🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🇮🇷 گوشهای از توانمندیهای دفاعی بومی کشور عزیزمان👆*
*👈 به بهانهی روز صنعت دفاعی . . .*
سوره مبارکه الأنفال:
وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ . . .
*ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ [دشمنان متجاوز و عهدشکن] ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺍﺯ ﻧﻴﺮﻭ [ﻧﻔﺮﺍﺕ، تحهیزات ﻭ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺮﮒ جنگی] ﻭ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ [ﺑﺮﺍی دفاع] ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎنی ﻏﻴﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﻪ شما ﻧﻤﻰﺷﻨﺎﺳﻴﺪ، ﻭلی ﺧﺪﺍ ﻣﻰﺷﻨﺎﺳﺪشان را [از فکر تجاوز] ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﻴﺪ . . .* (٦٠)
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 ما اصحاب "ما میتوانیم" هستیم . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#مامیتوانیم
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🌷 گاه شمار محرم تا اربعین حسینی (ع)*
*👈 قسمت چهاردهم:*
*🔹روز چهاردهم محرم سال ۶١ ه.ق.؛*
در روز چهاردهم محرم الحرام سال ۶١ هجری در حالی که خاندان و اهل بیت امام حسین (ع) در اسارت به عزاداری مشغول بودند، ابن زیاد در این روز به یزید ملعون نامه نوشت و جریانات کربلا را گزارش داد و از وی پرسید که با سرهای بریده و اسرا چه کند؟
به اسرا و خاندان امام حسین (ع) بسیار بد میگذشت مخصوصاً اینکه عزادار بودند و مشکلات از هر جهت و از جانب عبیدالله ابن زیاد به ایشان وارد میآمد.
در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوهها جا داده شده بودند و آنان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میکردند.
در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آن ها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#روزشمار_محرم
#نهضت_حسینی (ع)
با عرض سلام؛
سالروز ولادت شیخالرئیس، بوعلی سینا و روز پزشک را خدمت کادر درمان و پزشکی و تمام پزشکان و پرستاران ارجمند و پزشکان عزیز عضو گروه که در شرایط طاقت فرسای کنونی، با ایثار و فداکاری در خط مقدم درمان هستند تبریک عرض مینماییم.
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🌷 گاه شمار محرم تا اربعین حسینی (ع)*
*👈 قسمت پانزدهم:*
*🔹روز پانزدهم محرم سال ۶١ ه.ق.؛*
محرم و قصه غمبار کربلا تمامی ندارد، روزها، ساعات و دقایق این ایام چه سخت بر آل رسول الله (ص) میگذرد.
شنیدن و یا خواندن حوادث تلخ این ایام برای محبان آل رسول سخت است، اما اهل بیت پیامبر، نه خواندند و نه شنیدند، بلکه با چشمان گریان و دلهای شکسته سر مبارک امام معصومی را بر سر نیزه دیدند که بارها پیامبر (ص) دست نوازش بر آن سر میکشید و می فرمود:
«حسین منی و انا من حسین»
یزید بن معاویه لعنة الله علیهما، به عبیدالله بن زیاد دستور داد که سر مطهر فرزند علی علیه السلام را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب که در رکاب آن حضرت شهید شده بودند با کالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید.
در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود.
ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین علیه السلام، در روز ١٥ محرم اسراء را با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد علیه السلام زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی جهاز نمود.
آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، دیار به دیار با ذلت و انکسار طوری که مردم به تماشاى آن ها مىآمدند، به شام آورد.
شیخ عباس قمی در نفس المهموم ص. ٢٠١ مینویسد:
ابنزیاد سر مبارک امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت را به همراه کودکان و زنان آماده و مهیای حرکت به سوی شام نمود و غل به گردن علی بن الحسین (ع) نهاد و آنها را با مخضر بن ثعلبه عائذی و شمربنذیالجوشن به شام فرستاد،
امام سجاد (ع) با حال بیماری بود و از عراق تا شام با مردم سخنی نگفت.
*🌷مسلمان شدن راهب مسیحی با دیدن سر امام حسین (ع)*
حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند، با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند، به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت: اَتَرْجُو اُمَّهٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا شَفاعَهَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ؟ آیا گروهی که امام حسین علیه السلام را کشتند در روز قیامت امید شفاعت جدش را دارند؟
حاملان سرها بسیار ترسیدند، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید گشت، وقتی برگشتند دوباره آن دست با جوهر خون آشکار شد و این شعر را نوشت: فَلا وَ الله لَیْسَ لَهُم شَفیع وَ هُمْ یَومَ القیامَه فی الْعَذاب. به خدا سوگند شفاعت کنندهای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود.
دوباره عدهای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد، برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت: وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحکم جَور وَ خالف خَلفَهُم حکم الکِتاب. امام حسین علیه السلام را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند.
حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند، در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد. راهب خوب گوش داد: ذکر تسبیح الهی را شنید.
راهب برخاست و سر خود را از پنجره بیرون کرد متوجه شد از نیزهای که کنار دیوار دیر گذاشتهاند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود میآیند و میگویند: السلام علیک یابن رسول الله . . . السلام علیک یا ابا عبدالله.
راهب از دیدن این حالات متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما کیست؟ گفتند: خولی. به نزد خولی رفت و پرسید: این سر کیست؟
گفت: سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت. راهب گفت: نامش چیست؟ خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام).
باز پرسید: نام مادرش چیست ؟ خولی گفت: فاطمه بنت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) راهب با تعجب پرسید: همان محمدی که پیغمبر خودتان است ؟
خولی گفت: آری. راهب فریاد می زد که هلاکت برای شما باد به خاطر کاری که کردید. از آنها خواهش کرد سر مبارک حسین (علیه السلام) را تا صبح نزد او بگذارند. خولی گفت: نمیتوانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم. راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟ خولی پاسخ داد: ده هزار درهم.
راهب گفت که من ده هزار درهم به تو میدهم. خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد، راهب سر مطهر را به مشک خوشبو نمود و آن را روی سجادهاش گذاشت و تمام شب را گریه کرد.
وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد: ای سر من، من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت میدهم که
معبودی جز خدا نیست، جد تو محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و گواهی میدهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد:
ای اباعبدالله به خدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم. ای اباعبدالله، هنگامی که جدت را دیدار میکنی گواهی بده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. آنگاه گفت: اشهد ان لا اله الا الله.
صبح سر را به آنها تحویل داد، پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت کرد. ابن هشام میگوید: وقتی سر را از راهب گرفتند، به راه افتادند تا نزدیک دمشق رسیدند به یکدیگر گفتند بیائید این درهمها را میان خود تقسیم کنیم تا یزید از آنها خبردار نشود، کیسههای درهم را باز کردند و دیدند سفال شده است.
بر روی آن نوشته شده است "فلا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون" (سوره ابراهیم، آیه ۴٢)؛ گمان مبرید خدا از آنچه ستمکاران انجام می دهند غافل است.
بر روی دیگری نوشته بود (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون)؛ و به زودی ستمکاران بدانند چه سرانجامی دارند.
حاملان سر، سفالها را در نهری ریختند. خولی گفت: این راز را پوشیده نگهدارید و با خود گفت: انا لله و انا الیه راجعون، حذر الدنیا والاخره.
*🌷زیارتگاههای رأسالحسین (ع)*
ابن شهر آشوب میگوید یکی از کرامات امام زیارتگاههایی است که از سر ایشان به جای مانده است؛ در کربلا و در شهرهای عسقلان، موصل، نصیبین، حماه، حمص، دمشق و دیگر مکانها میباشد.
یعنی این که وجود سر مقدس امام در این مکانها، زیارتگاههای معروف دارد، برای نمونه وقتی خواستند به شهر موصل روند شخصی را به نزد حاکم شهر موصل فرستاند که توشه و آذوقه برای آن ها فراهم کند و شهر را آذین کنند، اهل موصل گفتند هر چه میخواهید برای شما فراهم میکنیم ولی از آنها درخواست کردند که به شهر نیایند،
بیرون شهر منزل کنند و از همانجا بروند، آنها در یک فرسخی شهر منزل کردند و سر شریف را روی سنگی نهاند، از آن سر مقدس قطره خونی بر آن سنگ چکید و مانند چشمهای از آن خون میجوشید.
مردم هنگام محرم اطراف آن جمع میشدند و مراسم عزاداری بر پا میکردند و این مراسم تا زمان عبدالملک بن مروان حکم به جا بود و او دستور داد آن سنگ را از آنجا به جای دیگری ببرند لذا اثر آن محو شد البته در جای سنگ گنبدی ساختند.
حاملان سر نزدیک هر شهری از کربلا (از کوفه تا دمشق) میرسیدند جرات نداشتند که وارد شوند، میترسیدند قبائل عرب علیه آنها شورش کنند و سر را از آنها بگیرند لذا از بیراهه میرفتند و فقط برای آذوقه، شخصی را میفرستاند و میگفتند این سر یک خارجی است.
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#روزشمار_محرم
#نهضت_حسینی (ع)
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🌷 گاه شمار محرم تا اربعین حسینی (ع)*
*👈 قسمت شانزدهم:*
*🔹روز نوزدهم محرم سال ۶١ ه.ق.؛*
مهمترین وقایع روز نوزدهم محرم سال ۶۱ هجری *حرکت کاروان کربلا به سوی شام* است:
در این روز اهل بیت سیدالشهدا علیه السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند (۱)
بانوان غیر هاشمیه از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام وقبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند (٢).
*سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّكور . . .*
عالم همه جا در نظرم شام خراب است
جان و تنم از آتشِ دل در تب و تاب است
ای مـردم عالم همـه از شـام بپـرسید
قرآن محمّد ز چه در بزم شراب است؟
این چوب که در دست یزید است بگیرید
والله قسـم یاری مظلوم، ثـواب اسـت
این سر که شکستند از او گوهر دندان
این سر که روان از یم چشمش دُر ناب است
این سر، سر نورانی ریحـانه زهـراست
کز داغ لبـانش جگـر آب، کباب است
در حنجـره سوختــهاش آیه قــرآن
از دیده روان بر گل رخسار، گلاب است
در تشـت طـلا دور زنــد دیــدهاش آری!
میگردد و خجلت زده از اشک رباب است
یک مـرد ندیـدم کـه در آن بـزم بپـرسد:
ناموس خدا از چه به بـازوش طناب است؟
رخسار مپوشان به کف دست، سکینه!
بر چهره همان رنگ کبودیت حجاب است
پـاسخ ندهـد سنـگ لـب بــام ز خجـلت
«میثم» تو بگو خون خدا از چه خضاب است؟
(غلامرضا سازگار)
۱. الوقایع الحوادث: ج۴ص۱۱۴.
۲. ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام: ص۱۳۳.
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#روزشمار_محرم
#نهضت_حسینی (ع)
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*‼️ این هم از واکسن امریکایی. قابل توجه ساده لوحانی که به سیاست نظام مبنی بر ممنوعیت واردات واکسن امریکایی انتقاد میکردند‼️*
*🔹دولت ژاپن از فوت دو نفر پس از دریافت واکسن امریکایی کروناویروس مدرنا خبر داد.*
به گزارش خبرگزاری موج، وزرات بهداشت ژاپن امروز (شنبه) اعلام کرد: به دنبال شناسایی مواد آلوده در ویالهای واکسن مدرنا تزریق این واکسن به حالت تعلیق درآمد.
*تاکنون دو نفر از دریافت کنندگان واکسن امریکایی کرونای مدرنا جان خود را از دست داده اند.*
در اطلاعیه وزارت بهداشت ژاپن آمده است: این دو مرد که حدود ۳۰ سال داشتهاند چند روز پس از دریافت دُز دوم واکسن مدرنا فوت کرده اند.
مقامات ژاپن تزریق ۱.۶۳ میلیون دُز واکسن مدرنا را که در ۸۶۳ مرکز واکسیناسیون کشور توزیع شده بود یک هفته پس از شناسایی مواد آلوده در ویالهای واکسن ممنوع کردند.
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 امریکا شیطان بزرگ . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#روزشمار_محرم
#نهضت_حسینی (ع)
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🌷 گاه شمار محرم تا اربعین حسینی (ع)*
*👈 قسمت هفدهم:*
*🔹روز بیستم محرم سال ۶١ ه.ق.؛*
*دفن بدن جون در کربلا*
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
(منتخب التواریخ، ص. ٣١١)
جون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدمهای مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت وگریه میکرد به حدی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی نود ساله بود، ولی بچهها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هریک را به زبانی ساکت و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آن که اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشیدو فرمود: "الهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم السلام. بارالها رویش را سپید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام. محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
(وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام :ص. ۱۱۵
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#روزشمار_محرم
#نهضت_حسینی (ع)
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*📹 اثبات وجود جهان آخرت در مصاحبه با بچه در شکم مادر . . .👆👆*
*👈 فقط پاسخهای بچه رو دقت کنید . . .!! بسیار زیبا و آموزنده. حتماً ببینید.*
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 بیــــــداری اندیشــــهها . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
📢 #نشر_حداکثری
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🌸 مرغ بهشتی که ره صد ساله را یک شبه طی کرد!*
*🔹️طلبه شهید ردانیپور* در کنار صداقت و سادهزیستی مثال زدنی خود، ارادت ویژهای به #حضرت_زهرا (س) داشتند، به طوری که آخرین بار که از جبهه به شهرشان آمدند، مقداری پول قرض کرده و به آرزوی محرمیت با حضرت زهرا (س) با دختری سیده ازدواج کردند و پس از چند روز نیز به #شهادت رسیدند.
🔸️او یک مرغ بهشتی بود که در این عالم بیگانه بود. با چیزی انس نمیگرفت و منتظر بود وقتش برسد و پرواز کند. این از همان مصادیق کسانی است که ره صد ساله را یک شبه طی میکنند.
🗓 آیت الله مصباح (ره) ۹۰/۱۲/۲۰
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 در فضــای مجـــازی مثبـــت بــاش . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
🔺️خانه اندیشه ولایت
ble.ir/join/MmJiZGY1Mj
📢 #نشر_حداکثری
📢 #فرهنگ_شهادت
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
🔴 آمریکاییها تصمیم گرفتن در اتوبانهای نیویورک امکان شنا و شیرجه را فراهم کنند تا سطح رفاهشون توسط سازمانهای سنجش رفاه جهانی بالا بره و به مردمان سایر کشورها منجمله غرب پرستان ایران این شکوه و جلالشون رو به نمایش بگذارند 😇😇
🚫 مدیون هستید اگر فکر کنید که آبی و یا سیلی جاری شده هااااا
به نمایندگی از همهی این غرب پرستان:
#زاکانی_استعفاء
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 در پرتگاه مجـــازی مجـــهز بــاش . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
رادار انقلاب:
@Radar_enghelab
📢 #نشر_حداکثری
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*📹 مقایسه مدیریت سیل در ایران و آلمان*
❌مدیریت سیل در ایران و نوع کمک رسانی دولتی و مردمی و تمامی مسائل مربوطه قطعاً بهتر از آلمان اداره شد.
❌ سیل #آلمان داستان یک سانسور بزرگ بود. همان طور که قبلاً بارها در مورد سیل و طوفان در آمریکا نشان دادیم، روش رسانه های غربی یکی است:
اول: نمایش تصاویری از بالا که فقط خسارت های کلی را نشان دهد.
دوم: اثبات اینکه ویرانی و کشتهها ربطی به نوع ساخت و سازها و نوع مدیریت سیل نبود و قطعاً به خاطر یک عامل طبیعی مانند گرم شدن زمین بوده است‼️عاملی که البته هرگز در مثل #ایران از طبیعت سر نمیزند🤔
سوم: فراموشی خبری در شبکههای پر بازدید و ادامه نرم ماجرا در کانالهای محلی تا متهم به سانسور صریح هم نشوند.
❌ اما واقعیت را تا حدی می تواند با این روش ها مخفی کرد. آرام آرام انسان ها بیدار می شوند.
🆔 @kharej2025
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 در پرتگاه مجازی مجهز باش . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
#نشر_حداکثری
#واقعیت_خارج
🇮🇷🥀🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
*🌹هفده شهریور، از ایام الله است . . .*
*♦️یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم.*
به گفته برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»
به گزارش ایسنا، روزنامه اطلاعات در یادداشتی نوشت: «واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف به «جمعه سیاه»، یکی از غمبارترین حوادث ماههای پایانی رژیم شاه بود که به گمان بسیاری از تحلیلگران، بزرگترین ضربه را به رژیم زد. کشتار آن روز باعث اوجگیری فرایند انقلاب اسلامی و یکسره شدن کار انقلابیون با شاه شد. این رویداد مسیری بیبازگشت را در برابر رژیم قرار داد. تنها یک هفته پس از واقعه آتشسوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دولت آموزگار که با شعار فضای باز سیاسی روی کار آمده بود، مجبور به استعفا شد و در روز ۴ شهریور، شریفامامی که رئیس مجلس سنا بود، دستور یافت تا دولتی با شعار «آشتی ملی» تشکیل دهد. در روز ۱۳ شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپههای قیطریه، تبدیل به تظاهرات ضد حکومت شد. به دنبال این رویداد غیر منتظره، ناآرامیهای دیگری نیز به وقوع پیوست که مهمترینش، راهپیمایی ۱۶ شهریور در تهران بود که با حضور بیش از نیممیلیون نفر انجام گرفت و بزرگترین گردهمایی انجامگرفته در ایران تا آن زمان بود. تظاهرکنندگان شعارهای شدیداللحنی سر میدادند و برای اولین بار به صورتی گسترده خواستار تشکیل جمهوری اسلامی شدند و قرار بر این شد که فردا نیز در میدان ژاله تجمع کنند.
همان شب دولت در دوازده شهر حکومت نظامی اعلام کرد و ارتشبد اویسی که در جریان قیام ۱۳۴۲ به «قصاب ایران» مشهور شده بود، فرماندهی نظامی پایتخت را به عهده گرفت. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی، راهی میدان ژاله شدند. غافل از آن که حکومت نظامی در حال اجراست و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع است. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت ۶ صبح همان روز) از دلایل شلوغی این تظاهرات خونبار بود؛ چنان که به نوشته یک روزنامه اروپایی «تانکها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکندنشان ناتوان بودند، شروع به شلیک به سمت مردم کردند. این صحنه به جوخه آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بیحرکت شلیک میکردند!»
با این کشتار، هر گونه آشتی میان حاکمیت و مردم سلب و احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد؛ چنان که به گفته برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.» از آن پس یومالله ۱۷شهریور به «جمعه سیاه» و «جمعه خونین» معروف شد.
*🌺 پیام حضرت امام (ره)*
امام خمینی به مناسبت این رویداد مهم تاریخی چند پیام دادند و سخنرانی کردند که در ذیل برخی از آنها را مرور میکنیم: «… ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد. ملت ایران! مطمئن باشید که دیر و یا زود پیروزی از آن شماست… (صحیفه امام، ج ۳، ص ۴۵۹ـ۴۶۱) ۱۷شهریور از ایام خدایی بود که یک ملت، زن و مردش، جوان و غیر جوانش، بایستند و خون بدهند برای احقاق حق. این روز خداست. ۱۷ شهریور «من ایامالله» است، باید متذکر باشید. باید یادآوری کنید این «ایامالله» را… این ایام است که جوانهای ما را از عشرتکدهها بیرون میآورد به میدان جنگ میبرد. این ایام الهی است که ملت ما را بیدار کرد. یادتان نرود این ایام بزرگی که بر ملت ما گذشت و ایامالله بود، مثل ۱۵ خرداد، مثل ۱۷ شهریور … (صحیفه امام، ج ۹، ص ۴۶۶) این ایام یادتان باشد؛ از یادتان نبرید. این ایام بزرگ الهی که از ایامالله است، اینها را یادتان باشد. یادتان نرود که ما یک ۱۵ خرداد داشتیم… یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷ شهریور از ایامالله است… روزهایی که آنها با کمال شقاوت حمله میکردند و شما با کمال شجاعت زن و مردتان میایستادید در مقابلشان…» (صحیفه امام، ج ۹، ص ۴۶۸)
*🌸 خاطره رهبرمعظم انقلاب از کشتار هفده شهریور۵۷*
♦️من از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آن که این حادثه خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند.
♦️این، نکته خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همه عبرتها را به ما درس میدهد. کسی که روزنامههای آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند. عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام
را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم.
♦️آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز ۱۴ یا ۱۵ شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و سیاست رژیم (مبنی بر تقسیم مبارزان و به تبع آن ملت ایران به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل) را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم.
♦️روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهم شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۷۶/۰۶/۱۹
*🌹میدان ژاله ، غرق درخون شد*
♦️ ساعت نزدیک ٧ و ٣٠ دقيقه صبح ١٧ شهریور بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند.
♦️مدتی بعد یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟
♦️ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند.
♦️ راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند،
♦️نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند.
♦️ مردم بیمحابا مجروحان و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها، راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود.
♦️ مردم اطراف بیمارستانها خانههای خود را برای پذیرش مجروحان مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملحفه داشت به بیمارستان میآورد.
♦️ نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد.
*🌷🌷 سلام خدا بر شهدای یومالله هفده شهریور🌷🌷*
ـــــــــــــــــــ
*🇮🇷 در پرتگاه مجـــازی مجـــهز بــاش . . .*
👈 دو کلمه حرف حساب👇
👌لینک واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/K68TCeY3eBS3FH6SqHNR0w
👌پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/Dokameharfehesab
📢 #نشر_حداکثری