eitaa logo
. ࡅ‌خ‍‌تـࢪاڼ ܝ۬‌ه‍‌ࢪߊ‌ی‍‌ࡊِ🇵🇸 .
1.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
171 فایل
بسمِ رب پروردگار جهانِ ؛ 💙 _ عشق ، سن سال نمیشناسد ؛ دلی ك ناگهانِ عاشق شود . - اینجا پناهگاه ِ دل شکسته هایِ امام حسینِ . -همسایه ی حاجیِ . [‹ ماعاشِقانِمَہدۍفاطِمہایم ›] کوچه پشتی ِ زهرایی ♥ . @owhhvv
مشاهده در ایتا
دانلود
- به درک دیگه واسم مهم نیست! ... - - اره تقصیر منه فکر میکردم اون با بقیه فرق داره! ... - - من براش جز یه بازی هیچی نبودم! ... - - دیگه هیچی برام مهم نیست تو هم دیگه زر نزن! انقدر عصبی گوشی رو قطع کرد که من چسبیدم به صندلی! سی دی که قبال تو دستگاه بودو در اووردو یه سی دی دیگه گذاشت! با شروع شدن اهنگ ماشینو از زمین کند! اهنگی که گذاشت خوب میشناختم ، با این اهنگ زندگی کرده بودم ، با خوانندش خاطره داشتم ، با تک تک اهنگاش! از این که دیدم اونم این اهنگ دوست داره یه جورایی خوشحال شدم! چشاش غم داشت ... خدایا چرا اون دختر انقدر براش مهمه! تموم حرصشو توی دنده عوض کردن خالی میکرد!
*** تا خود خونه کلی صلوات فرستادم! کیوون اصلن تو حال خودش نبود ... یه جورایی میفهمیدمش منم قبلا عاشق یه نفر بودم اما اون منو خیلی راحت ول کرد! هیچ وقت یادم نمیره تمام شب و روزم شده بود گوش دادن به اهنگو بیخودی گریه کردن! همیشه میگن اونی که غمش بیشتره بیشتر میخنده! البته قضیه من فرق میکنم برا من زده به مخم خل شدم ، چرت و پرت میگم! از ماشین پیاده شدیم ... یعنی داشتم خودمو به زور میکشیدم ... انقدر خوابم میومد که اگر همون وسط یه لحاف تشک بود حاضر بودم همون جا لالا کنم! این رادمنشا هم مشکوک میزننا اخه الان دو نصفه شبه اینا کجان پس؟! با فکر اینکه امشب با این کیوون تو این خونه تنهام خواب که هیچی همون بوی نوشیدنی که بهم خورده بود پرید! یعنی میشه بهش اعتماد کرد؟ - هی کجایی؟ از خدا نترسم جف پا برم تو شخصیتشا خرمگسه زندگی! - چیه؟ کیوان- بلد نیستی درست حرف بزنی؟ - نه تا وقتی تو رو الگو خودم قرار دادم! - من اگه الگوت بودم که وضع و اوضات این نبود کوچولو! مامان جوون! من خوابم میاد اینم همش ور میزنه بقیم انتظار دارن حالشو بگیرم!خمیازه کشیدم گفتم: - جواب ابلهان یک کلمست ... خاموشی! و دوباره خمیازه کشیدم ... بهم اشاره کردو با یه پوزخند گفت: - فعلن که بیهوشیست! برو لالا کن دخترم میترسم از کمبود خواب جوون مرگ بشی! - باز من جوونم تو سن و سال تو خوب نیست تا این موقع بیدار بمونی شاید جسمه بکشه ولی اون مخ ، گمون نکنم! - میری یا بیام؟ کلن بچه پررو نمیشه کاریش کرد! تا اینجاشم فقط برا شما وگرنه باور کنین دارم تلف میشم از خواب! دستمو اووردم بالا و بلند گفتم: - ما که رفتیم خاطراتمان بماند!
داشتم میرفتم ولی صدای خنده ی کیوونو از پشت شنیدم به همراه کلمه که زیر لب گفت" دیوونه " منم بلند گفتم: - خودتی! و به حالت دو در رفتم . ای شیوا جون ببین دختر مردمو دادی دست این پسر گلابیت خودتم رفتی صفا سیتی منگوله! میترسم یهو رم کنه بیاد منو بخوره! اه خفه شو شادی! بگیر بکپ انقدر زر نزن دیگه. درو قفل کردم ... لباس مامان دوزامو پوشیدمو اماده شدم که برم واسه لالا که در وامونده صداش در اومد! یا پنج تن این دیگه کیه؟ نکنه کیوونه خودمونه؟ چه مرگشه نصفه شبی دست از سر کچل ما برنمیداره؟ چی کار کنم؟ باز کنم؟ باز نکنم؟ ... - کیه؟ صدای خودش بود ... - منم منم مادرتون ... خب باز کن این در واموند رو تا نشکوندم! - نمیکنم؟ اصلن چرا باید درو باز کنم؟ - شادی من عصاب ندارما ... نترس باهات کاری ندارم فقط میخوام باهات حرف بزنم! گلابی رو نگا کنا! دارم بیهوش میشم اونوقت اقا میخواد سفره دلشو واسه من باز کنه! - بذار واسه یه وقت دیگه ... الان مخم خوابه طفلی! خندید ... - باز میکنی یا بازش کنم؟ ... - یه مین وایسا! سریع لباسامو عوض کردمو در اتاقو باز کردم ... - چته نصفه شبی؟ دون میخوای؟ اب میخوای؟ کوفت میخوای؟ چه مرگته؟ - حواست باشه چی میگی کوچولو! - مغزم خوابه حواسمم رفته تعطیلات تو زود تر حرفتو بزن که خودمم دارم میرم اون دنیا! - چه خوب زود تر برو از دستت خلاص شم! - خیلی پرویی! - چی گفتی؟ - باز سمعکتو نذاشتی تو گوشت!
یه دفعه درو هول دادو کامل اومد تو اتاقم ... ترسیدم رفتم عقب ... اون اومد جلو ... من رفتم عقب ... اون اومد جلو ... من رفتم عقب ... اون اومد جلو ... این دفعه من رفتم تو باقالیا! اوفتادم رو تختم ... سریع بلند شدمو خودمو جمع و جور کردم! شیطون بهم نگاه کرد و گفت: - فکر کنم خیلی دلت میخواد توسط من ادب بشی خانوم کوچولو! پوزخند زدمو گفتم: - نه خدا رو شکر همچین ارزویی ندارم! حالا میشه حرفتو بزنی من خستم ... بچه پررو گلابی با ژست رفت پشت میز کامپیوترم نشست ... دوباره بهم نگاه کردو گفت: - میخوام در مورد امروز باهات حرف بزنم! درمورد حرفی که زدم! به جون ننم صبحم میتونستی حرفتو بزنی! بابا به کی قسم بخورم! بذار القر یکم حالشو بگیرم دلم خنک شه! مظلوم گفتم: - قبلش من یه چیزی بگم؟! نگام کرد و گفت: - بگو. گازشو گرفتم. - اولن تو خیلی بیجا کردی که به اون دختر گفتی من نامزدتم! دوم خیلی بی خود کردی کمر منو گرفتی ... سوما خیلی غلط کردی که منو ... حرفمو خوردم ... کیوون شیطون گفت: - منو چی؟ - ارپیچی ، نخودچی ، کشمیشی ... اصلن هر چی! دفعه اخرت باشه فهمیدی! همونجوری نگام کردو گفت: - اگه نباشه چی؟ یه نگا به کوسن روی تختم انداختم با یه حرکت برداشتمش و به سمت کیوان رفتمو کوبیدم تو مالجش! (اخ جیگرم شد یخ در بهشت!) ولی اون فقط خندید دست کشید به موهاشو بلند شد ولی عصبانی نه بیشتر شبیه خری بود که بهش تیتاب دادن همینجوری که بهم نزدیک میشد حرفم میزد: - من هلاکه تنبیه کردنتم ... اصلن الان مشتاق شدم بازم اون کارو انجام بدم تا تنبیهم کنی! خاک تو سر بی مغزت! چیز دیگه نبود بزنی تو سر این گلابی! اخه کوسنم شد وسیله دفاع دختر ابله؟ گفتم این پسر یه تختش کمه! ادامه دارد
پاشید بریم بیرونُ ، 😁♥♥>>>
رفقا سه تا الهی به عباس میگید ؟؟ ♥️
من وقتی از پشت دارم برای داداشم نقشه میکشم😁😂:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در میزان ِالهی ، رنج ِتو ، محرومیت ِتو ، کف نفس ِتو ، حرصی که خوردی ، زحمتی که کشیدی ، کاری که کردی ، خون ِدلی که خوردی ، دندانی که روی ِجگر گذاشتی ،این‌ها هیچوقت فراموش نمی‌شوند . - حضرت آیت‌الله خامنه‌ای .