شامل: آموزش عقیدتی، سیاسی، اسلحه شناسی، تاکتیک، تخریب و ... بود. شروع آموزش مقارن با فصل زمستان بود. صبح‌های زود، تاریک روشن و در هوای سرد گروهان را در جلوی آسایشگاه به خط کرده و به میدان صبحگاه می‌بردند برای اجرای مراسم صبحگاه. آن زمان برای اولین بار، گروه موزیک میدان صبحگاه در سپاه شکل گرفته بود و همراه با طبل و سنج، رژه می‌رفتیم. ▫️شب‌ها گاهی خشم شب می‌زدند و با شلیک گلوله مشقی، فرمان به خط شدن می‌دادند. یک بار هم شد که اعلام کردند سریع آماده شوید که می‌خواهیم عازم جبهه شویم. با اتوبوس راهی فرودگاه شدیم ولی در بین راه، ما را برگرداندند. این به خاطر آن بود که کسانی را که از رفتن به منطقه عملیاتی ترس و اضطراب داشته، شناسایی کنند که البته تا پایان دوره، برخی به این ترتیب حذف شدند. 🔹لباس سپاهی بین مردم قداست داشت. یک زمانی ما را برای نماز جمعه به دانشگاه تهران بردند و مردم برای تبرّک به لباس برادران دست کشیده و آنها را در آغوش می‌فشردند. البته آن دوران مشهور بود که می‌گفتند "سپاهی شش ماه بیشتر زنده نیست"، یا در جبهه شهید می‌شود و یا در شهر توسط منافقین ترور می‌شود. به ما گفته بودند، هنگام رفتن به منزل، هیچ گاه از یک مسیر تردّد نکنیم که مورد شناسایی منافقین قرار می‌گیریم. آنها بی‌مهابا حزب اللهی‌ها، سپاهی‌ها و طرفداران انقلاب را مورد هدف قرار می‌دادند، حتی یکی از افراد را با انداختن نارنجک به درون اطاق خانه (از طریق پنجره رو به کوچه) به شهادت رسانیدند. مربیان آموزشی، انسان‌هایی مُهذّب، وارسته، آگاه، شجاع و الگو برای دیگران بودند و تأثیر زیادی در تربیت نیروهای آموزشی داشتند. از طرفی در طی دوره، تک تکِ افراد، مورد ارزیابی قرار می‌گرفتند که شناسایی افراد لایق برای تصدّی سمت‌های حسّاس به عهده او بود. ارزیاب دوره ما برادر "انفرادی" بود که پرونده ارزیابی همه نیروها، زیر دست او بود. (او بعدها شهید شد) در طی دوره، سه ارشد گروهان عوض کردیم. برادر ابراهیمی که در پَرش از خودروی آیفا، دچار شکستگی دست شد، محمد خدامی و سردار جمال آبرومند که آدم بسیار ساکتی بود و وقار در حرکات و سکناتش مشهود بود و با کمتر کسی حرف می‌زد. به یاد ندارم حتی عکس یادگاری با جمع گرفته باشد. پس از دوره، وی را به معاونت طرح و برنامه سپاه معرفی کردند. بعد از آن جانشین برادر غمخوار (مسؤول لجستیک سپاه) شد ودر این سالیان اخیر معاون هماهنگ‌کننده سپاه بود. ➖هم گروهانی دیگرعلیرضا سربخش بود. او به عنوان مربی تخریب در پادگان ماند و در یکی از دوره‌ها، در حین آموزش در کلاس، نارنجکی منفجر شد و دو چشم خود را از دست داد. وی بعد‌ها معاون سینمایی بنیاد مستضعفان و جانبازان شد. مهدی فرحی (از افراد موثر در صنایع دفاعی) نیز هم از دیگر افراد بود – او نوه دختری آیت الله العظمی اراکی بود. – قاضی زاده نیز از دیگر دوستان بود که مدتی فرماندهی تیپ سیدالشهدای تهران را برعهده داشت. – غالب هم دوره ای ها نیز در طول جنگ شهید شدند. (راوی:رزمنده دفاع مقدس)
دفاع مقدس
💠 #خاطره_ای از ورود به سپاه ▫️ اوایل پاییز 1360 پرونده گزینشی من جهت عضویت در سپاه به جریان افتا
برادر آخوندی از هم دوره ای هایمان در دوره آموزشی پادگان امام حسین (ع) تهران - زمستان 1360