eitaa logo
💫♥️ دریای احادیث اهل بیت
870 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
2 فایل
📜 از بهترین کانال های اعتقادات دین شیعه درایتا《محتوا》 ♥️ برمبنای #ثقلین 💜 با نیت 💛 آمادگی برای ظهور امام زمان عج #کپی با لینک جایز می باشد 💕💕دین را از اهل بیت و قرآن 👈ثقلین بیاموزیم تا منحرف نشویم خادم کانال @mahdi_130
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋🕋🕋امامت رابشناس《۵》 [۲] در آنچه [خدا] انجام می‌دهد چون و چرا راه ندارد و[لی] آنان [انسان ها] سؤال خواهند شد جابر گفت: آقا! چقدر یاران هم عقیده ما کم هستند! امام فرمود: هیهات هیهات! می‌دانی روی زمین چقدر یار و هم عقیده داری؟ عرض کردم: یا ابن رسول الله! خیال می‌کنم در هر شهر بین صد تا دویست و در تمام شهرها هزار یا دو هزار باشند و در روی زمین خیال می‌کنم صد هزار باشند. فرمود: نه جابر! گمان تو اشتباه است و نظرت نادرست. آنهایی که خیال می‌کنی، مقصّرند و از یاران تو نیستند. [۱]: . انعام / 103، شوری / 11 با این تفاوت که در سوره شوری «وهو السمیع العلیم» است.  [۲]: . انبیاء / 23 عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! مقصّر کیست؟ فرمود: کسانی که در معرفت امام و همچنین در معرفت آنچه خدا بر آنها از امر و روح خود واجب گردانده، کوتاهی دارند. عرض کردم: معرفت روح خدا چیست؟ فرمود: اینکه بداند خداوند به هر کسی که این روح را بخشیده، امر خود را نیز به او تفویض کرده و به اجازه خدا می‌آفریند و زنده می‌کند و به دیگری علم ما فی الضمائر را می‌آموزد و از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع دارد. چون آن روح از امراللَّه است، هر که خدا به این روح مخصوص گرداندش، کامل است و نقصانی ندارد؛ هر چه بخواهد با اجازه خدا انجام می‌دهد؛ در یک لحظه از مشرق به مغرب می‌رود؛ به آسمان بالا می‌رود و به زمین فرود می‌آید و هر چه اراده کند و بخواهد، انجام می‌دهد.  عرض کردم: آقا! دلیلی از این روح در قرآن برایم بیاور که خداوند آن را به محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بخشیده است. فرمود: بسیار خوب، این آیه را بخوان: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا. » [۱] {و همین گونه روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم، تو نمی دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولی آن را نوری گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می‌نماییم. } و این آیه: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ. » [۲] {در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تایید کرده است. } گفتم: خدا گشایش به تو عنایت کند، آنچنان که عقده دل مرا گشودی و مرا بر شناخت روح و امر موفق گردانیدی. سپس عرض کردم: یا سیدی صلی الله علیک! پس در این صورت بیشتر شیعیان مقصرند؟ من یک نفر از یاران خود را نمی شناسم که دارای چنین معرفتی باشد. فرمود: جابر! اگر تو یک نفر را نمی شناسی، من چند نفر اندکی را می‌شناسم! می‌آیند و سلام می‌کنند و از من اسرار و علوم پنهان و حقایق را می‌آموزند.  عرض کردم: ان شاء اللَّه فلان کس با یارانش از این نمونه هستند، چون من از آنها یکی از اسرار و حقایق شما را شنیدم، خیال می‌کنم به هدف رسیده اند و کامل شده اند. فرمود: فردا آنها را دعوت کن و همراه خود به اینجا بیاور. من روز بعد آنها را آوردم. آنها به امام سلام کردند و احترام گزاردند و او را بسیار گرامی داشتند و در مقابل ایشان ایستادند. امام فرمود: جابر! اینها برادران تواند. اینک یک مطلب باقیمانده؛ آیا شما جماعت اعتراف دارید که خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد و هر چه اراده کند حکم می‌نماید، هیچ کس نمی تواند حکم او را به تاخیر اندازد و قضایش را برگرداند، از آنچه خدا انجام دهد بازخواست نمی شود، اما مردم مورد مواخذه قرار می‌گیرند؟ گفتند: آری، خدا هر چه بخواهد می‌کند و هر حکمی را که اراده کند اجرا می‌فرماید. گفتم: خدا را شکر که روشن و عارفند و به هدف رسیده اند! امام فرمود: جابر! در مورد چیزی که نمی دانی عجله مکن! من متحیر شدم. [۱]: . شوری / 52 [۲]: . مجادله / 22 فرمود: از آنها بپرس آیا علی بن الحسین صلوات الله علیه می‌تواند به صورت فرزند خود محمّد صلوات الله علیه درآید؟ جابر گفت: پرسیدم، آنها از جواب دادن خودداری کردند و ساکت ماندند. فرمود: بپرس آیا می‌تواند محمّد صلوات الله علیه به صورت من درآید؟ باز سؤال کردم و باز آنها سکوت کردند و چیزی نگفتند. در این موقع امام نگاهی به من کرد و فرمود: این دلیل آن مطلبی بود که به تو گفتم که هنوز مقداری باقیمانده. من به آنها گفتم: چه شده؟ چرا جواب امامتان را نمی دهید؟ آنها سکوت کردند و مشکوک بودند. امام به آنها نگاه کرده و فرمود: جابر! این دلیل جریانی بود که برایت توضیح دادم که مقداری باقیمانده. حضرت باقرصلوات الله علیه  فرمود: چرا حرف نمی زنید؟ آنها یکدیگر را تماشا کرده و از هم پرسیدند و گفتند: یا ابن رسول اللَّه! ما اطلاعی نداریم، به ما بیاموز!  ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس 《۶》 حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به فرزند خود حضرت باقرصلوات الله علیه اشاره کرد و از آنها پرسید که این کیست؟ گفتند: پسر شما است. فرمود: من کیستم؟ گفتند: پدر او علی بن الحسین صلوات الله علیه. در این موقع کلامی را بر زبان راند که ما نفهمیدیم. ناگاه محمّد صلوات الله علیه به صورت پدرش علی بن الحسین و علی بن الحسین به صورت فرزند خود محمّد صلوات الله علیه در آمد و همه گفتند: «لا اله الا اللَّه. » امام فرمود: از قدرت خدا تعجب نکنید! من محمّدم و محمّد من است. و محمّد صلوات الله علیه گفت: ای قوم تعجب نکنید از امر خدا! من علی و علی من است. همه ما یکی هستیم، از یک نور. روح ما از امر خداست؛ اول ما محمّد و وسط ما محمّد و آخر ما محمّد و همه ما محمّدیم. این سخنان را که شنیدند، همه به سجده افتادند و گفتند: به ولایت و پنهان و آشکار شما ایمان آوردیم و اقرار به امتیازات شما داریم. حضرت زین العابدین فرمود: سر بردارید! اینک شما عارف و رستگار و روشن بین و کامل و به هدف رسیده هستید. الله الله! مبادا آنچه از من و محمّد علیهم السلام  مشاهده کردید به مقصرین مستضعف بگویید که شما را مسخره می‌کنند و تکذیب می‌نمایند! گفتند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. » [۱] {شنیدیم و اطاعت می‌کنیم. } فرمود: اینک بروید! رستگار و کامل باشید. آنها هم متفرق شدند.  جابر گفت: آقا! اگر کسی این مقام را به این صورتی که انجام دادی و آشکار کردی نداند، اما شما را دوست داشته باشد و به مقام شما اعتراف کند و از دشمنانتان بیزار باشد، وضع او چگونه است؟ فرمود: در خوبی و خیر است تا برسد.  جابر پرسید: یا ابن رسول اللَّه! آیا ممکن است بعد از این معرفت، چیزی موجب مقصر شدن آنها بشود؟ فرمود: آری، وقتی که در مورد حقوق برادران خود کوتاهی کنند، آنها را در اموال خود و اسرار و آشکار خود شریک ننمایند و خود در لذت دنیا به سر برند و آنها را بی بهره گذارند، در این موقع است که نیکی از آنها سلب می‌شود و از آنها گرفته می‌شود و گرفتار آفات و بلاهای دنیا و گرفتاری‌های طاقت فرسا و دردهای غیر قابل تحمل در مورد خود می‌شوند، مالشان از دست می‌رود و پراکندگی در جمعیت خود می‌یابند، چون در رسیدگی به برادر دینی خود کوتاهی کرده اند. [۱]: . بقره / 285 جابر گفت: به خدا قسم خیلی غمگین شدم و گفتم یا ابن رسول اللَّه! حق مؤمن بر برادر مؤمن خود چیست؟ فرمود: در شادی او شاد و در حزن او محزون است و تمام گرفتاری هایش را برطرف می‌کند، هرگز برای هیچ چیز بی ارزش دنیای فانی افسرده نمی شود، مگر اینکه با برادران خود مواسات کند که در خوبی و بدی برابر باشند. عرض کردم: مولای من! چگونه خداوند تمام اینها را برای برادر مؤمن واجب کرده است؟ فرمود: زیرا مؤمن برادر مؤمن است، از پدر و مادر، بنابراین در صورتی که استفاده از ثروتش منحصر به خودش باشد، نمی تواند برادرش باشد. جابر گفت: سبحان اللَّه! چه کسی می‌تواند این طور باشد! امام علیه السّلام فرمود: کسی که می‌خواهد درب‌های بهشت را بکوبد و با حوریه‌های زیبا هم آغوش شود و در دار السّلام با ما همنشین باشد.  جابر گفت: عرض کردم: به خدا قسم هلاک شدم یا ابن رسول اللَّه! چون من در مورد حقوق برادرانم کوتاهی کرده ام. من نمی دانستم که چنین رفتاری موجب تقصیر درباره رعایت حقوق برادران مؤمن می‌شود. حتی گمان من بر یک دهم آن هم نمی رسید. أتوب إلی الله تعالی یا ابن رسول الله! به خاطر تقصیر در رعایت حقوق برادران مومنم.  و من الله توفیق  بحار الانوار جلد بیست و ششم از صفحه ۸تا۱۷ ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋🕋🕋برگی از تاریخ سرخ شیعه 29 جمادی الثانی 2-ﻭﻓﺎﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ (1) ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 252 هـ ﺩﺭ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ. (2) ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﻠﻰ ﻭ ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻌﺎﺝ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﺍند. ﺟﻠﺎﻟﺖ ﻗﺪﺭ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺣﺪّﻯ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻰ ﺑﺎ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺵ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻭﺍﻓﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﺣﺪّﻯ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﻭ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﭼﺎک ﻛﺮﺩ. (3) ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ، ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺑﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻠﺪ، ﺩﺭ ﺷﺶ ﻓﺮﺳﺨﻰ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﺩﻓﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ، ﻛﻪ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻗﺒﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ. ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﮔﻨﺒﺪ ﻭ ﺻﺤﻦ ﻭ ﻏﺮﻓﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺘﻌﺪّﺩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻣﺸﺮّﻑ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ. ﻧﺴﺐ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﺁﻝ ﺑﻌﺎﺝ ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻠﻰ ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻌﺎﺝ ﻣﻨﺘﻬﻰ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. 📚 منابع : 1. این تاریخ مشهور بین شیعیان سامرا است و در حرم آن حضرت نیز نوشته شده است. 2. ﻣﺮﺍﻗﺪ ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ : ﺝ 2، ﺹ 262. و ... . 3. کافی : ج 1، ص 327. و ... . ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋🕋🕋ماه رجب 🌻🌻🌻ماه بارشِ رحمت الهی و سالروز میلاد سراسر نورِ حضرت امام باقر علیه السّلام بر شیعیان مبارک باد. ♦️ پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله می فرمایند: رَجَبٌ شَهرُ اللّه الأصَبُّ يَصُبُّ اللّه فِيهِ الرَّحمَةَ عَلى عِبادِهِ ؛ 🔺رجب، ماه بارش رحمت الهى است . خداوند در اين ماه، رحمت خود را بربندگانش فرو مى ريزد . 📚 عيون اخبارالرضا عليه السلام ، ج ۲، ص ۷۱. 🕋🕋خدایا درامرتزکیه نفس [این امرگرانسنگ ]که هدف همه انبیاء ورسولان واهل بیت علیهم السلام بوده ماراکمک کن تاخودرابرای ظهورآماده کنیم که امرسنگینی است پذیرش ولایت امام زمان عج 🕋🕋 🍁اللهم عجل لولیک الفرج 🍁 @DinAssLamm
🌙 آغاز ماه رجب مبارک میلاد حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام بر همه شیعیان مبارک باد 🌸🌸🌸امام باقر (علیه السلام): اِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُزْوى‏ عَنْهُ الرِّزْقُ بنده گناه مى‏ کند و به سبب آن روزى [معنوی] از او گرفته مى ‏شود.[۱] بهترین عبادت : شاد کردن دل مؤمن ▫️امام باقر عليه السلام: 🌸🌸🌸 تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُ الْقَذَى عَنْهُ حَسَنَةٌ وَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ.‌‏... 🌻🌻🌻 لبخند یک شخص به روى برادر مؤمنش ثواب دارد، و برداشتن خاشاكى از روى او نيز ثواب دارد و محبوبترین و بهترین عبادت در نزد خدا که به آن پرستش شده چیزی جز شاد کردن مومن نیست.[۲] 〽️[۱]کافی جلد۲ صفحه۲۷۰ 〽️[۲] کافی، ج۲، ص۱۸۸. ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋ولایت انوارخدا محمّد بن مسلم گويد: به امام باقر يا امام صادق عليهما السّلام عرض كردم: ما پاره اى از مخالفين شما را مى بينيم كه در عبادت كوشا و داراى خشوع فراوانى هستند، آيا اينها براى ايشان سودى دارد؟ 〽️فرمودند: اى محمّد همانا مثل ما اهل بيت با شما مردم مثل آن خاندان در بنى اسرائيل است كه كسى از آنها نبود كه چهل شب در عبادت بكوشد جز اينكه وقتى دعا مى كرد مستجاب مى شد. يك بار مردى از آنان مدّت چهل شب به عبادت پرداخت و بعد دعا كرد امّا مستجاب نشد، نزد عيسى بن مريم عليه السّلام رفته و از آنچه بر او گذشته بود گلايه كرد و از آن حضرت التماس دعا نمود. عيسى (علیه‌السلام) وضو ساخت و نماز گزارد و دعا كرد. خداوند به او وحى فرستاد كه: اى عيسى اين بنده‌ام از غير آن بابى كه بايد نزد من آيند نزد من آمده، او مرا خوانده در حالى كه در نبوّت و پيغمبر بودن تو در شكّ است بنا بر اين اگر به اندازه اى مرا بخواند كه گردنش قطع و بندهايش از هم بگسلد من دعايش را مستجاب نخواهم كرد. 〽️عيسى (علیه‌السلام) به وى رو كرده فرمود: پروردگارت را مى خوانى و در دل خود به پيامبرش شك دارى؟ گفت: اى روح و كلمه خدا، به خدا سوگند همين طور است كه مى فرمائى، از خداوند بخواه كه اين شك را از دل من بزدايد. عيسى (علیه‌السلام) براى وى دعا كرد و خداوند از وى پذيرفت، و او در حدّ ساير افراد خاندان خويش قرار گرفت. ما خاندان نيز اين چنين هستيم، خداوند عمل بنده اى را كه در باره ما شك دارد قبول نمى فرمايد. 📙امالی شیخ مفید(ترجمه) /مجلس اول /شماره ۲صفحه ۱۴ ⚘الهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋ولایت انوارخدا شیخ کلینی از سدیر صیرفی روایت کرده که: من روزی از مسجد بیرون می آمدم و امام باقر علیه السلام داخل مسجد می‌شدند، دست مرا گرفتند رو به کعبه کردند و فرمودند : «ای سدیر! مردم مامور شدند از جانب خداوند که بیایند و این خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند. سپس فرمودند: قَالَ : « يَا سَدِيرُ ، أفَأُرِيكَ  الصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اللهِ؟ ». ثُمَّ نَظَرَ إِلى أَبِي حَنِيفَةَ وَسُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ فِي ذلِكَ الزَّمَانِ وهُمْ حَلَقٌ فِي الْمَسْجِدِ ، فَقَالَ : « هؤُلَاءِ الصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اللهِ بِلَا هُدًى مِنَ اللهِ ولَاكِتَابٍ مُبِينٍ ، إِنَّ هؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ لَوْ جَلَسُوا فِي بُيُوتِهِمْ ، فَجَالَ النَّاسُ ، فَلَمْ يَجِدُوا أَحَداً يُخْبِرُهُمْ عَنِ اللهِ ـ تَبَارَكَ وتَعَالى ـ وعَنْ رَسُولِهِ  صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم 〽️〽️گفت: ای سدیر! می خواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری می کنند به تو نشان دهم ؟ آنگاه به ابوحنیفه و سفیان ثوری که در مسجد حلقه زده بودند ، نگریستند و فرمودند: اینها هستند که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار ، از دین خدا جلوگیری می کنند اگر این پلیدان در خانه های خود بنشینند و مردم را گمراه نکنند ، مردم به سوی ما می آیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر می دهیم» 〽️ اصول الکافی شیخ كليني جلد ۱صفحه ۲۹۶ 〽️اللهم عجل لولیک الفرج 〽️ @DinAssLamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═••••••¤🌹¤••••••═┅ ⚘🌾🌻🌿🌹🌷🍀مشخصات ظاهری حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🟣🌱زیباروی نورانی مهدی صاحب الزمان (عج) از معدود انسان هایی است که از نهایت زیبایی صورت و اندام برخوردار است، تا آنجا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره او فرمود: مهدی (علیه السلام) طاووس اهل بهشت است که جامه هایی از نور او را در برگرفته است. 💚🌱خال زیبای صورت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: دیدگان مبارکش سرمه کشیده، محاسن مبارکش پرمو و بر گونه راست او یک خال است. 💟🌱قامت موزون علامت دیگری برای زیبایی یک فرد، اندام موزون و قد و قامت متناسب اوست که حضرت مهدی (عج) از این نعمت نیز برخوردار است. امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمود: دراز قامت و کوتاه قامت نیست، بلکه میان قامت است، سیمایی گرد، سینه ای فراخ، پیشانی ای باز و ابروانی به هم رسیده دارد و خالی بر گونه راست اوست چون دانه مشک که قطعه عنبر ساییده شده است. ⭕🌱چهره جوان و تغییر ناپذیر از نشانه های دیگری که باعث زیبایی چهره آن حضرت شده است، این است که بعد از  قرن ها به سر بردن در غیبت کبری، هنگامی که ظهور می کند، به صورت جوانی است که سیمای جوانی از آن نمایان است و گذشت زمان آن اندام زیبا را پیر و فرسوده نکرده است. 💜🌱امام صادق(علیه السلام): از امتحانات بزرگ خداوندی است که صاحبشان به صورت جوانی ظاهر می شود، درحالی که آنها او را پیری کهنسال تصور می کنند. ✍️منابع: 📚کتاب مکیال المکارم، کشف الغمة، بحارالانوار، منتخب الاثر 🕋الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج 💫♥️کانال شیعه اهل بیت @DinAssLamm
⚘🌾🌻🌿🌹🌷🍀روزی علمای اهل سنت مرحوم علامه امینی(ره) صاحب کتاب الغدیر را برای صرف شام دعوت می کنند. ⭕🌱اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند. آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند. به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را  می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد و هیچ گونه بحثی صورت نگیرد، آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود، می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : 💟🌱 قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد! اما باز آنها گفتند : پس قرار بر این شد که از آن جایی که تمام حضّار در جلسه، حافظ حدیث بودند برای متبرک شدن جلسه، هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید.  علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید. همه قبول کردند. سپس علامه امینی فرمود : 📋🌱قال رسول الله(ص) : مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة》 💜🌱حضرت رسول اکرم(ص) فرموه است : هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.(۱) سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند.  سپس گفت : حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم! بعد از کل جمع پرسید :  آیا فاطمه الزهراء(س) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت؟!! 🌱💕اگر می شناخت، امام زمان فاطمه(س) چه کسی بود؟  تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند : اگر بگوییم نمی شناخت، پس باید بگوییم که فاطمه(س) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد؟!! و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟  در حالی که بخاری (از سرشناس ترین علمای اهل سنت) گفته : 📋🌱《فَاطِمَةُ(س) مَاتَت وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیهِمَا》 ♥️🌱فاطمه(س) در حالی از دنیا رفت که از ابوبکر و عمر غضبناک بود.(۲) و چون حضار مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (ع) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند. منابع : 📕۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۴۶ 📒۲)صحیح بخاری، ج۶، ص۱۴۵ 🕋اللهم عجل لولیک الفرج 💫♥️کانال شیعه اهل بیت @DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس《۱》 〽️〽️مؤلف علامه باقر مجلسی رحمه الله تعالی گوید : پدرم رحمه الله تعالی  از همان کتاب نقل کرد که جابر بن یزید جعفی گفت: چون خلافت به بنی امیه رسید، خون‌های محترمی را ریختند و هزار ماه، امیرالمؤمنین علیه السّلام را روی منبر لعنت کردند و از او بیزاری جستند. و شروع به پنهانی کشتن شیعیان در هر شهر کردند و بنیاد زندگی آنها را بر باد دادند و برای رسیدن به پشیز بی ارزش دنیا، مردم را در هر دیاری وحشت زده کردند. هر کس که امیرالمؤمنین را لعنت نمی کرد و از او بیزاری نمی جست، او را می‌کشتند؛ هر کسی که بود. جابر بن یزید جعفی گفت: از بنی امیه و پیروان آنها به امام مبین زین العابدین سید ساجدین و خلیفه الله علی العباد علی بن الحسین صلوات الله علیه شکایت کردم و گفتم: یا ابن رسول الله! ما را در هر گوشه و کنار می‌کشند و از بیخ و بن برمی کنند و آشکارا مولای ما امیرالمؤمنین افضل لکم من کتاب الله را بر روی منبرها و مناره‌ها و بازار و کوچه‌ها لعنت می‌کنند و از او بیزاری می‌جویند، تا آنجا که در مسجد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم جمع می‌شوند و آشکارا علی صلوات الله علیه را لعنت می‌کنند. یک نفر این کار را منع نمی کند و اظهار ناراحتی نمی نماید. اگر یکی از ما انکار کند، همه بر او حمله می‌کنند و می‌گویند این رافضی و ابو ترابی است و او را پیش فرمانروای خود می‌برند و مدعی می‌شوند که این شخص ابو تراب را به نیکی یاد کرده، او را می‌زنند و زندانی می‌کنند و بعد او را می‌کشند. امام صلوات الله علیه که این سخنان را از من شنید، نگاهش را به آسمان دوخت و گفت: خدایا منزهی! مولای ما چقدر حلم تو زیاد است و بلند مرتبه ای در شکیبایی و برتر است قدرت تو. 🍁اللهم عجل لولیک الفرج 🍁 @DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس《۲》 خدایا! آنچنان بندگان خود را مهلت داده که آنها گمان می‌کنند همیشه مهلت دارند، تمام این جریان‌ها در دیدگاه تو است، قضای تو مغلوب نمی شود و تدبیر حتمی تو قابل جلوگیری نیست، هر جور و هر وقت بخواهی. تو داناتر از ما به آنهایی.سپس فرزند خود محمّد  صلوات الله علیه را خواست به او فرمود: پسرم! او فرمود: لبیک یا سیدی! فرمود: فردا صبح برو به مسجد پیامبر صلی الله علیه واله، نخی را که جبرئیل برای جد ما آورده بگیر و آرام تکان بده[دعا کن]. مبادا آن را محکم حرکت دهی! مبادا چنین کاری را بکنی که مردم همه نابود می‌شوند.  جابر گفت: با تعجب از این فرمایش امام در فکر بودم و نمی دانستم به مولایم چه بگویم. فردا صبح زود خدمت حضرت باقر صلوات الله علیه رفتم، شبی را با تمام شوق به سر برده بودم تا شاهد حرکت دادن آن نخ باشم. در همان بین که من سوار مرکب خود بودم، امام صلوات الله علیه خارج شد. از جای جستم و سلام کردم. جواب داد و فرمود: چه شده؟ صبح به این زودی پیش ما نمی آمدی! گفتم: یا ابن رسول اللَّه! دیروز از پدر بزرگوارت شنیدم که فرمود: این نخ را بگیر و به مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه واله برو و آن را آرام تکان بده، مبادا محکم حرکت بدهی که همه مردم می‌میرند. فرمود: جابر! اگر نه این است که وقتی معین قرار داده شده و هنگام مشخصی تعیین شده وتقدیری مقدر شده است، هر آینه این مردم بد سیرت را در یک چشم به هم زدن زیر و رو می‌کردم، نه بلکه در یک لمحه و لحظه، ولی ما بندگان گرامی خدا هستیم که پیش او اظهار نظر نمی کنیم و به دستورش عمل می‌کنیم. عرض کردم: مولای من! چنین کاری نسبت به آنها انجام نمی دهی؟ فرمود: تو مگر دیروز نزد پدرم نبودی که شیعیان پیش پدرم، از ناصبیان ملعون و قدری‌های مقصر شکایت می‌کردند؟ عرض کردم: بلی مولای من. فرمود: می‌خواهم آنها را بترسانم. عده ای از آنها هلاک شوند، خداوند زمین را از وجودشان پاک کند و مردم راحت شوند. گفتم: مولای من! چگونه آنها را می‌ترسانی؟ آنها تعدادشان بیشتر از حد شماره است. فرمود: برویم مسجد تا قدرت خدا را به تو نشان دهم.  جابر گفت: در خدمت آن جناب به مسجد رفتیم. ایشان دو رکعت نماز خواند، آنگاه صورت بر خاک نهاد و کلماتی بر زبان راند. سپس سر بلند کرد، عرض کردم: چه کردید یا ابن رسول الله؟ فرمود: وای بر تو! برو بیرون ببین مردم در چه حالی هستند! من از مسجد خارج شدم. ناگهان صدای همهمه و ولوله زیادی شنیدم که از هر طرف بلند بود. زمین لرزه و تکان‌هایی که باعث ریختن و خراب شدن تمام خانه‌های مدینه شده و بیشتر از سی هزار زن و مرد کشته بود. دیدم مردم با گریه و ناله و فریاد شدید از کوچه و بازارها خارج می‌شوند و می‌گویند: [إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون ] قیامت بر پا شده و واقعه اتفاق افتاده و مردم مردند! گروهی دیگر می‌گفتند: زلزله و خرابی و دسته دیگر می‌گفتند: ویرانی و قیامت، مردم همه مردند! گروهی را دیدم که گریه کنان می‌آیند و به جانب مسجد می‌روند و به یکدیگر می‌گویند: چگونه زمین ما را فرو نبرد، با اینکه امر به معروف و نهی از منکر را واگذاشتیم و فسق و فجور آشکار شده و زنا و ربا و شرابخواری و جمع شدن با همجنس زیاد گردیده! به خدا قسم بالاتر از این بر سر ما فرود می‌آید، اگر خود را اصلاح نکنیم!جابر گفت: من متحیر و سرگردان به مردمی نگاه می‌کردم که با ناله و شیون ولوله کنان و دسته جمعی به طرف مسجد می‌روند. دلم به حالشان سوخت، به طوری که از گریه آنها گریه‌ام گرفت. آنها نمی دانستند علّت واقعه چه بوده و از کدام ناحیه به آن دچار شده اند. به جانب امام باقر علیه السّلام رفتم. دیدم مردم اطرافش را گرفته اند و می‌گویند: یا ابن رسول اللَّه! نمی بینی چه به روزگار ما آمده در کنار حرم رسول خدا؟ صلی الله علیه واله مردم مردند و از بین رفتند. برای ما دعا کن! فرمود: به نماز پناه ببرید، صدقه بدهید و دعا کنید. حضرت باقر صلوات الله علیه رو به من کرد و فرمود: جابر! مردم در چه حالند؟ عرض کردم: نپرس یا ابن رسول الله! خانه‌ها خراب شده، قصرها ویران گردیده و مردم هلاک شده اند. من از دیدن آنها دلم سوخت.فرمود: خدا هرگز به آنها رحم نکند، حتما در دل تو هنوز اثری باقی مانده، وگرنه دلت به حال دشمنان ما و دشمنان دوستان ما نمی سوخت. سپس فرمود: مرگ باد مرگ بر قوم ستمکار! به خدا اگر نخ را مختصر حرکتی داده بودم، ستمگران همه می‌مردند و زیر رو می‌شدند و یک خانه و قصر باقی نمی ماند. ولی سید و مولایم به من دستور داد آن را حرکت شدید ندهم. ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس 《۳》 آنگاه از مناره بالا رفت. مردم او را نمی دیدند. ایشان با صدای بلند فریاد زد: ای مردم گمراه و تکذیب گر! مردم خیال کردند صدای آسمانی است. پس خود را به خاک انداختند و دل هایشان به تپش افتاد و در سجده می‌گفتند: الأمان الأمان! آنها صدا را می‌شنیدند و صاحب صدا را نمی دیدند. سپس با دست اشاره کرد. من ایشان را می‌دیدم، ولی مردم نمی دیدند. [دوباره] در مدینه زلزله سبکی شد که مانند اول نبود و خانه‌های زیادی خراب شد. بعد این آیه را تلاوت نمود: «ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ. » [۱] {این [تحریم] را به سزای ستم کردنشان به آنان کیفر دادیم. }  سپس وقتی فرود آمد، این آیه را تلاوت نمود: «فَلَمَّا  جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا. »  پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و سنگ پاره هایی... بر آن فرو ریختیم. } «عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ* مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ. » [۴]  {تا سنگهایی از گِل رُس بر [سر] آنان فرو فرستیم. [که] نزد پروردگارت برای مُسرفان نشان گذاری شده است. } و این آیه را قرائت کرد: «فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ. » [۵] {درنتیجه از بالای سرشان سقف بر آنان فرو ریخت و از آنجا که حدس نمی زدند عذاب به سراغشان آمد. }  جابر گفت: در زلزله دوم، دختران با سر برهنه از خانه‌ها بیرون دویدند و اطفال شروع به گریه و فریاد کردند. هیچ کس به آنها توجهی نداشت. امام باقر صلوات الله علیه وقتی این جریان را دید، نخ را میان دست خود جمع کرد و زلزله آرام شد. سپس دست مرا گرفت و در حالی که مردم ایشان را نمی دیدند، از مسجد خارج شدیم. در این موقع دیدیم گروهی از مردم درب دکان آهنگری جمع شده اند. تعداد آنها زیاد بود و به یکدیگر می‌گفتند: در این زلزله چه می‌شنیدید؟ بعضی می‌گفتند: همهمه و صدای زیادی بود. گروه دیگری می‌گفتند: لکن به خدا قسم صدا بود و سخن و فریادی بود، ولی ما سخنان را تشخیص ندادیم. [۱]: . انعام / 146 [۲]: . این آیات در کتاب همین گونه ذکر شده است، در حالی که در قرآن شریف در سوره هود این چنین است: وأمطرنا علیها حجارة من سجیل منضود مسومة عند ربک وما هی من الظالمین ببعید و این مغایرت ممکن است به دلیل تصحیف روات بوده باشد یا این که امام صلوات الله علیه قصد جمع بین دو آیه را داشته اند، قسمتی از آیه سوره هود و قسمتی نیز از آیه سوره الذاریات.  [۳]: . هود / 82 [۴]: . الذاریات / 33 - 34 [۵]: . نحل / 26 جابر گفت: حضرت باقر صلوات الله علیه متوجه گفتگوی آنها شد و به من فرمود: جابر! کار ما و کار آنها این چنین است؛ وقتی که فساد کنند و شرارت نمایند و متمرّد گردند و ستم روا دارند، ما آنها را می‌ترسانیم و به وحشت می‌اندازیم. اگر بر گردند که هیچ، وگرنه خدا اجازه خسف و فرو بردن آنها به زمین را خواهد داد.  جابر گفت: یا ابن رسول اللَّه! این نخ چیست که چنین شگفت انگیز است؟ فرمود: این یادگاری است از آنچه آل موسی و هارون گذارده اند و ملائکه برای ما آورده اند. جابر! ما را در نزد خداوند مقام و منزلی عالی است. اگر ما نبودیم، خداوند زمین و آسمان، بهشت و جهنم، خورشید و ماه، بیابان و دریا، همواری‌ها و کوه ها، تر و خشک، شیرین و تلخ و آب و گیاه و درختی را نمی آفرید. خداوند ما را از نور ذات خود پدید آورد و با هیچ یک از انسان‌ها مقایسه نمی شویم. خداوند به واسطه ما شما را نجات بخشید و هدایت کرد. به خدا قسم ما شما را به خداوند راهنمایی کردیم. در مقابل فرمان ما از امر و نهی پایدار باشید. مبادا هیچ یک از آنچه را که از ما به شما می رسد رد کنید. ما بزرگ تر و برتر و عظیم تر و بالاتر از تمام آن فضایلی هستیم که از ما برای شما نقل می‌کنند. هر چه را که می‌فهمید، خدا را سپاسگزار باشید و آنچه را که نمی فهمید، به خودمان واگذارید و بگویید پیشوایان ما بهتر می‌دانند که چه می‌گویند. در این موقع امیر مدینه سوار بر مرکب آمد. نگهبانان اطرافش را گرفته بودند و فریاد می‌زدند: مردم! بیایید پیش پسر پیامبر علی بن الحسین صلوات الله علیه و به واسطه او به خداوند تقرب بجویید، شاید خداوند عذاب را از شما برطرف فرماید! چشم آنها که به حضرت باقر صلوات الله علیه  افتاد، با عجله به طرف آن جناب آمدند و گفتند: یا ابن رسول اللَّه! نمی بینی چه بر سر امّت جدّت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم آمده؟ هلاک شدند و تمامشان از بین رفتند! پدرتان کجا است تا از او خواهش کنیم به مسجد بیاید و با شفاعت او به خدا تقرب جوییم، شاید این بلا را از امّت جدّت برطرف کند. امام باقر صلوات الله علیه فرمود: انشاء اللَّه خداوند برطرف خواهد کرد. خود را اصلاح کنید، تضرع و توبه کنید، پرهیزکار باشید و خودداری کنید از این کار که می‌کنید. از کیفر خدا خود را خلاص نمی بینند،مگر زیان کاران @dinasslamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋🕋🕋امامت رابشناس《۴》جابر گفت: خدمت حضرت زین العابدین صلوات الله علیه آمدیم. ایشان مشغول نماز بود. منتظر شدیم تا نمازش را تمام کرد. آنگاه رو به ما کرد و فرمود: محمّد صلوات الله علیه! مردم در چه حالند؟ جواب داد: جابر از قدرت خداوند چیزهایی دید که پیوسته در تعجب و حیرانی بود. جابر گفت: امیر آنها از ما خواست تا از شما در خواست کنیم به مسجد بیایید تا مردم جمع شوند و دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند که آنها را ببخشد. امام صلوات الله علیه تبسمی کرد و این آیه را خواند: «أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ. » [۱] می گویند مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوی شما نیاوردند؟ می‌گویند چرا، می‌گویند پس بخوانید ولی دعای کافران جز در بیراهه نیست. «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ. » [۲]  واگر ما فرشتگان را به سوی آنان می‌فرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن می‌آمدند و هر چیزی را دسته دسته در برابر آنان گرد می‌آوردیم، باز هم ایمان نمی آوردند جز اینکه خدا بخواهد، ولی بیشترشان نادانی می‌کنند. گفتم: آقا! تعجب در این است که نمی دانند از کجا دچار چنین بلا شده اند. فرمود: آری. بعد این آیه را خواند: «فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ. » [۱] {امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار می‌کردند ما [هم] امروز آنان را از یاد می‌بریم. } به خدا قسم این آیات ما است و این یکی از آنها است، به خدا این است ولایت ما. جابر! چه می‌گویی درباره مردمی که سنت ما را از بین برده اند، با دشمنان ما دوست شده اند، احترام ما را نگه نداشتند و به ما ستم کردند، حق ما را غصب کردند، راه و روش ستمکاران را احیا کردند و به سیرت فاسقان عمل می‌کنند؟  جابر گفت: حمد خدا را که بر من منت نهاد به معرفت شما و فضل و مقام شما را فهماند و توفیق اطاعت از شما و دوستی با دوستان شما و دشمنی با دشمنانتان را به من عنایت کرد. فرمود: جابر! می‌دانی معرفت چیست؟ معرفت در درجه اول اثبات توحید و یکتایی خدا است. بعد معرفت معانی در مرحله دوم قرار دارد. سپس معرفت ابواب در درجه سوم و آنگاه معرفت و شناسایی مردم در درجه چهارم قرار دارد و بعد شناختن ارکان در مرتبه پنجم و در مرتبه ششم شناختن نقباء و پاکان است و در مرحله هفتم شناختن نجباء است و این تفسیر این آیه شریفه است: «لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمات ربی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً. » [۲] {بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، قطعا دریا پایان می‌یابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم. } آنگاه این آیه دیگر را نیز قرائت فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. » [۳] {و اگر [۱]: . مومن / 50 [۲]: . انعام / 111 [۱]: . اعراف / 51 [۲]: . کهف / 109 [۳]: . لقمان / 27 آنچه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعا خداست که شکست ناپذیر حکیم است. جابر! اثبات توحید و معرفت معانی: امّا اثبات توحید عبارت است از شناختن خدای قدیم و پنهان از دیده‌ها که دیده‌ها او را در نیابد، اما او دیده‌ها را در می‌یابد و لطیف و خبیر است. و او غیب است و باطن و به آن طوری که خود را ستوده، او را در می‌یابی. اما معانی، ما معانی خدا و مظاهر او در میان شماییم. ما را از نور ذات خویش آفرید و امور بندگان خود را به ما واگذارد. ما به اجازه او هر چه بخواهیم انجام می‌دهیم. ما وقتی بخواهیم، خدا می‌خواهد و هر گاه اراده کنیم، خدا اراده می‌کند. ما را خداوند به این مقام رسانیده و از بین بندگان خود برگزیده و ما را حجت خویش در زمین قرار داده است.  هر کسی یکی از اینها را منکر شود و رد کند، خدای بلند آوازه را رد کرده و کافر به آیات و انبیا و پیامبران او شده. جابر! هر که خدا را با این صفت بشناسد، اثبات توحید کرده است، چون این صفت موافق قرآن مجید است در این آیه: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» [۱] {چشم‌ها او را درنمی یابند و اوست که دیدگان را درمی یابد، و او لطیفِ آگاه است. } و این آیه: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ. ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس《۵》 [۲] در آنچه [خدا] انجام می‌دهد چون و چرا راه ندارد و[لی] آنان [انسان ها] سؤال خواهند شد جابر گفت: آقا! چقدر یاران هم عقیده ما کم هستند! امام فرمود: هیهات هیهات! می‌دانی روی زمین چقدر یار و هم عقیده داری؟ عرض کردم: یا ابن رسول الله! خیال می‌کنم در هر شهر بین صد تا دویست و در تمام شهرها هزار یا دو هزار باشند و در روی زمین خیال می‌کنم صد هزار باشند. فرمود: نه جابر! گمان تو اشتباه است و نظرت نادرست. آنهایی که خیال می‌کنی، مقصّرند و از یاران تو نیستند. [۱]: . انعام / 103، شوری / 11 با این تفاوت که در سوره شوری «وهو السمیع العلیم» است.  [۲]: . انبیاء / 23 عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! مقصّر کیست؟ فرمود: کسانی که در معرفت امام و همچنین در معرفت آنچه خدا بر آنها از امر و روح خود واجب گردانده، کوتاهی دارند. عرض کردم: معرفت روح خدا چیست؟ فرمود: اینکه بداند خداوند به هر کسی که این روح را بخشیده، امر خود را نیز به او تفویض کرده و به اجازه خدا می‌آفریند و زنده می‌کند و به دیگری علم ما فی الضمائر را می‌آموزد و از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع دارد. چون آن روح از امراللَّه است، هر که خدا به این روح مخصوص گرداندش، کامل است و نقصانی ندارد؛ هر چه بخواهد با اجازه خدا انجام می‌دهد؛ در یک لحظه از مشرق به مغرب می‌رود؛ به آسمان بالا می‌رود و به زمین فرود می‌آید و هر چه اراده کند و بخواهد، انجام می‌دهد.  عرض کردم: آقا! دلیلی از این روح در قرآن برایم بیاور که خداوند آن را به محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بخشیده است. فرمود: بسیار خوب، این آیه را بخوان: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا. » [۱] {و همین گونه روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم، تو نمی دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولی آن را نوری گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می‌نماییم. } و این آیه: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ. » [۲] {در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تایید کرده است. } گفتم: خدا گشایش به تو عنایت کند، آنچنان که عقده دل مرا گشودی و مرا بر شناخت روح و امر موفق گردانیدی. سپس عرض کردم: یا سیدی صلی الله علیک! پس در این صورت بیشتر شیعیان مقصرند؟ من یک نفر از یاران خود را نمی شناسم که دارای چنین معرفتی باشد. فرمود: جابر! اگر تو یک نفر را نمی شناسی، من چند نفر اندکی را می‌شناسم! می‌آیند و سلام می‌کنند و از من اسرار و علوم پنهان و حقایق را می‌آموزند.  عرض کردم: ان شاء اللَّه فلان کس با یارانش از این نمونه هستند، چون من از آنها یکی از اسرار و حقایق شما را شنیدم، خیال می‌کنم به هدف رسیده اند و کامل شده اند. فرمود: فردا آنها را دعوت کن و همراه خود به اینجا بیاور. من روز بعد آنها را آوردم. آنها به امام سلام کردند و احترام گزاردند و او را بسیار گرامی داشتند و در مقابل ایشان ایستادند. امام فرمود: جابر! اینها برادران تواند. اینک یک مطلب باقیمانده؛ آیا شما جماعت اعتراف دارید که خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد و هر چه اراده کند حکم می‌نماید، هیچ کس نمی تواند حکم او را به تاخیر اندازد و قضایش را برگرداند، از آنچه خدا انجام دهد بازخواست نمی شود، اما مردم مورد مواخذه قرار می‌گیرند؟ گفتند: آری، خدا هر چه بخواهد می‌کند و هر حکمی را که اراده کند اجرا می‌فرماید. گفتم: خدا را شکر که روشن و عارفند و به هدف رسیده اند! امام فرمود: جابر! در مورد چیزی که نمی دانی عجله مکن! من متحیر شدم. [۱]: . شوری / 52 [۲]: . مجادله / 22 فرمود: از آنها بپرس آیا علی بن الحسین صلوات الله علیه می‌تواند به صورت فرزند خود محمّد صلوات الله علیه درآید؟ جابر گفت: پرسیدم، آنها از جواب دادن خودداری کردند و ساکت ماندند. فرمود: بپرس آیا می‌تواند محمّد صلوات الله علیه به صورت من درآید؟ باز سؤال کردم و باز آنها سکوت کردند و چیزی نگفتند. در این موقع امام نگاهی به من کرد و فرمود: این دلیل آن مطلبی بود که به تو گفتم که هنوز مقداری باقیمانده. من به آنها گفتم: چه شده؟ چرا جواب امامتان را نمی دهید؟ آنها سکوت کردند و مشکوک بودند. امام به آنها نگاه کرده و فرمود: جابر! این دلیل جریانی بود که برایت توضیح دادم که مقداری باقیمانده. حضرت باقرصلوات الله علیه  فرمود: چرا حرف نمی زنید؟ آنها یکدیگر را تماشا کرده و از هم پرسیدند و گفتند: یا ابن رسول اللَّه! ما اطلاعی نداریم، به ما بیاموز!  ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس 《۶》 حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به فرزند خود حضرت باقرصلوات الله علیه اشاره کرد و از آنها پرسید که این کیست؟ گفتند: پسر شما است. فرمود: من کیستم؟ گفتند: پدر او علی بن الحسین صلوات الله علیه. در این موقع کلامی را بر زبان راند که ما نفهمیدیم. ناگاه محمّد صلوات الله علیه به صورت پدرش علی بن الحسین و علی بن الحسین به صورت فرزند خود محمّد صلوات الله علیه در آمد و همه گفتند: «لا اله الا اللَّه. » امام فرمود: از قدرت خدا تعجب نکنید! من محمّدم و محمّد من است. و محمّد صلوات الله علیه گفت: ای قوم تعجب نکنید از امر خدا! من علی و علی من است. همه ما یکی هستیم، از یک نور. روح ما از امر خداست؛ اول ما محمّد و وسط ما محمّد و آخر ما محمّد و همه ما محمّدیم. این سخنان را که شنیدند، همه به سجده افتادند و گفتند: به ولایت و پنهان و آشکار شما ایمان آوردیم و اقرار به امتیازات شما داریم. حضرت زین العابدین فرمود: سر بردارید! اینک شما عارف و رستگار و روشن بین و کامل و به هدف رسیده هستید. الله الله! مبادا آنچه از من و محمّد علیهم السلام  مشاهده کردید به مقصرین مستضعف بگویید که شما را مسخره می‌کنند و تکذیب می‌نمایند! گفتند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. » [۱] {شنیدیم و اطاعت می‌کنیم. } فرمود: اینک بروید! رستگار و کامل باشید. آنها هم متفرق شدند.  جابر گفت: آقا! اگر کسی این مقام را به این صورتی که انجام دادی و آشکار کردی نداند، اما شما را دوست داشته باشد و به مقام شما اعتراف کند و از دشمنانتان بیزار باشد، وضع او چگونه است؟ فرمود: در خوبی و خیر است تا برسد.  جابر پرسید: یا ابن رسول اللَّه! آیا ممکن است بعد از این معرفت، چیزی موجب مقصر شدن آنها بشود؟ فرمود: آری، وقتی که در مورد حقوق برادران خود کوتاهی کنند، آنها را در اموال خود و اسرار و آشکار خود شریک ننمایند و خود در لذت دنیا به سر برند و آنها را بی بهره گذارند، در این موقع است که نیکی از آنها سلب می‌شود و از آنها گرفته می‌شود و گرفتار آفات و بلاهای دنیا و گرفتاری‌های طاقت فرسا و دردهای غیر قابل تحمل در مورد خود می‌شوند، مالشان از دست می‌رود و پراکندگی در جمعیت خود می‌یابند، چون در رسیدگی به برادر دینی خود کوتاهی کرده اند. [۱]: . بقره / 285 جابر گفت: به خدا قسم خیلی غمگین شدم و گفتم یا ابن رسول اللَّه! حق مؤمن بر برادر مؤمن خود چیست؟ فرمود: در شادی او شاد و در حزن او محزون است و تمام گرفتاری هایش را برطرف می‌کند، هرگز برای هیچ چیز بی ارزش دنیای فانی افسرده نمی شود، مگر اینکه با برادران خود مواسات کند که در خوبی و بدی برابر باشند. عرض کردم: مولای من! چگونه خداوند تمام اینها را برای برادر مؤمن واجب کرده است؟ فرمود: زیرا مؤمن برادر مؤمن است، از پدر و مادر، بنابراین در صورتی که استفاده از ثروتش منحصر به خودش باشد، نمی تواند برادرش باشد. جابر گفت: سبحان اللَّه! چه کسی می‌تواند این طور باشد! امام علیه السّلام فرمود: کسی که می‌خواهد درب‌های بهشت را بکوبد و با حوریه‌های زیبا هم آغوش شود و در دار السّلام با ما همنشین باشد.  جابر گفت: عرض کردم: به خدا قسم هلاک شدم یا ابن رسول اللَّه! چون من در مورد حقوق برادرانم کوتاهی کرده ام. من نمی دانستم که چنین رفتاری موجب تقصیر درباره رعایت حقوق برادران مؤمن می‌شود. حتی گمان من بر یک دهم آن هم نمی رسید. أتوب إلی الله تعالی یا ابن رسول الله! به خاطر تقصیر در رعایت حقوق برادران مومنم.  و من الله توفیق  بحار الانوار جلد بیست و ششم از صفحه ۸تا۱۷ ⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘ @DinAssLamm
🕋🕋🕋از سه بانو در تاریخ به عنوان کنیز حضرت فاطمه(س) یاد می شود : 1⃣اسماء بنت عمیس 2⃣امّ ایمن بنت ثعلبة 3⃣فضّة نوبیه واما.... ⚘أسماء بنت عمیس : او از همان ابتدای مسلمان شدنش، حرة بوده و کنیز نبوده است. اسماء ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب(ع) بوده است و از وی سه پسر به نام های عبدالله و محمد و عون به دنیا آورد. بعد از شهادت جعفر در جنگ موته، اسماء در سال نهم به تزویج ابوبکر ابن ابی قحافه درآمد. پس؛ هنگامی که حضرت فاطمه(س) لحظات آخر عمر شریف خود را سپری می کرد، اسماء همسر ابوبکر بوده است و حتی از او فرزندی به نام محمد ابن ابی بکر داشته است. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند : 📋《رَحِمَ اللّه‌ُ الأَخَواتِ مِن أَهلِ الجَنَّةِ!》 ♦️خدا خواهران بهشتی رامورد رحمت قرار دهد!(۱) که منظور حضرت(ص)؛ اسماء دختر عمیس همسر جعفر بن ابی طالب(ع)، و سلمی دختر عمیس همسر حمزة سیدالشهداء(ع) و میمونةُ دختر حارثِ همسر نبی اکرم(ص) و ام فضل دختر حارث همسر عباس بن عبدالمطلب بود که همگی از یک مادر متولد شده بودند. در اینجا لازم به ذکر است که؛ اسماء در سال هفتم بعثت همراه همسرش جعفر به حبشه هجرت کرد و بعد از ده سال در سال هفتم هجری همراه دیگر مهاجران، به مدینه بازگشته است. پس اینکه برخی اسماء را که در شب ازدواج فاطمه(س) به عنوان کمک کار ایشان، ذکر می کنند، دروغ است، چون او در آن سال در مدینه نبوده است. به هر حال؛ پس اسماء کنیز فاطمه(س) نبوده و از باب علاقه و ارادتی که به این خاندان داشته است، به حضرت فاطمه(س) در امور منزل کمک می کرده است. تا جایی که امام باقر(ع) از امام علی(ع) روایت می کند که ایشان فرمودند : 📋《أَوْصَتْ إِلَیَّ فَاطِمَهُ(س) أَنْ لَا یُغَسِّلَهَا غَیْرِی، وَ سَکَبَتْ عَلَیَّ الْمَاءَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ》 ♦️فاطمه(س) به من سفارش کرد؛ غیر از من، کسی او را غسل ندهد و اسماء بنت عمیس، آب بریزد.(۲) بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) اسماء با امام علی(ع) ازدواج کرد و از زمان دقیق وفات اسماء اطلاعی در دست نیست. ⚘امّ ایمن : بَرَکة دختر ثعلبة مشهور به‌ امّ ایمن، کنیزی حبشی و متعلق به عبدالله بن عبدالمطلب، پدر رسول اکرم(ص) بوده و سپس به پیامبر اکرم(ص) ارث رسیده است و و پیامبر(ص) پس از ازدواج با حضرت خدیجه(س) او را آزاد کرد. ام ایمن همچنین پس از درگذشت آمنه، مادر حضرت محمد(ص) در ابواء، وظیفه مراقبت از پیامبر(ص) را تا ورود به مکه و پس از آن تا سنین بلوغ و رشد، بر عهده داشت. ام ایمن پیش از اسلام در مکه با عبید بن عمرو ازدواج کرد و از او فرزندی به نام أیمَن به دنیا آورد که در غزوه حنین در سپاه اسلام بود و کشته شد. پس از درگذشت عبید بن عمرو، پیامبر(ص) روزی در بین اصحاب فرمود : 📋《مَن سَرَّهُ أَن يَتَزَوَّجَ امرَأَةً مِن أَهلِ الجَنَّةِ فَليَتَزَوَّج أُمَّ أَيمَنَ》 ♦️هر کس می‌خواهد با زنی بهشتی ازدواج کند، ام ایمن را به عقد خود درآورد.(۳) پس؛ ام ایمن با زید بن حارثه ازدواج کرد و اسامة بن زید، فرزند آن دو است. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) ام ایمن همچنان به خانه حضرت فاطمه(س) تردّد داشت و حتی به همراه امام علی(ع) برای بازپس‌ گرفتن فدک از ابوبکر، شهادت داد که پیامبر(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشیده است.(۴) پس ام ایمن نیز کنیز حضرت فاطمه(س) نبوده است. ⚘فضّه : در منابع آمده است که؛ حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) در ابتدای ازدواجشان از رسول خدا(ص) خواستند تا در تقسیم امور خانواده بین آن دو قضاوت کند. 📋《فَقَضَی عَلَی فَاطِمَةَ(س) بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ وَ قَضَی عَلَی عَلِیٍّ(ع) بِمَا خَلْفَهُ》 ♦️پیامبراکرم(ص) نیز کارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه(س) و کارهاى بیرون خانه را براى على(ع) تعیین کرد. حضرت فاطمه(س) در این باره فرمود : 📋《فَلایَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه ُ بِاِکْفائى رَسُولُ الله(ص) تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ》 ♦️جز خدا کسى نمى داند که من چقدر از این تقسیم خوشحال شدم زیرا از شانه به شانه شدن با مردان بیگانه نجات یافتم و مشکل برخورد با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.(۵) بعد از اینکه بچه های این دو بزرگوار به دنیا آمدند، کارهای منزل بر حضرت فاطمه(س) سخت شد و از آنجایی که امام علی(ع) مدام در جنگها شرکت می کرد، پس در غنایم جنگی سهم داشت. روزی؛ حضرت فاطمه(س) به پیشنهاد امام علی(ع) قصد داشت از رسول خدا(س) خادمی برای خانه بخواهد، اما پیامبر اکرم(ص) در پاسخ به درخواست ایشان، فرمود : 📋《یَا فاطِمَه(س)! ﺃُﻋَﻠِّﻤُﻜُﻤَﺎ ﻣَﺎ ﻫُﻮَ ﺧَﻴْﺮٌ ﻟَﻜُﻤَﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺨَﺎﺩِﻡِ؟》 ♦️ای فاطمه(س)! آيا بهتر نيست چيزى به شما تعليم نمايم كه از خادم براى شما بهتر باشد؟ ادامه مطالب : 〽️اللهم عجل لولیک الفرج 〽️ @DinAssLamm