13.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✝پدر کریستوفر، کشیش مسیحی که تحقیقات فراوانی درباره تاریخ اسلام بخصوص زندگی حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیها کرده میگوید:
💔نیمی از قلب من برای حضرت زهرا و نیمی دیگر برای حضرت زینب است.
🎥این کلیپ رو ببینید، چقدر زیبا درباره مقام و عظمت حضرت زینب صحبت میکنه
#ولادت_حضرت_زینب
#مفتاح
#جهادتبیین
•••••✾•🌿🌺🌺🌿•✾••••
@meftahgolestan
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
بسم الله الوکیل
"اشکستان (۳)"
"وقل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون..."
داغی نفسهایم کف دستم را میسوزاند. همرگ و پاتوق شدهاند شادی و غصهی من.
طلاب عزیز و متحیری که هر روز و ساعت و هرجایی جلویم را گرفتند و گفتند: استادجان ما رو رها نکنید. خیلی طفره رفتم از پذیرش، بهانهها آوردم، دلیلها تراشیدم، بعد مسافت و شلوغی ایام و فرصت کم هم نتوانست بهانهی مقبولی برای نرفتنم به جمع صمیمی و راحت طلاب جور کند..
مسئولان این دو گعده خود طلاب هستند، روز و شب توی چت و خصوصی به گردنت چنان حقی ایجاد میکنند که ندانی چطور عذر و بهانه برای کنار کشیدن پیدا کنی،
امیدی در دلشان و نوری در چشمانشان کیش و ماتت میکند. از جمع صمیمی شبهای خوابگاه میگویند، از ابتدای دیماه که با شور و شادی ولادت مادرمان فاطمه شروع کردیم تا پایان خرداد که با سوگ رئیسجمهور شهید عزیز تمامش نمودیم. هر چه بود گذشت، اساتید عزیزی که همراهیمان کردند، اساتید گرانقدر عابدی ، طالعی، نجف زاده، کریمیپور، قنادیان، اسماعیلی و دیگران عزیزی که دغدغه تنهایی و سوالات بیجواب شهرستانیها را داشتند. یک جلسه هم که در محضر بچههای حوزه پاکستان و خانم حسینی عزیز مسئول همیشه خندان و جهادی خوابگاه بودیم..
بچهها چنان از خاطرات این شبها برای روزانهها میگفتند که بالاخره آنها را هم تشویق به ایجاد این گعده صمیمی و پربرکت نمودند، از طراحی لوگو و پوستر، تا تبلیغات و یارگیری چهره به چهره و دویدن برای پذیرایی و اتاق و جلسات متناوب برای ساماندهی و فکری که دائما درگیر شده، همه و همه ماحصل تلاش فرزندان عزیزی بود که امیدی برای رفع شبهاتشان در ترمهای ۷ و ۸ ندارند، جز آنچه در کلاسهای کلامشان با اساتید کلام دیده بودند..
بگذریم اما چیزی که امروز دستم را بعد از مدتها به قلم برد برای نوشتن، ارائه یا کنفرانس یکی از همان بچههای پاتوقی خوابگاه بود که واقعا شگفتزدهام کرد، قند توی دلم آب شد و تاثیر شگرف پاتوق را دیدم.
الحمدلله رب العالمین، که هرچه بگویم از این سعادت و رشد و تعالی کم است، که ماحصل زحمات افراد زیادی بوده که پای کار و خالصانه دویدهاند، از زندگی زدهاند، حتی همسرجان خودم هم که شبهای شنبه ۱۱ به خانه میرسم، دیگر از دیروقت بودن و زمان چیزی نمیپرسد، بلکه از محتوا و سوال و جوابهای پاتوق میپرسد.
الهی شکر که شد باقیات الصالحاتی که البته ایدهی اولیهاش همان تالار آیینه خانم دکتر عزیزم اسماعیلی بود و تجربه موفق آنجا که مثل گل، ریشه دواند و تنومند شد..
امروز به افتخار فاطمه سرپاایستادیم و تشویقش کردیم، چنان جذبه استادی داشت که احساس کردم شاگرد کوچکی پای درسش هستم و از این همه بالندگی به خود و همهی همراهان و همدلان بالیدم..
باری جانم برایتان بگوید، بعد از جلسات صعب العبور اولیه که همان برونریزی یا با عرض پوزش استفراغ شبهات است، مسیر بعد از آن جلویمان روشن و پرنور است، وقتی که بچهها بیافتند در سرازیری تلاش و تقلا و کسب مهارت و علم..
اللهم ارزقنی علما و عملا و ایمانا و یقینا...
✍@Dr_zdp53
1403\07\15
#پاتوق_کلامی_اعتقادی_سرنخ
#رفع_شبهات
#دغدغههایم
#جهادتبیین
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
بسم الله الهادی الی صراط مستقیم
"نگاه نو" (۱)
چهلوپنج نفر ورودت را دنبال میکنند، چشمهای زیبا و نگاههای کنجکاوی که در پس آن صدها سوال وجود دارد، نگاهم را میدزدم، چادرم را تا میکنم و کیفم را روی میز میگذارم و گوشی را در حالت سکوت.
پردهها با رنگ سورمهای صندلیها و ویوی زیبای کلاس A018 نشاط خوبی را به من میدهد.
لیست را باز میکنم و دانه و دانه اسمها را میخوانم، با اضافه کردن این سوال که رشته شما چیست؟ متولد چه سالی و اصالتا کجایی هستید؟
در جواب این سوال معمولا یخ دانشجوها باز میشود و تصورشان از یک استاد خشک اندیشه کمی تغییر میکند، خودم را که با همین سوالات و جوابهایش معرفی میکنم، نگاهشان کمی مهربانتر میشود، استاد فیزیک کجا و الهیات و کلام کجا؟!!
عزیزان تصورتان از اندیشه اسلامی چیست؟ میپرسند صادقانه جواب دهیم یا آنچه شما دوست دارید بشنوید؟ میگویم لطفا با من صادق باشید من منتسب به هیچ ارگان دولتی نیستم. جوابهای دانشجوها را که میشنوم یک دوره روضه در دلم زنده میشود: (عزاداری، سیاه پوشیدن نصف سال، خشونت، اجبار، گشت ارشاد، پلیس، زندان و ...)
جلسه اول را با نقاشی درخت و ساختمان و تشبیه آن به دین میگذرانیم، ابتدا کمی از اخلاق و احکام و ارزش آن از زبان دیگران، مثل جریان مایکل کوک آمریکایی و کتاب امر به معروف و نهی از منکرش شروع و با شعر مولوی که از کجا آمدهام و به کجا خواهم رفت تمام میکنم.
آنچه قرار نیست بگویم را به متخصصانش واگذار و اعتقادت را با اعتقاد به خود، یعنی انسان شناسی شروع میکنیم.
بچهها مبهوت و متحیر و در سکوت مطلق گوش میکنند، گاهی میگویند استاد لحن صحبت شما دلچسب و نرم است؛ مثل قصهگویی که دوست داریم تا ته قصهاش را بشنویم، یا اخیرا یکی گفت انگار همهچیز برایمان تازگی دارد، یا آن دیگری که گفت: شما تنها آخوندی هستید که تا آخر صحبتش نشستهام، بله تعجب نکنید، یکبار که بازار شبهات و بدگویی به آخوندها در کلاس داغ شد، گفتم بچهها من هم یک آخوندم و بچهها باور نمیکردند. تا این که گفتم بالاخره هر نهادی برای خودش آسيبشناسی و طرحهای تحولی دارد و نهایتا نگاهشان به روحانیت کمی تلطیف شد.
بگذریم جلسه دوم این کلاس از انسان شناسی و مقایسه عددی یک انسان مادی با یک انسان الهی با رسم نمودار شروع و با این بیت شعر زیبا "رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ..." به پایان میرسد، ساعت ۷ و نیم شب است و بچهها در همان حالت اینرسی خودشان، دارند وایتبرد را بررسی میکنند. شاید ظاهرا نگاهشان به تخته است، اما واقعا دارند دیدگاه خودشان را نسبت به خودشان میسنجند. بعد از چند دقیقه سکوت مطلق آرام میگویم بچهها شام نمیدهیم میتوانید تشریف ببرید.
خندهی متفکرانهای روی لبشان مینشیند، سه چهار نفر با هم به طرف میز میآیند، استاد قرار بود دربارهی حجاب صحبت کنید!! هفته پیش اسم نماینده را که خواندم بچهها گفتند حراست گیر داده و نگذاشته وارد دانشگاه شود. غصهای روی دلم آوار شد، گفتم بچهها دوست دارید حجاب را طوری برایتان عاشقانه روایت کنم که اگر روزی قانون برداشتن چادر در کشور تصویب شد، شما نتوانید حجاب را کنار بگذارید؟ گفتند واقعا استاد؟ گفتم بله قول میدهم، گفتند اگر نپذیریم چه؟ گفتم نه خانی آمده نه خانی رفته..
برگردیم به امروز، فرزیا که مقنعهاش روی شانهاش بود گفت: استاد من دو ماه پیش کربلا بودم، دوهفته قبل و بعد از کربلا هم حجاب هم نمازم را رعایت کردهام، اما باز سست شدم، خواهش میکنم طوری از حجاب بگویید که دیگر از دستش ندهم..
دیگر حرفهای بچهها را نمیشنیدم. فقط آثار جنایت بعضی از امر به معروفهای ضددینی و بعضی نهی از منکرهای ضد انسانی را در چهرهی بچهها میدیدم و بعد از دانشگاه تا خانه اشک میریختم.
هنوز هم که دارم مینویسم باز هم اشک میریزم. چقدر ما خودمان با صدها ایراد اخلاقی و انسانی به یک ایراد این بچههای معصوم گیر دادهایم؛ که هنوز کسی درست، مثل یک انسان دارای فهم و مخاطب دارای شعور، فلسفهی حجاب و نماز و احکام متعالی انسان را به این عزیزان نگفته که مثل امشبی از من درخواست گفتنش را میکنند.
گفتم آهان راست میگین، خواهم گفت. گفتند: استاد پس کی؟ میدانید ما چقدر از انسانیت خودمان عقب خواهیم افتاد؟ گفتم من اگر این ترم بتوانم برای شما کاملا یک انسان را ترسیم کنم، حتی نیازی به گفتن من نیست، خودتان خواهید گشت و حقیقت را پیدا خواهید کرد..
بگذریم که مواجهه ما با مردم، مواجهه خشک فقهی است، نه اعتقادی و اصولی و ریشهای؛ و به اذعان عقل سلیم این نوع مواجهه فقط لجاجت را شعلهور خواهد کرد و قطعا نیاز است در نوع تبلیغ و تبیینمان تجدیدنظر کنیم، دین خدا را به مسلخ تندرویها و نامهربانیهای اخلاقیمان نبریم و متوجه مسئولیت روی دوشمان باشیم
#جهادتبیین
#صداقت
#محبت
#دانشگاه_آزاد
#واحد_شمال
۱۴۰۳/۰۷/۲۲
✍@Dr_zdp53
قطعا ما مسئولیم، همهی ما اساتید، معلمان، مربیان و دبیران، در برابر رفتارهای ویرانگر، تحقیرکننده و نادرستمان نسبت به همهی فرزندان زیبای این سرزمین شریف.
#جهادتبیین
#اندیشه_اسلامی
#حکایتها
✍@Dr_zdp53
@https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
1403\07\25
آیهای که از قرآن خواندم "والمومنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله ... " بود.
درخواست آلما در ادامهی صحبتهایش شواهد تحریفی کتاب مقدس بود و داشتن یک قرآن. سوال کرد من به عنوان مسیحی میتوانم به قرآن دست بزنم؟ شنیدم که اعتقاد خاصی در مورد قرآن دارید که باید با وضو باشد و مسلمان..
دلم هری ریخت پایین و نمیدانستم دیگر چه شنیده. یک لحظه دنیا جلوی چشمم تار شد، اگر بپرسد از نظر شما ما ذاتا نجس هستیم و ... سوالات فقهی طهارت و نجاست یکی یکی جلوی چشمم رژه میرفت. تا ناگهان یاد دیدار رهبر عزیز از خانوادهی شهدای ارمنی ایران و پذیرایی آنها افتادم.
لبخندی زدم و گفتم اگر بخواهی وضو گرفتن را به شما خواهم گفت، اما چون در مقام تحقیق هستید؛ قطعا مورد محبت قرآن و پیامبر و فقهای ما قرار دارید.
آن روز گذشت، اما هر سهشنبه برای این کلاس، یک توسل خاص و عاجزانه دارم که خدایا در جهان اگر گل نیستم، خاری نباشم؛ باربردار ار زدوشی نیستم، باری نباشم.
هر سهشنبه خودم و آلما و قلب و دل دو دختر مسیحی کلاسم را به خدای هادی و مهربان میسپارم.
✍@Dr_zdp53
1403/08/02
#دل_دادگی
#محبت
#جهادتبیین
هدایت شده از مِثل نسترنهای پاریز
بسم النور النور
پدرکشتگی(۲)
بعضی جملات را با قلم که نه! با خون باید نوشت. سیاستهایی که باعث میشود از یک سوراخ دوبار، که چه عرض کنم، چندبار گزیده شویم.
همان سیاستی که لحظهای نگرانیاش مرا رها نمیکند، به شما سیاستمداران امروز ایران عزیز، دلسوزانه توصیه میکند حتی بدون احتساب جنایتهای پدر پیرش بریتانیای کبیر، اگر قصد جبران ۷۰ سال خون ریختهشدهی میلیونها ایرانی بیگناه، میلیارددلارها سرمایه و ثروت، میلیارد میلیارد پول نفت، معدن و سرزمینمان را دارد، حداقل قبل از حاضر شدن پای میز مذاکرهی این دیپلماتهای به ظاهر اتوکشیده و در باطن گرگصفت، چند پیش شرط مقتدرانه، مثل برداشتن بیقید و شرط همهی تحریمها، بازگرداندن اموال و سرمایههای بلوکه شده ایران در اقصانقاط جهان، جبران خسارت جنگ تحمیلی، پرداخت دیهی تمامی شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، پرداخت غرامت مالی و انسانی بمبارانهای شیمیایی، جبران خسارت ویروس کوید ۱۹ به تمام ایرانیان متضرر جانی و اقتصادی و شهادت ابومهدی و حاج قاسم... آه! آه! بگذریم، که دیگر اشک مجال نمیدهد و شمردن این جنایتها، خون تشکیلاتی فدائیان اسلام را در رگهایم به جوش میآورد. به این مسئله فکر میکنم واقعا چه چیزی جز نابودی دولت استعمارگر آمریکا تنها جبران گوشهی کوچکی از خیانتها و جنایتهای او علیه ایران، که نه بلکه بشریت است؟؟
آه! آه! یاد بشریت افتادم، ذهنم سراغ ویتنام، فیلیپین، بومیان سرخپوست که به گفتهی دیوید ای استنفورد: در کتاب هولوکاست آمریکایی: ۱۰۰ میلیون نفر از بومیان نیمکره غربی زمین به دست اروپاییها و فرزندان آنها طی ۵ قرن کشته شدهاند.
۱۲ و نیم میلیون نفر به عنوان برده آفریقایی، به آمریکا بردند و در طی ۴ سال (۱۸۶۱_۱۸۶۵) ۷۵۰ هزار نفر در خود آمریکا از این بردگان کشته شدند.
در فیلیپین، ۲۰ هزار فیلیپینی و ۲۰۰هزار غیرنظامی از جنگ آمریکا و قحطی مردند. در هیروشیما و ناکازاکی، ۲۰۰ هزار نفر در یک روز، در ویتنام، ۲ میلیون غیرنظامی، ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار در جریان جنگ، ۴۰۰ هزار نفر در اثر حمله شیمیایی، در عراق، ۵ هزار غیرنظامی و ۱ میلیون بخاطر آشوب داخلی، در ایران به جز کشتههای سالهای حکومت پهلوی، شهدای دفاع مقدس، حدود ۲۰۰ هزار نفر، در افغانستان: ۲۴۰ هزار نفر و بیش از ۷۱ هزار غیر نظامی، انگلیس (جد آمریکا) ۱۰۰ سال در هند، ۴۰ سال در ایران و قحطی و مرگ ۹ میلیون نفر ایرانی..
از قلمم خون میچکد و برای نوشتن از فلسطین و ۷۰ سال کشتارش دیگر طاقت ندارد، یمن! لبنان! آه غزه!..
یادآوری دستان آمریکا در آستین اسرائیل، چهره و خندهی زیبای سید حسن نصرالله، یحیی سنوار و شهادت اسماعیل هنیه روز روشن، در مقابل چشم دنیا، در مهمترین مراسم یک کشور، مقابل دیدگان خیسم، توان نوشتن را از من سلب کرده.
حتی اگر برادرم مسعود را بیخیال شوم، خیلی از پدرکشتگیها در قالب تحریمها باقی میماند که حتی نتوان به نشستن سر یک میز با شیطان بزرگ فکر کرد. دیو آمریکایی که مهمترین مانع ظهور امام عصر و زمانمان ارواحنا فداه است و باید نابود شود تا فرشته درآید، به امید آن روز نورانی که طلیعه آیهی شریفهی "وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ" باشد.
#انفجارنور
#مقاومت
#تمدن_اسلامی
#جهادتبیین
#خون_قلم
#مذاکرهیسیاه
☘پیشکش نگاه صاحب انقلاب اسلامی ایران مهدی صاحب الزمان روحی فداه،
✍دکتر زهرا دلاوری پاریزی
@Dr_zdp53
1403\11\22
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
بسم الله القاهر المتعال
"رئیسجمهور حکیم"
"ما به دنبال جنگ نیستیم؛ این دشمنان بودند که در اولین روز به قدرت رسیدن من در تهران اسماعیل هنیه را ترور کردند، چون از وحدت و انسجام ما میترسند".
با شنیدن این جمله یک آه حسرتآمیز داغ از اعماق وجودم کشیدم، یادم آمد که چقدر رنج خورده بودم که چطور جلوی چشم دنیا در امنیتیترین حالت یک کشور، دشمنان، امنیتش را خدشهدار کرده بودند.
معلوماست این کهنه پاسدار وطن هم خیلی از این حادثه رنج کشیده که در خانهاش مهمانکُشی کردهاند، شاید دردش کمی شبیه شقشقیهای بود که جاری شد و جان را سوزاند، از دهان رئیسجمهور مردمی که بدون تکبر و تبختر نهجالبلاغه میخواند.
با اقتدا به همان امام همام است که انگشت اشارهاش را به سوی ترامپ نشانه رفته و از او میپرسد: کدام باور و انسان آزادهای در دنیا میپذیرد که زنان، کودکان و بیماران بمباران شوند، با تاسی به رهبری که به مردان کوفی با این مضمون فرمود: خلخال از پای زن یهودی میکشند و شما هنوز زندهاید؟
رئیسجمهور منتخب مردم دیروز با حنجرهی مزین به کلام علوی فریاد زد: اگر مردید با مردها بجنگید، شما انسانید و دم از صلح میزنید؟ شاید این جملهاش الهامگرفته از سخنان مولایش حسین علیه السلام باشد که فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
آقای پزشکیان بر جنایت ترامپ با این جمله استدلال کرد که آمریکا دادگاه لاحه (لاهه) را به دلیل محکوم کردن نتانیاهو تحریم کرده و آرامش منطقه را به هم زده است.
دیروز به ریاستجمهوری مردی افتخار کردم که گرمای کلام و صلابت سخنانش در این جملات دیده میشد که گفت: دشمنان ما این خوابها را به گور خواهند برد که ایران ضعیف شده و بهترین زمان برای ضربه به ایران است، زیرا غافل از این هستند که با هدایت داهیانهی رهبر انقلاب و حضور ملت همیشه در صحنه و فداکار، ایران در مقابل زورگوییها ایستاده و آمریکا باید خواب ببیند که با توطئهها و نقشههایش ما را به زانو درآورد.
میان انبوه امیدآفرینیهای خارجی و رگبار سخنانش به سمت ترامپ، با اقتدا به رحمت و عطوفت اهلبیت علیهم السلام نسبت به مردم، لحن اشداء علی الکفار صحبتش را به قاعدهی رحماء بینهم تغییر داده و با کلامی پر از احساس، از قول مدیرانش وعدهی تلاش، رفع تبعیض و ریشهکنی فقر و مشکلات را با همراهی صنعتگران، اقتصاددانان و دانشمندان داد.
آقای رئیسجمهور! از خدای بزرگ برای سلامتی، توان، سعهصبر و برکت در نیت و اقدامات شما دعا میکنم.
شاید شما همهی آنچه که میخواهیم را نداشته باشی اما اهمّ آنچه که نمیخواهیم، مثل "سازش با دشمنان جانی و عدم غیرت در برابر اجنبی" را داری.
همینقدر غیور و باصلابت در برابر دشمنان و مطیع امر رهبر عزیزمان بمان که امید در دل ما جوانه زند و بعضی اطرافیان شما حساب کار دستشان بیاید و نخواهند روی دیوار دشمن یادگاری بنویسند.
آقای رئیسجمهور قطعا ذهنها حرکت متواضعانه و فرهنگسازت را که در بین سیل جمعیت سوار مترو شدی و میان مردمت ساده و بیتکلف نشستی، هیچگاه از یاد نخواهند برد.
همینقدر مردمی و سادهزیست بمان مرد!
#پزشکیان
#جهادتبیین
#همدلی
#حضوربرایظهور
✍دکتر زهرا دلاوری پاریزی
1403/11/23