۲۷
(حضرت زهرا س)
(۱آتش زدن درب خانه)
شدم از داغ تو در تب،رسیده جان من بر لب
پس از تو خوب می دانی،چه آید بر سر زینب
گل حیدر گل حیدر۲
خودم دیدم به پشت در،شدی پرپر گل حیدر
ببین هر لحظه می سوزم،از این غم می زنم بر سر
گل حیدر گل حیدر۲
خودم دیدم به ظلم و کین،که بلبل در قفس افتاد
به پشت در ز آن ضربت،گل ما از نفس افتاد
گل حیدر گل حیدر۲
خودم دیدم پدر خسته،دو دستش را عدو بسته
که پیش چشم بابایم،شدی پهلوی بشکسته
گل حیدر گل حیدر۲
خودم دیدم به پشت در،صدا زد فضه را مادر
از این فریاد جانسوزش،خجالت می کشید حیدر
گل حیدر گل حیدر۲
ندیدم من به پشت در،که محسن غرق خون گردید
ولی دیدم در و دیوار،چو لاله پر ز خون گردید
گل حیدر گل حیدر۲
خدا لعنت کند ثانی،که روی تو سیه کرده
حسین و مجتبی با هم،به این صحنه نگه کرده
گل حیدر گل حیدر۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
هدایت شده از نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
غرق خون چشمه ی کوثری شد
مادر لاله ها بستری شد
سایه اش می رود از سرم وای
مادرم مادرم مادرم وای
نیمه شب ها به درد و سکوتش
ذکر عَجِّل وفاتی قنوتش
پیش چشمان زار ترم وای
مادرم مادرم مادرم وای
قَدِّ طوبای طاها شکسته
شد نمازش خمیده نشسته
قد کمانی نشد باورم وای
مادرم مادرم مادرم وای
ناله ها می زند کنج خانه
از اثرهای آن تازیانه
یاس زخمیِّ در بسترم وای
مادرم مادرم مادرم وای
داغ و حسرت به قلبم نشانده
از تن گل که چیزی نمانده
ساقه ی زخمی پرپرم وای
مادرم مادرم مادرم وای
#محسن_غلامحسینی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
هدایت شده از نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
شعله تا آسمان سر کشیده
شعله بر جسم مادر کشیده
می رسد ناله های پریشان
فاطمه فاطمه فاطمه جان
گل پَسِ در فغان بی عدد زد
بس که گلچین بر آن در لگد زد
کشته شد غنچه ی گل به دامان
فاطمه فاطمه فاطمه جان
مادر افتاده بود و نوا کرد
ناگهان فضّه اش را صدا کرد
زخم پهلوی او شد گل افشان
فاطمه فاطمه فاطمه جان
دُرّ دردانه اش را شکستند
پهلو و شانه اش را شکستند
در بغل محسنش گشته قربان
فاطمه فاطمه فاطمه جان
#محسن_غلامحسینی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
هدایت شده از نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
به شب آهسته گریانی گمانت من نمی دانم
شبیه شمع می سوزی ولی شب سر نمی آید
به قلبم می زند آتش به چشم خود که می بینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید
قنوتت را که می بینم به یاد کوچه می افتم
ز تو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی آید
چرا اصرار داری تا که برخیزی ز جا پیشم
چرا پا می شوی وقتی به همره سر نمی آید
کنار سفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی آید
نفس با درد می گیری ولی آرام می خندی
و این لبخند آرامت به این بستر نمی آید
نمی دانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی پشت در نمی آید
#محمد_جواد_مطیع_ها
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نور چشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب، به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati