#سلــام_بر_ابراهیـــم
#قسمت10
ابراهيم کمي براي ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم. آقــاي داوودي گفت: چند تــا از بچه هاي هيئت واليبال تهران با ما هســتند.
نظرت برای برگزاري يک مسابقه چيه؟ ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشـان واليباليست حرفــه اي بودند يک طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل. تعداد زيادي هم تماشاگر بودند.
ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل آن ها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد.
بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند. آنها باورشان نمي شــد يک رزمنده ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها بازي كند.يكبــار هم در پادگان دوكوهــه براي رزمندهها از واليبــال ابراهيم تعريف كردم.
يكي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد. او ابتدا زير بار نمي رفت و بازي نمي كرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس همه شما يک طرف، من هم تكي بازي مي كنم! بعــد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم،
ابراهيم هر ضربه اي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين مي افتادند! ابراهيم درپايان با اختلاف زيادي بازي را برد.
☆☆☆
مهدي فريدوند، سعيد صالح تاش
تقريبًا سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد. ابراهيم تک و آنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند. همان روز به يكي از محله هاي جنوب شــهر رفتيم. ســر 700 تومان شــرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد
آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند.
يك دفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه برنده شــد ما پول نميگيريم. يكي از آنها جلو آمد و شــروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد!
همه آن ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به ابراهيم گفتم:آقا ابــرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! باتعجــب نگاهم كرد وگفت: ميخواستم ضايع نشن! همه اين ها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود! هفتــه بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشــان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهيم سر 500 تومان بازيکردند.ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي ميکرد. آن چنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نمي توانست آن را جمع کند!
ادامه دارد....
حرفی_نظری_انتظاراتی_سوالی و ....
دارید در مورد رمان دارید .
●به صــــورت نـاشنـاسـ... برای ما ارسال بفرمایید●
👇
https://harfeto.timefriend.net/16668633602491
نظر شما عزیزان در مورد رمان چیه ؟
بـاتــشـــکر🌹
#دختـــــران_چـادࢪے🌹
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•🍀💚•
اے کاش مے شد...
میان این همہ هیاهو.!
ببینم از تو ࢪویے🙂
همان جا از شدت شوق بیفتم و
دیگࢪ نباشد بࢪایم حسرت ࢪویت...💔!
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•🌸💖•
بیا اے قࢪاࢪ دل کعبہ ی دل!
بیا اے قبله ے کعبہ ے دل!
بیا اے نوࢪ چشم کعبہ😍
بیا کہ کعبہ هم منتظࢪت است...(:
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•🦋💙•
قلبتو دادی به همه رفت که؟!💔
از این قلب چند درصد مال امام زمانه؟!
روایت هست محشر که بشه...
امام زمان رو می بینیم تازه یادمون می افته وای این آقا رو که دیدم... این آقا روی فرش خونه ی من راه رفته...(:
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
وقتۍمیبیندیڪۍازدوستانشبادختری رفیقشدھورابطہدارد،بہاومیگویدمن امشببـاپدرتصحبتمیڪنمكشرایط ازدواجشمارافراهمڪند.
اوباپدرآنشخصصحبتڪردومشڪلحل شدالانچندینسالاستڪھرابطہشیطانی آنهاتبدیلبہرابطہالھیشدھ.
ادعُاِلَیسَبیلِرَبَّکبِالحِکمَهِوَالمَوعِظَهِالحَسَنَهِ وَجَادِلُهُمبِـالَّتِـیهِـیاَحسَنُ.
بـاحڪمتواندرزِنیڪو،بہراھپـروردگارت دعوتنـماوباآنهابہروشۍكنیڪوتـر استاستدلالومناظرھڪن‹نحل/𝟏𝟐𝟓›
#خداۍخوبابرهیـم🌱'
آنگاه که مرگ فرا رسد،گوید:
پروردگارا مرا بازگردان تا کارهایی که ترک کرده ام را به جا آورم؛
اما به او گفته شود:هرگز!
حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا
مومنون | ٩٩-۱۰
{•🌱هو الرحمن •🌱}
•💔🙂•
آقا جان!
پیراهن مشکی تنت کردی و
برای مظلومیت حیدر و مادر سادات اشک می ریزی..
تک و تنها؟!
زهرا با دیدن مظلومیتت چه حالی می شود...
اصلا انگار مظلوم بودن تواین خانواده ارثه...💔
آقا بیا
بیا دورت بگردم
العجل بحق فاطمة الزهرا🥀
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀━━┛
آقا جان...💛
تو شب های جمعه ای که پیش جد غریبت حسینۖ درد و دل می کنی...
به یاد منم باش...🌱💚
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•😢🥀•
طرف تو خونش ماهواره داره همه خانواده هم نشسته ن دورش...💔
بعد از اون ور رو دیوار خونش زده
''یا مهدی ادرکنی''
اصلا آفرین...
امام زمان بخاطر تو یکی هم که شده ظهور می کنه....💔❗️
#تلنگر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━━┛
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•🙃🥀•
حواست باشه!!!.
وقتی داری نمازمی خونی...
طوری نشه که بعد نمازت ملائک بگن:
تموم شد؟!
خیلی تاثیر گذار بود...!!
#تلنگر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀━━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•🕊🍃•
آمد به خوابش و بهش گفت:
چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟!🕊😍
گفت:
از آنچه دلم می خواست گذشتم...
#شهیدانه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•💔🌱•
می دانم همه حرفم می دانم...
می دانم همه ادعام..
لاقل بخاطر منتظرانی که
تا سحر بخاطر فراقت گریه میکنند بیا...!!🌷🌸
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•💔🙂•
کاش مردم بین این همه گلگی و دغدغه
کمی هم گلگی از نبود تو داشتند...
کمی هم دغدغه ی دوری ات را...
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•💔😭🥀•
عاشقے ࢪا آن لحظہ فهمیدم کہ...
چادࢪ زهࢪا آتش گرفت و
علے مے سوخت...🥀💔
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀━━┓
@DokhtaranehChadoory
┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•💔😭🥀•
زهرا قرار این بود بی وفا؟!
قرار این نبود تنها به این زودی بری...
گریه ی بچه ها رو نگاه...
تنهایی حیدر رو نگاه...
غسلش داد
کفنش کرد
آخر سر هم سر گذاشت رو تابوتش و با بغضی که تو گلوش بود گفت:
زهرا منم علی..💔😭
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج