eitaa logo
خـوشـ😋ـمـزه تـرین ها🍟🥩
22.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
52.1هزار ویدیو
98 فایل
سلاااام😍 به بزرگترررررین کانال موکبانگ خوش اومدین ☺ کلی کلیپ غذا خوردن خفن هرروز میذاریم تا اب دهنتون بیاد😋😁😎😍 کنار ما با یه دید خوشمزه همه چیزو بخور😌😋😍 هرروز قویتر از دیروز😘😘🙇😻 🧇😍🍝@Delicious_foods🍲 🧇😍 تبلیغات: @tarefeh_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت کبک ها! 💢شخصی بر سفره امیری بود، دید که در میان سفره، دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد. امیر علت این خنده را پرسید. مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. راه بر کسی بستم. آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم .اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است!! اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم... امیر پس از شنیدن داستان، رو به مرد می کند و می گوید: کبک ها خودشان را دادند. پس از این گفته، دستور داد: سر آن مرد را بزنند🌺 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
💢شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت : حتماً یک چیز مهمّی است که این طوری آن را کادوپیچ کرده‌اند! اما وقتی به تهِ آن رسید و برگ‌ها به پایان رسید، فهمید که چیزی در آن برگ‌ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگ‌هاست! داستان زندگی هم مثل همین کلم هست! ما روزهای زندگی را تند تند ورق می زنیم و فکر می‌کنیم چیزی در روزهای دیگر پنهان شده، درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم. زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم. همین روزها! حتی همین امروز!🌺 👇👇👇 و برای برای کسانی که فرصت داستانهای را ندارند. آموز ارتباط با ادمین ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
💢آدم‌ها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جورِ دیگری زندگی می‌کنند؛ شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود ...! فکر می‌کنند می‌توانند همه چیز را از نو بسازند ، محکم و بی نقص ، اما حقیقت ندارد ...! اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم ، اگر قدرتِ تغییر کردن را داشتیم ، اگر آدمِ ساختن بودیم ، از همین جای زندگی‌مان به بعد را مى‌ساختيم ...!🌺 ✍آنتوان_دوسنت_اگزوپری 👇👇👇 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
💢طبیب نام فیلمی استکه مدتی قبل در سینماهای کشورهای اروپایی و امریکایی به نمایش درامد داستان فیلم مربوط به هزار سال پیش یعنی سال 1021میلادی در قرون وسطی می باشد که اروپا در جهل و بیماری به سر می برد. فیلم قلب لندن را نشان می دهد که مردم با فقر، آلودگی و بیماری دست و پنجه نرم میکنند وتنازع بقاء در جریان است. هیچ کس ازطبابت چیزی نمی داند.فقط سلمانی های دوره گرد (آرایشگران)، اندکی کارهای طبی درحد کشیدن دندان، جا انداختن استخوان و قطع انگشتان سیاه شده و میزان زیادی اوراد وخرافه به جای درمان به خورد مردم می دهند. سلمانی دوره گردی باگاری که در آن زندگی میکند‌ به محله ای در لندن آمده است. مادری بیوه که سه فرزند کوچک دارد ، دچار حصبه می شود . بچه (جسي) به دنبال سلمانی «طبیب» میرود و او اصلا بر بالین مریض نمی آید و می گوید این درد درمان نمی شود. مادر می میرد و کودک یتیم به همان سلمانی پناه می برد، چون گمان می‌کند از طبابت چیزی میداند. چند سال بعد «سلمانی» دچار آب مروارید می شود و بینایی اش را از دست می دهد. جسی او را نزد یک کحّال یهودی می برد. کحّال او را عمل جراحی آب مروارید می کند و چشمانش شفا می یابد. جسی می پرسد چنین طبابت شگفتی را چگونه و از کجا آموختی؟ کحّال می‌گوید از بزرگترین دانشمند کره زمین ، جسی می گوید هر طور که هست باید به افتخار شاگردی او نایل شوم. کجاست؟ نامش چیست؟ کحّال می گوید نامش«ابن سینا» ست و تو باید به ایران و شهر اصفهان بروی. جسی با مصايب بی شمار و خطر کردن جان، خود را به اصفهان میرساند. آنجا با شهری مواجه می شود که بر خلاف لندن ، عظیم و مدرن است . برج و بارو دارد و ابوعلی سینا در یک مسجد بزرگ که رواق های فراخ دارد ، صبح ها طب درس می دهد. عصرها فلسفه و شب ها بر بام مسجد درس نجوم و هیات. جسی از این همه دانش وتمدن شگفت زده می شود. شاید مهم ترین صحنه فیلم آنجاست که بوعلی به جسی میگوید : درباب عفونت گوش مقاله ای ارائه بده. جسی از مسؤول کتابخانه می پرسد کتابی در باب عفونت گوش وجود دارد؟ اوجواب میدهد آن قفسه را ببین. وقتی جسی قفسه را باز می کند، می بیند پر از کتاب است. می گوید کدام کتاب مربوط به عفونت گوش است؟ مسئول کتابخانه می گوید: همه شان! بیننده خود شاهد است زمانی که در قلب اروپا برای درمان بیماری ها به اوراد و جادو متوسل می شدند، در کتابخانه اصفهان يک قفسه کتاب فقط مربوط به عفونت گوش بوده است. این تفاوت دانش در ایران و غرب یک هزار سال پیش از منظر یک فیلم غربی است.🌺 👇👇👇 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
💢انوشیروان را معلمى بود. روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد. انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید. روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟ معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى . خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى .🌺 ✍برگرفته از امثال و حکم 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚