👌نقش پدر تو زندگی ... 🖌#کانال_دڪتر_انوشه @Dr_anoosheh

قطع قلم، به قیمت نان می کنی رفیق؟ این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق! گیرم درین میانه به جایی رسیده ای، گیرم که زود دکّه، دکان می کنی رفیق! روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد، حیرت ز کار و بار جهان می کنی رفیق #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

حقیقت تلخی که‌این‌روزا‌ مخصوصا بیشتر‌ سوال میکنیم از خودمون… که چرا‌من‌نه؟!!! #بهنام_تشکر #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

تو بالاخره به اون چیزی که میخوایی میرسی.. به اون چیزی که فکر میکنی دست پیدا میکنی.. کنار اون کسی که دوسش داری قرار میگیری.. ماشینی که دوست داری رو‌میخری.. خونه ی که تو رویاهات میبینی رو به دست میاری... جاهای که دوست داری رو میبینی.. آدمای مهم زندگیتو ملاقات میکنی.. قشنگیای این دنیا رو هم میبینی.. تو بالاخره به همه ی چیزای که تو ذهنت میگذره میرسی... قوی باش #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

🖤 ای غم! نمی‌دانم روز رسیدن روزی گام که خواهد بود اما درین کابوس خون‌آلود در پیچ و تاب این شب بن‌بست بنگر چه جان‌های گرامی رفته‌اند از دست‌! دردی‌ست چون خنجر یا خنجری چون درد این من که در من پیوسته می‌گرید در من کسی آهسته می‌گرید... #خوزستان⁦❤️⁩ استاد #امیرهوشنگ_ابتهاج و استاد #کیهان_کلهر #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

زندگی میکنم، صبورانه... آرام،ارام... در پیله خود فرو میروم..! باشد، پروانه شدن نزدیک است...!!؟ #بانو_کامرانی #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

بام قضاوت، به شیروانے بلندے می‌ماند با شیب بسیار تند ڪه آدم‌هایے ڪه از آن بالا می‌روند، ناگزیر، یا از این سمت می‌افتند، یا از سمت دیگر و هیچ‌ڪس توان ایستادن در میانه‌ے این بام را ندارد. پس بیخیالِ حرف مردم شو درگیر قضاوت‌ها نباش و هرجور راحتے زندگے ڪن ! #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

اين هفت مورد رو رعايت كنيد #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

افسردگی و ناراحتی #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

گاهی آدم تو جنگ با خودش، باید اونقد پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش، اون وقت از دل اون ویرونه یه نوری ، یه امیدی، یه جراتی، جرقه می زنه‌. #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

شیش درس طلایی از زبون قدیمیا #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh

دَرگیر تو بودَم که نَمازم به قضا رَفت در مَن غزلی دَرد گرفت و سَرِ زا رفت سَجاده گشودم که بخوانم غزلم را … سَمتی که تویی عَقربه ی قبله نَما رَفت دَر بین غَزل نام تو را داد زدم داد … آنگونه که تا آن سَر این کوچه صِدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پُشت سَرم گفت این وَقت شب این شاعِر دیوانه کُجا رفت ؟ مَن بودَم و زاهِد به دوراهی که رسیدیم مَن سَمت شما آمدم او سَمت خُدا رَفت با شانه شبی راهی زُلفت شدم اما … مَن گم شدَمو شانه پی کشف طلا رفت 🎙"باران نیکراه" #سخن_بزرگان @Dr_anoosheh