نامـتامنیـتو
لبخـندتوآرامشمن
مخلصیمآقا؎مـن🌹:)
- #رهبرانھ
#خادم_الحسین
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
پارت 3
عقیق💍
در اتاقم رو باز کردم و، رفتم داخل چادر
و رو از روی سرم برداشتم ... کوله رو یه گوشه اتاق رها کردم ؛لباسام رو با یه تونیک آبی با شلوار هم رنگش با یه شال حریر یاسی رنگ عوض کردم ...
از اتاق اومدم بیرون از سالن گذشتم دوسه تا پله که به آشپز خونه منتهی میشد رو اومدم پایین ...
رفتم داخل ، مامان رو به روی در دست به سینه ایستاده بود به گمونم کمی دیر کرده بودم لبخندی زدم و گفتم : مامان کاری داشتی بامن ؟
برخلاف تصورم با خنده گفت : آره صبر کن گاز رو خاموش کنم ...
و بعد از یخچال یه لیوان شربت گیلاس دستم داد گفت : بریم تا بهت بگم همقدم با مامان رفتیم تو سالن نشستیم ...
روی مبل دونفره کنار مامان نشستم
با نگاه هی پر از حرف شروع به صحبت کردن کرد.. : بگم باورت نمیشه ! صبح داشتم تو حیاط گل هارو آب می دادم
که در حیاط رو زدن در و باز کردم دیدم
سوسنِ !
با تعجب گفتم : عمه سوسن آخه اون ها کیش زندگی می کردن چطور شده اومدن اینجا ...؟
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
چادر یعنے♥️↯
داشٺن آرامش یعنۍ بدانے یڪ سپر داری
کھ از جنس فاطمہ اسٺ😌🖐🏻
تا نپوشے اش نمیفهمۍ حرفم را ..💛💫
#چادرانه 🦋🍀
‹🤍⛅️›
-
ذرھبودمزائرشمسالشموسمکردھاند
قطرھاۍبودمبہایندریـٰاپنـٰاھآوردھام
-
-
☁️⃟☀️↝| #امام_رضایم
همیشه کربوبلاییم ما ولی امشب
کبوتر دلمان مقصدش خراسان است
#السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
🖇🏴
🌱
دخٺࢪی ڪہ خۅدش ࢪۅ فقط
دࢪ ظاهࢪش میبینہ؛
با اۅݪین چࢪۅڪ از بین میࢪھ:)🚶♀🕳
#تلنگرانه #حقیقت #پیشنهاد_نشر #حجاب
خوشابهحالکسیکهتمامخلوتشرا
شماپرکردهاید...
صاحبدلهایبیقرار♥️🌿
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج ✨❤️
آقـٰآمـٰآآهونیستـیـم..
شُمـٰآضـٰآمِـنِگِدٰاهـٰآهَـممیشیـد . .؟!🥺
#امام_رضا💔
تا بھ ڪِے وَصف تو را گفتن
و روے تو ندیدن
پردھ بـردار زِ سیما ، بِأبے أَنتَ وَ أُمّے🌱:))
#اللهمْعَجِلْالِوَلِیِڪالفَـــࢪَج ✨♥️
‹☁️🖤›
به آقا امامحسین بسپر،
خیالت راحت...
صفت اختصاصےِکریم برای یهنفر
بین خاندانی که کرامت رفتار همیشگیشونه
کم چیزی نیست
#حسین_جآن✨🍃
«💔🦋»
⇢ #جمكراني_ام
جانم فدای نام تو
يا صاحبالزمان
قربان آن مقام تو
يا صاحبالزمان
---------------✿---------------
«بسم رب الحسین...»
[🌿☺️]
سلام به عزیزان کانال 😊❤️
میخواهیم چله برای محرم بگیریم وبه همکاری شما عزیزان نیاز داریم
چله«زیارت عاشورا-دعای فرج - ترک یک گناه هست.
که شما عزیزان عضو گروه که میفرستم میشوید وماه محرم چلمون رو شروع می کنیم وتا اخر محرم....
هرکسی دوست داره توی ثواب ماهم شریک بشه یه یا علی بگه و به عشق امام حسینمون به موکب ما بپیونده...
وواقعا چله سختی نیست زیارت عاشورا و دعای فرج و ترک یک گناه است وکار سختی نیست(:
ماچالمون رو همینطور که گفتم از روز اول محرم شروع و تا اخر محرم در کنار هم چله حیدری مون رو ادامه میدهیم
یه یاحسین بگو بکوب روی لینک(:
[🌿☺️]
توجه کنید 📯
«این گروه نه برای تبلیغ ونه گروه دوم دختران چادریه فقط ما اونجا چله میگیریم انشالله ههمون پاک بشیم تا امام حسین جانمون ماروهم بخره ☺️»
لینک مکتبون🍃
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2624258232Ca5e33d6a75
🌿یاعلی🌿👆
04 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
17.15M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه چهارم
ادامه واقعه سوم..
* از اینکه افراد سرشار از تعفن ولی بی خیال بودند، تعجب کردم.
* خودرو هایی که کاملا تمیز بودند.
* دنبال منشا صدای قهقهه می گشتم.
* موجودی هفت برابر انسان، با قیافه بسیار زشت را دیدم.
* شیطانک هایی که گرد آن موجود طواف می کردند.
* چرا شیطان بلند بلند می خندید.
* ماشین، تمثل از موجود رونده است
* توانم برای از بین بردن ابلیس،ناکام بود
* کثافاتی که با وجود انسانها یکی بودند.
* آنچه می دیدم، تمثل بود نه کشف استار واسرار
* شبکه نور وظلمت که به هم تنیده بودند.
* خانه های نورانی با شعاع نور به هم وصل بودند و از هم انرژی می گرفتند.
* واقعه چهارم
* نورانی ترین نقطه عالم با رائحه ای دیوانه کننده
* تمثل کربلا را زیارت می کردم
* از آن شب ،هر شب کربلا بودم.
* به شفاعت حضرت عبدالعظیم برگشتم.
* یکی بودن کربلا وحرم شاه عبدالعظیم
* اسم و رسم دنیا همه سراب است.
* وقتی برگشتم گناه برایم معنایی نداشت.
* اثر گناه مثل آهن گداخته روی پوست است.
* بعد از برگشت، هرچه اراده می کردم می دیدم.
* با وضو طهارت روحی پیدا می کنیم
* طهارت ظاهر وباطن انسان را در معرض نور خدا قرار می دهد.
* مکان نورانی و عمل نورانی انسان را نورانی می کند.
* مسجد محل صدور نور است.
* حقیقت سلام نماز چیست؟
⏰ مدت زمان :۴٢:٣١
#نور
#کربلا
#تمثل
#ظلمت
دختران چادری😊🌿
@DokhtaranehChadoory
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
📿~📿رمان-ایمان-عشق-شهادت📿~📿
•بسم رب شهدا•
^فصل اول ^
#46
زهرا رفت توی حال منم پشت سرش رفتم که
زهرا: وایییی سلام زنمو
پرید بغل اون خانمه خندم گرفته بود از این کارا از زهرا بعید بود
زنمو زهرا: سلام عزیزم خوبی
زهرا: ممنون دلم براتون تنگ شده بود می دونید الان پنج ماه که نیومدین اینجا
زنمو زهرا: اره میدونم عزیزم به عموت باید اینارو بگی هر وقت خواستیم بیایم نشد
زهرا: چرا؟
زنمو زهرا: چون عمو گرا میتون همش سر کار بود دو هفته پیش فقط ساعت ۹یا ۱۰ میومد خونه
زهرا: اشکال نداره خوش اومدین
دختر کناری زنمو زهرا لبخند شیطانی زد وگفت : خوب ماهم که اینجا نخودچی هستیم
بعدروبه مامانش ادامه داد : مامان جان خوب دل میدی قلوه میگری ها یوقت نگی دخترت حسودی کنه
با حرفش همه خندیدن
زهرا باخنده گفت: اِ سلام توهم اینجایی ندیدمت
دختره : اهان یعنی انقد ریزم که شما من رو نمی بینی
زهرا لبشو به دندون گرفت و گفت : اِ نه شما خیلی بزرگی من چشام شمارو ریز دیده
بعد پریدن بغل همدیگه و شروع کردن به خندیدن
وا اینا که دو دقیقه پیش همو داشتن میخوردن
بی بی: خوب دیگه بسته ، زینب جان چرا وایسادی بیا بشین مهمونارو بهت معرفی کنم
من: سلام
زنمو زهرا : سلام عزیزم خوبی
من:ممنون
دختر عمو زهرا: سلام شما دوست زهرا هستی
من:بله
دختر عمو زهرا: خوشبختم
من: منم همینطور
بی بی : خوب بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید ••••
ادامه دارد ......
❌کپی حرام است❌
نویسنده : یازینب✍
دختران چادری 🌹
@DokhtaranehChadoory
لینک 👆👆
#یامهدی