eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
2.9هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌿شما سبڪبال و رها با ڪولہ بارے سرشار از بار سفر بستید... و ماییم با ڪولہ بارے از حیرانے ها و دنیا رها شده در هوسرانے ها... 🍂🌷 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
●○ کانال مشتـاق ظھور ○● @adventt کانالی فعال و متفاوت با: * های متنوع و مناسبتی🎍 *ختم صلوات 🦋 *چله زیارت عاشورا🌼 * معرفی شهدا ♥️ *روانشناسی کودک و خانواده 🤹‍♂ * و ... 👈 یه سر به کانال بزن دوست نداشتی لفت بده😉😁 حله؟! http://eitaa.com/joinchat/1298595840C8bda46efbe 🌴جانمونید🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 تا کِی اینگونه بماند دل ما آقاجان؟ -عاشق و فارق و درگیر و جدا-آقا جان بی سبب نیست اگر فاصله ها کم نشدند صاف و صادق نشده سینه ی ما آقاجان جای جارو زدن حال و هوای دل هم؛ گوشه ای رفته و گفتیم :"بیا آقا جان" "ما که رندیم و گدا دیر شما ما را بس" گرچه این بیشتر است از سَرِ ما...آقاجان 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖 به نیابت از🕊🥀 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲 ✨جزء یک ✨صفحه: بیست وشش ✨سوره:بقره 📚🍃|• @dehghan_amiri20
☀️📜 🍂🍃امام علی علیه السلام می فرمایند: چه بد گردنبندی است گردنبند گناه برای مؤمن بِئْسَتِ الْقِلَادَةُ الذَّنْبُ لِلْمُؤْمِن‏‏ 📚✨کافی، ج‏۸، ص۱۹ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌷✨کلام نیکان..... -ای‌ کاش‌ می‌نشستیم‌ و‌ درباره‌ ی‌ اینکه حضرت‌ غائب‌ عج الله تعالی فرجه الشریف چه‌ وقت‌ ظهور‌ میکند با هم‌ گفت‌ و‌ گو‌ میکردیم ، تا‌حداقل از‌ منتظرین‌ فرج‌ باشیم‌. امام‌‌ زمان‌ عج اشخاصی ‌را‌ میخواهند‌ که‌ تنها‌ برای‌ آن‌ حضرت‌ باشند. کسانی‌ منتظر‌ فرج‌ هستند‌‌ که‌ برای‌ خدا‌ و‌ در راه‌ خدا‌ منتظر آن‌ حضرت‌ باشند ،‌ نه‌ برای‌ برآوردن‌ حاجات‌ شخصی‌ خـود. 🍂🍃 🌿🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❄️✨قسمتی از فایل صوتی شهید صمدی به دخترش: "سلام زینب جان، من الان تتمور هستم، ۱۶۰ کیلومتر آمدم عقب تا عکس هام را برایت بفرستم، امروز صبح سردار سلیمانی آمده بود با وی عکس گرفتم، ۲۳ کیلومتر مانده تا به بوکمال برسیم، ادامه ماموریت را انجام می‌دهیم، ان شاءالله پیروز می‌شویم و نسل داعش را ریشه کن می‌کنیم. جنگ رو با پیروزی به اتمام می‌رسونیم و برمی گردم پیش تو و هر جا که بگی مشهد، پارک با هم می‌ریم و الان هم به عشق تو اومدم عقب تا با تو صحبت کنم، خداحافظ دخترم، دوستت دارم ". شهادت آخرین معراج عشق است اما برای زینب از شام بلا با پرچم ظفر شهید آوردند... 🕊🥀 رزمنده و جانباز شیمیایی دفاع مقدس از بازنشستگان تیپ ۳۶ انصارالمهدی (عج) استان زنجان 🍀🌸 💫 🍃 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
📝🍃| جنگ را پشت در می گذاشت.... وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می پخت. ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. می گفت لباسهای کثیف من خیلی سنگین است؛ تو نمی توانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش.  🕊🌹 ...✨ 💌🌱|• @Dehghan_amiri20
🍃خاطرات ابووصال🌸 🕊🥀 به قلم محدثه علیجان زاده روشن🌹 💠✨بچه هئیتی 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🌿دوست دارم مثل تو باشم... همراه ابراهیم راه می رفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پسر بچه ای محکم توپ را شوت کرد.     توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد. به طوری که ابراهیم لحظه روی زمین نشست. صورتش سرخ سرخ شده بود.     خیلی عصبانی شده بودم. به سمت بچه ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهیم همینطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش.     پلاستیک گردو را برداشت. داد زد: بچه ها کجا رفتید! بیایید گردوها رو بردارید!     بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت کردیم. توی راه با تعجب گفتم:داش ابرام این چه کاری بود!؟     گفت: بنده های خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد. اما من می دانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل می کنند. 🕊🥀 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🌿رسیدن به خدا❤️ چه زیباست🌹 و🕊 🥀 چقدر خاکی شدند که خدا برای دیدارشان بی تاب شد! 🍂🌷 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20