#دلنوشتهـ ✍🏼
يهجملہروقابڪنيم🎑
بزنيمـــگوشہ.ےذهنموݧ🗣
،هر وقتخواستيمعملۍانجامبديم
يهنگاهۍبہاينتابلوبندازيمـ👀
...........دونه............
..................دونه.............
.........................گناهان ............
.................................."ما"..........
.......................................لحظه.............
..............................................لحظه......
.......................................ظهور..............
.....................مهدی فاطمه............
............رو عقب....................
...ميندازه.............
آقاجانشرمنده ایمـ😔
🌤الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌤
❤️ #دلنوشته
🌹سلام من یه دختر۱۹ساله هستم. میخواستم نحوه آشنایی با 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 رو بگم. این جریان برمیگره به تابستون ۹۵.برای تحویل گرفتن کارت بسیج فعال رفتم بسیج دانش آموزی. دیدم دارن ثبت نام میکنن برای اردوی یاوران ولایت به یکی ازخانم ها گفتم میشه منم ثبت نام کنم.
خلاصه رفتن ما جور شد. اردوی ۵ روزه اونم استان لرستان. برای تفریح بردنمون تپه شهدای خرم آباد. یه چند ساعتی گذشت تا اذان مغرب شد. نمازو که خوندیم همه نشسته بودیم پای سخنرانی حاج آقا.
یدفعه من دیدم یه آقای قدبلند و خوش هیکل اومد نشست. منم از اونایی بودم که وقتی یه پسرخوشتیپ می دیدم نگاهش میکردم، از این خصلتم بیزار بودم😔 ولی چه کنم که به دام شیطان افتاده بودم. این آقارو فقط از نیم رخ میتونستم ببینم..
یه لحظه نگاه کردم به سمت راست که به دوستم بگم نگاه این پسره چقد خوشگله. دیدم دوستم خیلی ازم دوره.🌹به خودم اومدم گفتم: "یا خیر حبیب و محبوب". یعنی خدایا من تورو میخوام اینها چیه؟اینها که دوست داشتنی نیستند، ۹هرچه نپاید دلبستگی نباید (شیخ رجبعلی خیاط)...
خلاصه وقتی رسیدیم خوابگاه، یکی از خانم ها درباره یه شهید صحبت کرد. بعد گفت: ایناها عکسشم تو اتاق خودمونه (توهرخوابگاهی عکس یک شهید بود. از شانس خوب منم عکس شهیدهادی بود). وقتی دیدم عکس رو، یه لحظه خشکم زد گفتم: یعنی این شهید همون آقایی که من تپه شهدا دیدم، همه چی شبیه خودش بود، موهاش، بینی، هیکلش.... مو نمیزد با خودش. وقتی برگشتم کتاب سلام برابراهیم۱ همون خانم دادن خوندم باخوندن اون کتاب حسابی شیفته اش شدم. دیگه تصمیم گرفتم راهی که خدا میخواد رو انتخاب کنم. فقط گفتم برام سخته نخوام آرایش کنم، سخته حجاب کنم، سخته بخوام اونی باشم که تومیخوای ولی تو کریمی میتونی درستم کنی.
خلاصه گذشتن از یک گناه منو رسوند به اینکه همه دغدغم بشه:
🌷رضای خدای تبارک وتعالی
🌷خشنودی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها
🌷خشنودی امام زمام عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌷دیدن داداش ابراهیم
🌷اللهم الرزقناشهادت🌺
#دلنوشته
سلام مولای من،مهدی جان
نگاه می کنم به خطوط مکرر چهره ام، به تارهای سپید مویم،به تک تک آثار گذار عمر در وجودم...
نگاه می کنم به تمام آنچه گذشت...
به عمری حسرت و چشم براهی...
به عمری اشک و آه و انتظار...
نگاه می کنم به چهره ی خسته پدر که در آرزوی دیدارت سوخت و منتظر ماند و پیر شد...
نگاه می کنم به چهره مادر که در رویای بوییدنت لحظه ها را یک به یک می شمارد...
نگاه می کنم و می بینم که از من چیزی
جز تو نمانده است...جز تو و آرزوی تماشای جمال زهرایی ات...
آه ...ای تمام دارایی ام...
مگذار که آرزو به دل بمانم...
🕊أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕊
#دلنوشته
سلام مولای ما ، مهدی جان
یکی از همین روزها ، پنجره ها را که بگشاییم می بینیم در اوج سرما ، ناگهان بهار ، بساط معطر و صورتی رنگش را همه جا پهن کرده است .
بیماری رفته است ...
فقر ، مرده است ...
جنگ ، واژه ای بی مفهوم شده و رنج ، برای همیشه از یادها رفته است ...
یک روز ، که خیلی هم نزدیک است ، پنجره ها را که باز می کنیم ، می بینیم شمیم زهراییِ هزار گل نرگس ، فضا را پرکرده ...
نگاه می کنیم و می بینیم تو آمده ای ...
#دلنوشته
سلام حضرت موعود ، مهدی جان
میان تمام دلتنگی ها ، در انبود سرد و کشنده ی ناامیدی ها ، در هجوم تلخ دردها و اشک ها ...
من هر روز آستان دلم را به هوای آمدنت ، آب و جارو می کنم ...
مرغان امید را پَر می دهم ...
در گوش شمعدانی ها عشق زمزمه می کنم و روی طاقچه ی قلبم یک دسته نرگس انتظار می نشانم ...
می خواهم وقتی بازآمدی ، دلم مهیا باشد ...
آخر آمدنت نزدیک است ... خیلی نزدیک ...
#دلنوشته
خودت دعـــا کن ای نازنیــن که برگردی
دعای این همه شبزندهدار کافی نیست
... نگاه میکنم به خودم و به دور و برم... سیاهی... سیاهی... شدهام مشکی پررنگ... پرکلاغی...
تشنهام... تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کردهام... میخواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است... اما ... آقای بی قراری هایم خبر داری از آنچه بر من رفته و میرود... دستم بگیر، مگذار غرق شوم... اینجا میان مردم، در تنهایی... آه تنهایی!... هیچگاه دست از سر دلم بر نمیداری.
دلم باید به آهستگی حمل شود، چون ترک خورده ... شکستنی است.
صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ غربت به سله نشسته... نمیدانم پشت کدامین دیوار این شهرهای آهنی، یاد شما را جا گذاشتهام...
آه دلم! که توبههایش مایه خنده فرشتهها شده، اما... همان که هیچ آبرویی ندارد پیش خدا... همان که هنوز به عشق جمعههایت زنده است... همان که لحظاتی ست که برای آخرین بار توبهاش را ریختم توی جعبهای از امید و دادمش دست فرشتهای که برسوندش دست خدا... روی جعبه نوشته شده بود...
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹کانال دختران چادری🌹
ـــــــــ🌼ــــــــ
🌹
@DokhtaranehChadoory
لینک 👆👆
#دلنوشته ✍🏻💔
دیگہداࢪهزمانآمدنت
دیࢪمیشہآقا
دیگہداࢪهزمونآمدنبهاࢪدیࢪمیشود
دیگࢪنیامدنیامدنیامد.......
ومنبازچشمبہࢪاهموندمتاجمعہ
دیگࢪ💔😔
#امـام_زمـان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#دلنوشته ✍🏻💔
دیگہداࢪهزمانآمدنت
دیࢪمیشہآقا
دیگہداࢪهزمونآمدنبهاࢪدیࢪمیشود
دیگࢪنیامدنیامدنیامد.......
ومنبازچشمبہࢪاهموندمتاجمعہ
دیگࢪ💔😔
#امـام_زمـان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#دلنوشته💔
یڪۍنوشتہبود
سہمِمنازجنگ
پدرۍبود
ڪہهیچوقت
درجلسہۍاولیاومربیان
شرڪتنڪرد💔🥀
وهمینقدرغریب
#مسابقه
#دلنوشته #نیمه_شعبان
شماره (۳۵)
فرزندم سلام
حالترانمیپرسم.چون.هیچکدامازاحوالت
برمنپوشیدهنیستوازتونسبتبهتوآگاهترم!
همهیحالوهوایترامیدانم
بهانهخندههایت،دلخوشیریزودرشتت
دلبستگیونگرانیهایت،اهکشیدنهایگاه
وبیگاهت..!
میدانمگاهیچقدرمیرنجی!
بیپناهمیشوی!
تنهامیشوی:))
امابداندرجهانکسیهستکهبهتوفکرمیکند
هرکسکوچکترازآناستکهبخواهدحالفرزندم
رابرهمبزند!
درستاستکهرسمشبیوفاییوفریبودربساطش
آرامشنیستاماآرامباشوبدانکهپدرتدرکنارتوست!!
باتبت تبمیکنم
دردمیکشیدردمیکشم
واوضاعنابسامانتسامانمرابرهممیزند
دعایتراآمینمیگویموبرایتدعامیکنم
وتنهایتنمیگذارم
هرزمانگرفتارشدیصدایمکن
دستنوشتهایازپدرتمھدی...
سرِعاشقشدنملطفِطبیبانهتوست🌾
وگرنهعشقِتوڪجاایندلِبیمارڪجا🧡
#دلنوشته
#امامزمانی