eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌧 🌧 ختم قرآن براے تعجیل در ظہور بہ نیابت از: شہید محمدرضا دهقان‌ امیرے صفحہ : 64 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥ پدر مہربانم شما آن ڪریم ترینے براے بینوایان و آن دلسوزترینے براے واماندگان و آن رفیق ترینے براے بے ڪسان ... آنڪس ڪہ شما را ندارد، چہ دارد!!! السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّةَ‌اللَّهِ‌فـٖے‌أَرْضِهِ.. ؟ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏مے گفتن دهہ هشتادے ها و نسل زدے ها دیگہ مثل قدیم نیستن، احترام بہ بزرگتر براشون مہم نیس و دنبال رشد وپیشرفت نیستن... اما هادے ساروے وقتے رسید ایران مدالش رو انداخت گردن مادرش و این صحنہ زیبا رو خلق ڪرد. این بچہ ها ثابت ڪردن مے شہ هم دهہ هشتادے بود هم قہرمان هم با ادب و با اخلاق ✍ خانم فردوس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احسان عبادی | ما و او
❌ نه افراط کنیم و نه تفریط ❌ 🔰 حضور زنان در پیاده روی اربعین 1️⃣ زنان در جامعه امروزی نقش مهم و پررنگی دارند ، مخصوصا زنان مسلمان که باید در صحنه و جامعه حضور داشته باشند ، پیاده روی اربعین صحنه شکوه تمدنی شیعه است . به چه دلیل یک عده عنوان می کنند زنان نباید حضور داشته باشند ⁉️ 👈 مگر قرار است تنه به تنه مردان بزنند که برخی ها نگران برخورد با نامحرم هستند ⁉️ 👌 بله ، در ایام نزدیک به اربعین ، صحن بین الحرمین و خیابان های اطراف به شدت شلوغ است که خوب است خواهران محترم در این موارد مراعات کنند . اما اصل حضور آنان در اربعین هیچ منع و ایرادی ندارد. 2️⃣ اما از طرفی دیگر هم برخی بدون هیچگونه مطالعه و پشتوانه علمی دینی ، رگ غیرت نشان می دهند که بله ، باید همه بروند ، اصلا حضور در اربعین همانند نماز صبح است !!! آن یکی هم میگوید اگر نروید یعنی با امام زمان (عج) بیعت نکرده اید !!! ❌ نخیر آقاجان ، از این طرف بوم هم خواهشا پرت نشو ! نیست، پس زنی که شوهرش اجازه نمیدهد نمی تواند برود ، فرزندی که تحت تکفل والدین هست و آنها اجازه نمی دهند ، نمی تواند برود . 🔰انقلابی باید قوی شود🔰 http://eitaa.com/joinchat/4235001869C41c082b340
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💎 #قصہ_ننہ_علے 💎 فصل هشتم: پیڪ علے قسمت چہارم از طرف جہاد اردوے خانوادگے مشہد برایمان ترتیب دادہ ب
💎 💎 فصل نہم: سلام آقا... قسمت اول امیر روے تپہ ایستاد. آسمانِ ابریِ آن شب را بہ همہ نشان داد و گفت: «رفقا! ببینید! شب عملیات خدا هواے ما رو دارہ. ابرها مأمور خدا شدن تا آسمون مہتابے امشب رو بپوشونن.» زمین از نم‌نم باران خیس شد. بچہ ها رفتند داخل سنگر. امیر دفترچہ نوحہ اش را باز ڪرد و دَم گرفت. سینہ مے زدیم و قطره‌هاے باران از سقف سنگر روے ما چڪہ مے ڪرد. قطره‌اے روے صورت امیر افتاد و آرام سُر خورد روے پیراهنش، درست روے همان تصویر امام ڪہ نزدیڪ قلبش سنجاق ڪردہ بود. دست از مداحے ڪشید. گفت: «خدایا! یعنے مے شہ یہ تیر وسط قلبم بخورہ منو بہ آرزوم برسونہ؟!» گریہ امیر وسط شور سینه‌زنے بچہ ها گم شد؛ اما نہ، مثل اینڪہ صداے او بلندتر از ضرب سینہ ما بود ڪہ خدا اجابتش ڪرد. ترڪش خمپاره‌اے قلب سوختہ امیر را شڪافت. خون بے امان فوارہ مے زد. امیر را بہ عقب منتقل ڪردیم. هنوز جان در بدن داشت. التماسمان ڪرد تا ایستادیم. بیرون آمبولانس رو بہ قبلہ شد و با نفس‌هاے آخرش گفت: «برادرها! شما برید، آقام اومد.» بہ حال خوش لحظات آخرش غبطہ خوردیم و گریہ ڪردیم. نشستیم بہ تماشاے عشق‌بازے امیر با مولایش. به‌سختے خودش را جابه‌جا ڪرد و نیم‌خیز نشست؛ دست روے سینہ گذاشت و گفت: «اومدے آقا؟! السلام علیڪ یا اباعبداللہ.» باران شدیدتر شدہ بود. بلبل سیدالشہدا (علیہ السلام) در میان حسرت ما سلام بہ ارباب بے ڪفنش داد و پر ڪشید و رفت. داستان شب شہادت امیر را هم‌رزمانش برایم تعریف ڪردند و رفتند. یاد حرف‌هایے ڪہ قبل از رفتنش مے زد، افتادم. می‌گفت: «شہادت مگہ قسمت هر ڪسے مے شہ؟! مے دونے چہ شہادتے قشنگہ؟! سہ روز تشنہ و گرسنہ باشے، لبت از تشنگے ترڪ بردارہ، بعد شہید بشے! روے خاڪاے گرم، زیر آفتاب بیابون، غریب و تنہا روے زمین بیفتے؛ مثل امام حسین. حاج‌خانوم! من شہید شدم گریہ نڪنے! دشمن شادمون نڪنے! نذار مردم نالہ هات رو بشنون. محڪم باش. صبر ڪن مادرم.» در جوابش گفتم: «نہ پسرم، گریہ نمے ڪنم. خیالت راحت، مامان تا آخر پاے قولش هست.» روایت زندگے زهرا همایونی: مادر شہیدان امیر و علے شاہ آبادے ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 دنیا چو شبو🌖✨ تو آفتابے...☀️ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 🥀 دهہ هفتادے بود و بزرگ شدہ ڪانادا، در دل فرهنگ غرب؛ اما پرواز را نمے توان از مرغ باغ ملڪوت دریغ ڪرد! شہید حمزہ علے یاسین، رزمندہ ۲۰ سالہ حزب اللہ لبنان و برادرزادہ همسر سیدحسن نصراللہ بود ڪہ در سوم مرداد ۹۳، در دفاع از حرم عمہ امام زمان(عج)، در سوریہ بہ شہادت رسید. مادرش ابتدا مخالف حضورش در جبہہ بود، بہ همین خاطر بعد از شہادتش، فرماندهان حزب‌اللہ نمے دانستند چطور خبر شہادت پسر را بہ مادر برسانند. وقتے درِ خانہ شہید رسیدند، در ڪمال تعجب دیدند بر دیوارهاے خانہ پارچہ مشڪے نصب شدہ،‌ در حالے ڪہ هنوز آن خبر مہم اعلام نشدہ بود! در زدند و مادر حمزہ در خانہ را باز ڪرد، نوع تعارف او نشان داد انگار از همہ چیز با خبر است. تعجب فرماندهان زیاد طول نڪشید، مادر شہید بعد از پذیرایے از میہمانان، با آرامش تمام گفت: « دیشب در رویاے صادقانہ اے دیدم ڪہ وجود نازنین پنج تن آل عبا وارد منزلم شدند و درست همین جایے ڪہ شما نشستہ اید، نشستند و بہ من بشارت دادند و گفتند فرزندت در راہ ما اهل بیت(ع) بہ شہادت رسیدہ و امروز خبرش خواهد رسید⁦⁦⁦⁦ شہید حمزہ علے یاسین 🥀 شادے روح شہدا صلوات 🥀 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 📝 🔹 شخصى محضر پيامبر اسلام (صلى اللہ عليہ و آلہ ) مشرف شد. حضرت بہ او فرمود: آيا مى خواهى تو را بہ كارى راهنمايى كنم كہ بہ وسيلہ آن داخل بہشت شوى؟ مرد پاسخ داد: مى خواهم يا رسول اللہ. حضرت فرمود: از آن چہ خداوند بہ تو دادہ است انفاق كن و بہ ديگران بدہ. مرد: اگر خود نيازمندتر از ديگران باشم، چہ كنم؟ فرمود: مظلوم را يارى كن. مرد: اگر خودم ناتوان تر از او باشم، چہ كنم؟ فرمود: نادانى را راهنمايى كن. مرد: اگر خودم نادان تر از او باشم، چہ كنم؟ فرمود: در اين صورت زبانت را جز در موارد خير نگہ دار! سپس رسول خدا فرمود: آيا خوشحال نمى شوى كہ يكى از اين صفات را داشتہ باشى و بہ بہشت داخلت نمايند؟ 📚 بحار، ج۷۱، ص۲۹۶ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️من فقط با تو یڪ سخن دارم : تو را نخواهم بخشید، نہ در این دنیا و نہ در آخرت و از خدا هم مے خواهم ڪہ تو را نبخشد... ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 +این فیلما رو بعد شہادتم پخش ڪن!☺️ _شہادت...حالا قرارہ ڪجا شہید بشے؟؟😁 +سوریہ....حلب....🥀 ++یڪ گفتگوے عادے خواهر و برادرے وقتے دلت زودتر از خودت زائر حسین علیہ السلام شدہ....❣ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌧 🌧 ختم قرآن براے تعجیل در ظہور بہ نیابت از: شہید محمدرضا دهقان‌ امیرے صفحہ : 65 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥ 💞 صوت زیباے تو آرامشِ جانَست بیا ✨ وَجہ پُرنور تواز دیدہ نہانَست بیا 💔 دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو 🌼 قَدعالم ز فراقِ تو ڪمان است بیا 🌹🦋 🦋🌹 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ 😢 سید چہ وقت رفتن بود... 🔰 ما سید نیستیم ولے دوستت داریم😭 🖤 دیگر جبران نمے شوے ... ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👀 👀 👌بہ مناسبت ۲۵ مرداد سالروز اولین فرار شاہ از ایران ڪہ خیلے ها از آن بے اطلاع هستند 💠 جوانے مے گفت شاہ ڪہ از ایران رفت ، نشان خوبے او بود !!! 🔰 گفتم چطور؟؟؟ 💠 گفت وقتے دید مردم او را نمے خواهند ، رفت. بدون اینڪہ بہ زور بخواهد حڪومت ڪند!!! 🔰 گفتم عجب ! پس چطور وقتے در 25 مرداد 1332 فرار اول را ڪردہ بود ، دوبارہ برگشت ؟؟؟ چرا آن ڪودتا و آن بلا را سر دولت مردمے دڪتر مصدق آورد و خودش را دوبارہ بہ زور وارد ڪشور ڪرد؟؟؟ 💠 گفت مگر شاہ در آن سال ڪودتا ، فرار ڪردہ بود؟!!! 🔰 گفتم جوان عزیز ، تقصیر تو نیست. تقصیر من مثلا انقلابے هست ڪہ نہ بہ حرف رهبرم گوش مے دهم و تاریخ مے خوانم و نہ تاریخ را براے تو بازگو مے ڪنم تا از آن بدانے. 👈 وقتے مطلب درست از سوے خودے گفتہ نشود، مطالب بیخودے از سوے نخودے ها فراوان گفتہ مے شود... 💠 ثریا همسر آن زمان شاہ گفتہ بود ، جورے سریع فرار ڪردیم ڪہ من اصلا فرصت نڪردم جوراب بہ پایم ڪنم!!! ✍️ احسان عبادے ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💎 #قصہ_ننہ_علے 💎 فصل نہم: سلام آقا... قسمت اول امیر روے تپہ ایستاد. آسمانِ ابریِ آن شب را بہ همہ
💎 💎 فصل نہم: سلام آقا... قسمت دوم نفہمیدم هفتہ بہ هفتہ باردارے چگونہ گذشت. چیزے بہ فارغ شدنم نماندہ بود. صدّام دوبارہ فرودگاہ مہرآباد را بمباران ڪرد. اوایل شب بود ڪہ ترس بہ جانم افتاد. بہ رجب گفتم درد دارم، توجہے نڪرد؛ سرش را گذاشت روے بالشت و خوابید. علے هم تا دیروقت خانہ نیامد. به‌سختے شب را بہ صبح رساندم. درد امانم را بریدہ بود. از طبقہ دوم تا جلوے در خانہ خودم را روے زمین ڪشاندم. هزار بار مُردم و زندہ شدم. دو قدم راہ مے رفتم و چند دقیقہ مے نشستم زمین. ماشین گرفتم و رفتم بیمارستان شہید مصطفے خمینے. دڪتر معاینہ ام ڪرد و با عصبانیت گفت: «خانوم! بچہ چندمتہ؟! چرا ان‌قدر دیر اومدے؟! بچہ دارہ خفہ مےشہ!» چند ماہ بعد از تولد امیر بہ پیشنہاد یڪے از بچہ هاے جہاد همراہ خانوادہ براے ڪمڪ بہ ڪارهاے پشتیبانے جبہہ رفتیم خوزستان تا شاید رجب هم با فضاے جبہہ آشنا شود و ڪمے دلش آرام بگیرد. رجب ابتدا قبول نڪرد و گفت: «تو براے من نقشہ دارے! می‌خواے از شرم خلاص بشے و بعد همہ بہت بگن همسر شہید!» در جوابش گفتم: «نہ حاج‌آقا! همسر شہید شدن لیاقت مے خواد ڪہ شڪر خدا من ندارم!» بہ هر ضرب و زورے بود راضے شد و همراہ ما آمد. من در رختشوے خانہ مشغول شدم و مثل جہ اد تہران هر ڪمڪے از دستم بر مے آمد، انجام مے دادم. رجب هم مدام در ڪار رزمنده‌ها سرڪ مے ڪشید و اگر سرحال بود، چند تا وسیلہ جابه‌جا مے ڪرد. گاهے هم بہ گشت و گذار در شہر مے رفت. حضور ما در اندیمشڪ هم‌زمان شد با حملات سنگین عراق. رجب طاقتش سر آمدہ بود. دست بہ دامان یڪے از مسئولین جہاد شدم، خواستم تا سڪتہ نڪردہ او را بہ تہران برگردانند. همہ برگشتند و من چند هفتہ اے در اهواز ماندم. روایت زندگے زهرا همایونی: مادر شہیدان امیر و علے شاہ آبادے ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈