eitaa logo
درونِ ماه
297 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
365 ویدیو
26 فایل
بسم‌‌‌ او..! ماجرای ماهِ آواره‌ی آسمان . 🌙 شروط:: @Sharayet99 ناشناس‌جانا:: @ZEHNIJAT
مشاهده در ایتا
دانلود
📚: 🌈 ✍🏻 ❤️ . . . رسیدیم خونه خیلی خسته بودم یه شب بخیر گفتم مستقیم رفتم سمت اتاقم حسین_حلمایییییی☺️ حلما_جونم حسین_بیام یکم باهم حرف بزنیم حلما_🤔بیا داداشی چیزی شده؟ حسین_نه میخوام حرف بزنم باهات حلما_باشه خو بیا حسین_من برم لباسامو عوض کنم مزاحمتون میشم بانو😄 حلما_مراحمی آقو😂😂 اتاقم مثل همیشه بهم ریخته بود😐😂 البته این نظر بقیست از نظر خودم هما چی سرجاشه لباسامو عوض کردم یه کوچولو رو تختمو جمع کردم که جا برای نشستن باشد😁😁 اینجوری نگاه نکنید خب بیرون رفتی هی لباس درمیارم از کمد تا یکیشو انتخاب کنم بعد رو تختم پر میشه از لباس😅😅😅😅 صدای در اتاقم اومد بیا تو دوماد جانم😘 حسین_یاالله حلما_اوووه شرمنده کردی مارو از کجا میدونستی دلم شیرکاکائو میخواد 😍😍 حسین_دیگه دیگه سینی رو ازش گرفتم گذاشتم رو میز حسین_ خببب من کجا بشینم خدارو خوش بیاد😕😂😐 بیابشین رو صندلی خو اصن این همه جا☹️☹️ لوس حسین_خب خب 😂شما قاطی نکن میگما حلما حس کردم امشب خیلی خوش حال نبودی ناراحت که نیستی از این اتفاق؟؟ حلما_😳😳نه دیوووونه چراااا همچین فکری کردییی حسین_داشتیم صحبت میکردیم زینب خانومم گفتن نکنه حلما ناراحت باشه از این وصلت حلما_اونم از تو دیونه ترررررر اییشش ببینمش گیساشو میکنم 😂😂 حسین_عه بی ادب شدیا😂😂 حلما_اخه این فکره شما دوتا کردین بجای این که برن بشینن بگن من ابی دوس دارم شما چی من قرمه سبزی دوس دارم شما جی رفتن نشستن میگن نکنه حلما ناراحت باشه همینجوری داشتم تند تند حرف میزدم برخودم دیدم حسین بلند بلند داره میخنده😐 _جک میگم مگه داداش من حسین_وای حلما تو خیلی خوبی حلما_میدونم حرف جدید بزن😬 حسین_😐پرو حلما_نه جدی اگه یه نفر باشه به اندازه شما دوتا خوش حال باشه اون منم چی از این بهتر که دوست صمیمیم بشه زندادشم داداشمم خوشبخت بشه حالا من زینبو ببینم خدمتش میرسم حسین_پس برگشتنی تو ماشین چراانقدر تو فکر بودی چرا ناراحتی خواهری اونجا هم ساکت بودی حلما_خستمم خستههه ناراحت چی اخه بعد نکنه انتظار داشتی اونجا پاشم مجلس گرم کنم خب به من نمیاد خانوم باشم😐 😐 حسین_خستگیه فقط؟ حلما_یس😁 حسین_خیالم راحت باشه؟ حلما_اوهوم☺️ حسین_برای خرید باید بیایاااا همه جا حلما_پس چی فکرکردی شمارو تنها میزارم. میام خواهرشوهربازی درمیارم😂😂😆 حسین_قربونت برم من همیشه همینجوری باش😍 حلما_خدانکنه برو قربونه خانومت برو سعیمو میکنم ولی قول نمیدم 😂😂😝😝😘 ||🌱 ᴶᵒⁱⁿ🕶🌻⇟ http://eitaa.com/CHERA_CHADOR
📚: 🖤 ✍ سارا سرشو تند تند تکون داد و گفت:باشه باشه +خوبه...ساعت چند رسیدی دانشگاه؟ سارا:ساعت نه،نه و نیم +خب من باید برم دانشگاه،توهم دیگه گریه نکن سارا با بغض گفت:من نمیخوام شب اینجا بمونم با اینکه خودم بغض کرده بود،بغضمو قورت دادم و گفتم:سرم بره نمیذارم امشب اینجا بمونی با این حرفم سارا لبخندی زد و گفت:مراقب خودت باش +توهم از اتاق بازجویی بیرون اومدم و به خانم منصوری گفتم:لطفا حواستون بهش باشه،حالشون خوب نبود خانم منصوری:چشم از اداره بیرون اومدم و سوار ماشین شدم،با سرعت به سمت دانشگاه حرکت کردم...چند بار نزدیک بود تصادف کنم ولی خداروشکر به خیر گذشت. وقتی رسیدم دانشگاه سعی کردم مهشید و رعنا منو نبینن تا این راز چندین و چند سالم برملا نشه...هیچ وقت فکر نمیکردم سارا زودتر از همه بفهمه کارم چیه! ‌به سمت مدیریت دانشگاه راه افتادم و توی راه مهدی و رضا رو دیدم،ایناهم همه جا باهمن! رضا:به به آقای خوشتیپ،ازین ورا؟ مهدی نیشگونی از رضا گرفت و گفت:سلام +سلام... مهدی:اینجا چیکار میکنی؟اتفاقی افتاده؟ +اره...سارا رو به جرم پخش کردن cd های سیاسی و ضد انقلابی بازداشت کردن با این حرفم مهدی و رضا باهم گفتن:یا حسین رضا:الان چیکار میخوای بکنی؟ +نمیدونم بخدا،نمیدونم! مهدی:به کسی شک داری؟ +نه...آخه کی؟ یاد حرفای دانیال افتادم،اونجا که گفت "نمیذارم یه آب خوش از گلوتون پایین بره" +اره اره! مهدی:کی؟ +دانیال،پسرعموش مهدی:خب؟ ..... ➣@CHERA_CHADOR