eitaa logo
مرکز اسناد دفاع مقدس
1.8هزار دنبال‌کننده
570 عکس
472 ویدیو
42 فایل
📬 ارتباط مستقیم جهت پاسخگویی به سوالات و تبلیغات موضوعات خاص: 👇 📱 @doc_admin 🔄 لینک عضویت در کانال: 👇 📱 eitaa.com/Doc_d_moghadas 📱http://t.me/Doc_d_moghadas .
مشاهده در ایتا
دانلود
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از هوش مصنوعی خواسته شده است تا حرم مطهر حضرت فاطمه‌ زهرا سلام‌الله‌علیها را شبیه‌سازی کند ... 🥀 آخ مادر 😭 🏴 شهادت بانوی دو عالم، مادرمان حضرت فاطمه کبری سلام الله علیها تسلیت. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
مرکز اسناد دفاع مقدس
📌 در ذهن برخی افراد این سوال پیش می‌آید با وجود امکان شناسائی افراد از طریق آزمایش DNA چرا ما همچنان
. 📝 جهت مطالعه‌ی این مصاحبه تکمیلی و بسیار خواندنی به لینک ذیل مراجع فرمائید: 💻 https://www.mehrnews.com/news/2781892/ 🗓 ۲۶ آذر ماه سالروز گرامیداشت شهدای گمنام سراسر کشور. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas ••••✾• 🇮🇷🌷🇮🇷 •✾•••• .
23.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 موشن گرافیک؛ «تشخیص هویت شهدای گمنام» 🥀 با یافتن پیگیر شهدا؛ 1⃣ در گام اول: شناسایی از طریق مدارک و کارت یا پلاک؛ هویت شهید شناسایی میشود. ❁ جنس وسایل همراه رزمندگان «ایرانی» با «عراقی» متفاوت است از قبیل: لباس، قمقمه، پوتین، کلاه و اسکناس ... 2⃣ در گام دوم: آزمایش ژنتیکی از استخوان و دندان شهید صورت میگیرد. ❁ از سال ۸۲ بانک اطلاعاتی ژنتیکی از خانواده شهدا در حال جمع آوری است. علی‌رغم آنکه ۶۰ درصد از این بانک تکمیل شده است مشکلاتی در این راه وجود دارد: ● فوت پدر و مادر شهید. ● وجود استخوان شهدا در شرایط محیطی که باعث آسیب رسیدن به بافت استخوان‌ها شده است. ● عدم تمایل خانواده شهدا به دلیل آنکه اعتقاد دارند خود فرزند شهیدشان به گمنامی علاقه دارد. 🇮🇷 شهدای گمنامی که تشییع میشوند ۱۰۰ درصد ایرانی هستند ... 🩺 مرکز جامع ژنتیک نور 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
. ✊ شهدا زنده‌اند الله اکبر [ ۰۹ ] 🇮🇷 📌 مهمانان ویژه حضرت زهرا سلام‌الله؛ ❁ قبل از اذان صبح برگشت. پیکر شهیدی هم روی دوشش بود. خستگی در چهره‌اش موج میزد. برگه مرخصی را گرفت و بعد از نماز به همراه آن پیکر شهید حرکت کردیم. خسته بود و خوشحال. میگفت: «یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جامانده بود، حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف کرد و توانستیم او را بیاوریم.» ❁ خبر خیلی سریع رسیده بود به تهران. همه منتظر پیکر شهید بودند. روز بعد، از میدان خراسان تهران تشییع باشکوهی برگزار شد. ❁ میخواستیم چند روزی در تهران بمانیم، اما خبر رسید عملیات دیگری در راه است. قرار شد فردای آن شب از جلوی مسجد حرکت کنیم. بعد از نماز بود. با ساک وسایل جلوی مسجد ایستاده بودیم. با چند نفر از رفقا مشغول صحبت و شوخی و خنده بودیم که پیر مردی جلو آمد. او را میشناختم، پدر همان شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. همه ساکت بودند. انگار میخواست چیزی بگوید. لحظاتی بعد سکوتش را شکست و گفت: «آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم ...» ● پیر مرد مکثی کرد و گفت: «پسرم از دست شما ناراحت است!» ❁ لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود از تعجب. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و صدایش هم لرزان و خسته ... . ❁ دیشب پسرم را در خواب دیدم که میگفت: «در مدتی که ما و بی‌نام و بی‌نشان بر خاک‌های جبهه افتاده بودیم، هر شب سلام‌الله به ما سر میزدند، اما حالا دیگر چنین خبری برای ما نیست. شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا سلام‌الله هستند.» ❁ پیر مرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را فرا گرفته بود. به ابراهیم هادی نگاه کردم، دانه‌های درشت اشک از گوشه چشمانش سرازیر میشد و بر گونه‌هایش می‌غلتید. میتوانستم فکرش را بخوانم؛ ابراهیم هادی گمشده‌اش را پیدا کرده بود، . | 📚 منبع: کتاب «ما زِنده‌ایم» ص ۲۹۲ ؛ به نقل از کتاب «شهید گمنام» ص ۲۱. | راوی: مصطفی صفار هرندی. 📷 طرح استوری: ● https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/1193 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
. ✊ شهدا زنده‌اند الله اکبر [ ۱۳ ] 🇮🇷 📌 او نمیخواهد برگردد؛ ❁ هوا صاف بود، مشغول جستجو بودم. داخل گودال يک پوتین دیدم. متوجه شدم یک پا داخل پوتین قرار دارد! با بیل وارد گودال شدم، قسمت پایین پای شهید از خاک خارج شد. خاک‌ها حالت رملی و نرم داشت، شروع کردم به خارج کردن خاک‌ها. هرچه خاک‌ها را بیرون میریختم بی‌فایده بود و خاک‌ها به داخل گودال بر میگشت. ناگهان هوا بارانی شد. آن قدر شدت باران زیاد شد که مجبور شدم از گودال بیرون بیایم. به نزديک اسكان عشایر رفتم، کمی صبر کردم. باران که قطع شد، دوباره به گودال برگشتم. همین که آماده کار شدم صدای رعد و برق آمد. باران دوباره با شدت شروع شد، مثل اینکه این باران نمیخواست قطع شود. دوباره به زیر سقف برگشتم، همه‌ی خاک‌هایی که با زحمت از گودال خارج کرده بودم، به گودال برگشت. ❁ گفتم: «سنگ که از آسمان نمیبارد، میروم و زیر باران کار میکنم.» اما بی‌فایده بود، هرچه که از گودال خاک خارج میکردم، دوباره بر میگشت. یکی از عشایر حرفی زد که به دل خودم هم افتاده بود: «او نمیخواهد برگردد، او میخواهد بماند.» سوار ماشین شدم و برگشتم. در مسیر برگشتم، دوباره به گودال نگاه کردم. رنگین کمان زیبایی درست از داخل آن گودال ایجاد شده بود. ❁ عجیب نبود، شبیه این ماجرا یکبار دیگر هم اتفاق افتاده بود: در فکه به دنبال پیکر شهدا بودیم. نزدیک غروب مرتضی در داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد. با بیل خاک‌ها را بیرون میریخت. هر بیل خاک را که بیرون میریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال بر میگشت! نزديک اذان مغرب بود. مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: «فردا بر میگردیم.» ❁ صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم. به محض رسیدن به سراغ بیل رفت و بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید و رفت. بهش گفتیم: «آقا مرتضی کجا میری؟!» گفت: «دیشب جوانی به خواب من آمد و بهم گفت: من دوست دارم در بمانم، بیلت را بردار و برو.» 📚 منبع: کتاب «ما زِنده‌ایم» ص ۲۹۷ ؛ به نقل از کتاب «شهید گمنام» ص ۱۷۶. | راوی: یکی از بسیجیان 📱 طرح استوری: ● https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/1327 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
. 📌 مجاهدت‌های خاموش 🌸 امام خامنه‌ای مُدظله‌العالی: 🔹 وزارت اطلاعات سنگری بسیار مهم و حساس و چشم بینا و بیدار نظام اسلامی و پوسته‌ی سخت نظام است و به هیچ وجه نباید آسیب پذیر شود. | ۱۹ مراد ۱۳۹۵ 🔹 الحمدلله مجموعه وزارت، مجموعه برآمده از انقلاب است؛ شما بچه‌های امامید. | ۲۹ فروردین ۱۳۹۷ 📆 هفته سربازان امام زمان (عج) گرامی باد. 📱 @Doc_d_moghadas .
. ✊ شهدا زنده‌اند الله اکبر [ ۲۱ ] 🇮🇷 📌 اذان دسته جمعی؛ ❁ آخرین روزهای سال ۱۳۷۲ بود. بچه های همه به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند. مدتی بود که در منطقه خیبر (طلائیه) بعنوان خادم الشهدا انتخاب شده بودیم. با دل و جان به دنبال پاره های دل این ملت بودیم. قبل از وارد شدن به منطقه تابلویی نظرمان را جلب کرد که روی آن نوشته بود: «با وضو وارد شوید، این خاک آغشته به خون شهیدان است.» ❁ این جمله کلی حرف داشت. همه ایستادیم، نزدیک ظهر بود، بچه ها با آب کمی که همراهشان بود وضو گرفتند. ناگهان صدای اذان، آنهم بصورت دسته جمعی به گوشمان رسید، به ساعت نگاه کردم وقت اذان نبود! همه این صدا را میشنیدند هر لحظه بر تعجب ما افزوده میشد. یعنی چه حکمتی در این اذان بی وقت و دسته جمعی وجود دارد؟! ❁ نوای اذان بسیار زیبا و دلنشین بود. این صدا از میان نیزارها می آمد. با بچه ها به سوی نیزارها حرکت کردیم. این منطقه قبلاً محل عبور قایق ها بود. هرچه جلوتر میرفتیم صدا زیباتر میشد، اما هرچه گشتیم اثری از مؤذنین نبود. ناگهان در میان نیزارها قایقی را دیدیم. قایق را به سختی از لا به لای نیها بیرون کشیدیم. آنچه میدیدیم بسیار عجیب و باور نکردنی بود. ❁ ما مؤذنین ناآشنا را پیدا کردیم. درون آن قایق شکسته پر از پیکرهای شهدا بود. آنها سالهای سال در میان نیزارها وجود داشتند. پیکر مطهر سیزده شهید داخل قایق بود و عجیب تر اینکه همه آنها بودند و شناسایی نشدند. 📚 منبع: کتاب «ما زِنده‌ایم» ص ۳۰۹. | راوی: شهید علیرضا غلامی. 📱 @Doc_d_moghadas .