فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پـروردگـارا 🤲
💫بـه مـا دلی پر مهر
🌸زبانی نرم و نیتی
💫خـیر عطا فرما
🌸تا در پناه امن تـو
💫مـوجب آرامـش
🌸در زنـدگی خـود
💫و دیگران باشیـم
🌙شبتون بخیر پر از آرامش
@Emam_kh
الإمامُ الباقرُ عليه السلام
ما بينَ الحقِّ و الباطِلِ إلاّ قِلَّةُ العَقلِ . قيلَ ; و كيفَ ذلكَ يا بنَ رسولِ اللّه ِ ؟ قالَ ; إنَّ العَبدَ يَعمَلُ العَمَلَ الّذي هُو للّه ِ رِضا فيُريدُ بهِ غَيرَ اللّه ِ ، فلَو أنَّهُ أخْلَصَ للّه ِ لَجاءَهُ الّذي يُريدُ في أسْرَعَ مِن ذلكَ .;
امام باقر عليه السلام
ميان حقّ و باطل [چيزى ]جز كم خردى نيست . عرض شد ; چگونه، اى زاده رسول خدا؟ فرمود ; آدمى كارى را كه رضاى خدا در آن است، براى غير خدا انجام مى دهد ، در صورتى كه اگر آن را محض رضاى خدا انجام مى داد، خداوند او را به هدفى كه از آن كار داشت زودتر مى رساند.;
المحاسن : 1/395/884 .
🌸ســـــــلام
💕پنجشنبه تابستونیتون
🌸با طراوت
💕و چون صدای باران
🌸گوش نواز
💕دلتون خالی ازغصه
🌸زندگيتون شیرین تر از عسل
💕دنیاتون غرق درشادی و آرامش
🌸روزتان به زیبایی دلهای مهربونتون
💕امروز یازدهم شهریور است
🌸نمیدانم از خدا چه میخواهی
💕اما خدا را به این ماه
🌸و به این ایام محرم
💕قسم میدهم
🌸دلت جز برای حسین علیه السلام
💕و اهل بیت حسین علیه السلام
💕عزادار نشود!
🌹 سلام روزتون پر از عشق به خدا
🌹 پنجشنبه تون پر از بهترینها
@Emam_kh
✨﷽✨
💠انواع برخورد انسان با نعمتهای دیگران...
✅ آدم وقتی می بیند که دیگران نعمتی دارند، مثلاً یک کسی خانه، ماشینی، درآمدی، شکلی، جهیزیه ای، تجارت موفقی دارد، در انتخابات رأی می آورد و... چهار رقم برق او را میگیرد:
1⃣ «غبطه» می خورد.
می گوید: خوب نعمت دارد، الحمدلله! خدایا تو که به او دادی، نوش جانش! به من هم بده! این مثبت فکر می کند. به قول سیاسیون برد برد است.
2⃣ «حسادت» می کند.
میگوید: من ندارم، ان شاء الله او هم نداشته باشد. این فکر منفی است. باخت باخت است.
3⃣ «بخل» می ورزد.
می گوید: من داشته باشم، او نداشته باشد. این هم بد است.
4⃣ «ایثار» می کند.
می گوید: او داشته باشد، من نداشته باشم. مثل مادری که پتو را از روی خودش برمی دارد و روی بچه اش می اندازد. می گوید من سرما بخورم طوری نیست، این بچه سرما نخورد.
❌ ما باید حساب کنیم که خداوند اگر چیزهایی به دیگران داده است، در عوض چیزهایی دیگری به ما داده است که به آن ها نداده است. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» (زخرف/32) «ما معيشت آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم»
☘☘☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️پدر همیشه هست...
🔻به روایت همسر شهید بلباسی
@Emam_kh
تصویر واقعی شارلوت مامور سازمان جاسوسی انگلیس
آیا «#شارلوت_والر» معروف به «لوتی» همان دیپلمات انگلیسی نیست که پس از بازگشت از سفر لندن قصد داشت بدون ویزای معتبر و با فشار و توهین، درساعت ۳ نیمه شب از فرودگاه امام خمینی(ره) وارد کشور شود و مسؤولین مستقر در فرودگاه قصد دیپورت او بر اساس مقررات جاری را داشتند؟
چه دستان پنهانی در وزارت امور خارجه دولت #روحانی با فشار های خاص و با وجود مخالفت کارشناسان زبده و قدیمی وزارت خارجه که اینکار را دهن کجی و تمسخر قوانین ج.ا.ا توسط انگلیس میدانستند، نهایتا ورود او را بدون ویزای معتبر تایید کردند؟
@Emam_kh
✅ در مدت خدمت و مسئولیت، غایب از خانواده نباشید
🔺بنده عقیدهام این است، جدّاً عقیدهام این است که ضمن اینکه پُرکاری و تلاش فراوان خواهید داشت، به مسائل خانوادهی خودتان هم برسید؛ من به همه این توصیه را میکنم که به خانوادهتان حتماً رسیدگی کنید؛ جوری نباشد که در مدّت خدمت و مسئولیّت، غایب از خانواده باشید.
۱۴۰۰/۰۶/۶
@Emam_kh
💎برای تمرکز در #نماز
🔹گاهی حضرت آیت الله خامنه ای را زودتر از وقت اذان به مسجد برای اقامه نماز جماعت می آوردم، آقا می فرمود: برای من کمی نان و پنیر بیاور . روزی از روی کنجکاوی به مرحوم کرامت (بانی مسجد کرامت) گفتم: آقا مگر برای نهار به منزل بازنمی گردند که از من خوراکی طلب می کنند؟ مرحوم کرامت گفت: معده آقا در زندان بر اثر شکنجه آسیب دیده است و در طول روز گاهی معده ایشان درد می گیرد، لذا کمی خوراکی می خواهند تا برای مدت کوتاهی درد معده تسکین پیدا کند و بتوانند با تمرکز نماز جماعت بخوانند .
👈راوےآقای فتحعلیان عضو هیئت امنای مسجد کرامت - مشهد
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیات 26تا28 سوره نساء - بخش1
🌸 يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ و َيهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (26) و الله يريد أن يتوب عليكم و يريد الذين يتبعون الشهوات أن تميلوا ميلا عظيما (27) يريد الله أن يخفف عنكم و خلق الإنسان ضعيفا (28)
🍀 ترجمه: خداوند مى خواهد براى شما بیان کند و شما را به سنّت هاى کسانی که پیش از شما بودند راهنمایى كند و توبه شما را بپذیرد و خداوند، دانا و حكیم است. (26) و خداوند می خواهد توبه شما را بپذیرد ولی کسانی که از شهوت ها پیروی می کنند، می خواهند که شما به انحرافی بزرگ تمایل پیدا کنید. (27) خداوند می خواهد بار تکلیف شما را سبک کند و انسان، ضعیف آفریده شده است. (28)
🌷 #یرید: می خواهد
🌷 #یهدیکم: شما را راهنمایی کند
🌷 #سنن: سنت ها، طریقه ها، روش ها
🌷 #یتبعون: پیروی می کنند
🌷 #تمیلوا: تمایل پیدا کنید
🌸 این آیات همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. به دنبال احكام مختلف در مورد #ازدواج که در آیات قبلی بیان شد ممکن است این سؤال پیش آید که چرا در آیات قبلی گفته شد با عده ای می توان ازدواج کرد و با عده ای نمی توان ازدواج کرد که در این آیات پاسخ می دهد. این دستورات بر اساس #علم و #حکمت خداوند است. و خداوند می خواهد با این دستورات راه های خوشبختی و سعادت را برای شما آشکار سازد و به آن سنت های صحیحی که پیشینیان شما داشتند راهنمایی کند که می فرماید: یرید الله لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم: خداوند می خواهد برای شما بیان کند و شما را به سنت های کسانی که پیش از شما بودند راهنمایی کند.
🌸 #خداوند به ترویج این سنت ها و طریقه ها می خواهد رحمت و لطف خود را متوجه شما کند و #توبه شما را بپذیرد که می فرماید:و یتوب علیکم: و توبه شما را بپذیرد. و نعمت های خود را که بر اثر انحرافات شما قطع شده بار دیگر به شما باز گرداند و این در صورتی است که شما از آن راه های انحرافی که قبلا داشتید بازگردید. و در پایان آیه می فرماید: و الله علیم حکیم: و خداوند دانا و حکیم است. موارد مجاز یا ممنوعیت #ازدواج بر اساس علم و حکمت #خداوند است. خداوند در آیه بعد مجددا تأکید می کند که خداوند می خواهد شما را ببخشد و از آلودگی گناه پاک کند و نعمت ها و برکاتش را به شما باز گرداند که می فرماید: و الله یرید أن يتوب عليكم: و خداوند می خواهد توبه شما را بپذیرد.
🌸 سپس می فرماید: و یرید الذین یتبعون الشهوات أن تميلوا ميلا عظيما: ولى کسانی که از شهوت ها پیروی می کنند، می خواهند که شما به انحرافی بزرگ تمایل پیدا کنید. #خداوند می خواهد توبه تان را بپذیرد و لطف و رحمت خود را برگرداند ولی شهوت پرستان که خودشان در گناهان غرق هستند می خواهند شما هم از طریق #سعادت به کلی منحرف شوید و همانند آنها در گناهان غرق شوید. این آیات در حقیقت می گوید که این آزادی های بی قید و شرط، نتیجه آن گرفتار شدن در بیراهه ها و پرتگاه هاست که نمونه زیادی از آن را با چشم خود دیدیم که خیلی از خانواده ها به خاطر انحرافات جنسی ، پوشش های نامناسب و نگاه های نامناسب از هم متلاشی شدند و انواع جنایات جنسی و فرزندان نامشروع از این طریق به دنیا آمدند.
🌸 یرید الله أن يخفف عنكم: خداوند مى خواهد بار تكليف شما را سبک کند. دستور های مربوط به #ازدواج که در آیات گذشته بیان شد برای این است که می خواهد شما سبک و راحت باشید و بارهای سنگین از دوش شما برداشته شود. زیرا او #خداوند است و اوست که شما را آفریده و اوست که می داند انسان موجودی ضعیف و ناتوان است که می فرماید: و خلق الإنسان ضعيفا: و انسان، ضعيف آفریده شده است. پس آدمی در #ازدواج سخت نگیرد زیرا باید راه مشروعی برای برطرف کردن نیازهای عاطفی و جنسی خود داشته باشد که اگر از طریق #ازدواج برطرف نشود ممکن است آدمی را به طرف انحراف و گناه ببرد.
⬅️ پيام های آیات در جلسه بعدی...
تفسير_يک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
⭕️کارهای بر زمین و معطل مانده را به حرکت در بیاورید
🔻آیت الله العظمی علویگرگانی در دیدار وزیر رفاه، کار و امور اجتماعی:
✅درهمه کارها با امید جلو روید گر چه مملکت دچار مشکلات عدیده است. اگر دستبهدست هم دهیم میتوانیم مشکلات را رفع کنیم./ با همت، همه کارها حل شدنی است./ کارهایی را که بر زمین و معطل مانده است تشخیص داده و آن را به درستی به حرکت در بیاورید.
@Emam_kh
‼️مواردی که پاک بودن بدن یا لباس نمازگزار لازم نیست
🔷در این موارد، پاک بودن بدن یا لباس نمازگزار لازم نیست:
1⃣اول: خون زخم، جراحت و دمل
اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم، جراحت یا دمل باشد، چنانچه آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس برای بیشتر مردم یا برای شخص او سخت و مستلزم حرج و مشقت است، تا وقتی که زخم، جراحت یا دمل خوب نشده است، میتواند با آن خون نماز بخواند؛ همچنین چرکی که با خون بیرون میآید یا دوایی که روی زخم میگذارند و نجس می¬شود، همین حکم را دارد.
✍ادامه دارد...
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔
🍃🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
🙏التماس دعا 🙏
🌿🌼🌿🌺🌿🌼🌿🌺🌿
پنجشنبه ها
چه خوشحال می شوند
عزیزانی که
دستشان از دنیا کوتاه است😔
و منتظر قلب پرمهرتان هستند🌹
جایشان همیشه سبز🍀
با فاتحه و صلوات و خیراتی
هر چند کوچک یادآورشان باشید🌺🙏
@Emam_kh
چراغ قرمز دین!
« همان طور که در سر چهار راه وقتی چراغ قرمز می شود، ترمز می کنید، دین هم چراغ قرمز دارد، چراغ قرمز دین ، کارهای حرام است، یعنی وقتی به کار حرامی رسیدی، ترمز کن و چراغ سبز دین هم کارهای حلال است. حال کسانی که برای چراغ قرمز ترمز می کنند، دو جور هستند:
⚠️ یک دسته از ترس جریمه شدن ترمز می کنند ، که این ترمز کردن شان خیلی چنگی به دل نمی زند، اما عده ای هم برای احترام گذاشتن به قانون ترمز می کنند که این مهم است.
⚠️ حال ما هم اگر از ترس جهنم نماز بخوانیم، این نماز خواندنمان زیاد چنگی به دل نمی زند؛ یعنی اگر به این خاطر صبح ها بلند می شوی و نماز می خوانی که به جهنم نروی، این نماز خواندن زیاد دلچسب نیست، اما اگر به تو بگویند : « اگر نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمی روی » اما باز بلند شوی و نماز بخوانی، این خوب است... یعنی اگر عبادت تعظیماً لله باشد، برای بزرگداشت مقام خدا باشد، خوب است.
(فرازی از فرمایشات ، آیت ا... مجتهدی تهرانی -ره)
@Emam_kh
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 0️⃣3️⃣
هروقت به تنگ می آمدم، می نشستم و به یاد خانه ی تمیز و قشنگم در آبادان گریه می کردم. خانه ای که دور تا دورش شمشاد سبز بود و باغچه ای پر از گل و سبزی داشت. اتاق هایی که ديوارهای رنگ روغن شده اش مثل آینه بود و از صافی و تمیزی می درخشید. آشپزخانه ای که من از صبح تا شب در حال نظافتش بودم و بذار و بردار می کردم. در کمتر از یک ماه، صدام، زندگی من و بچه هایم را شخم زد. آواره و محتاج فامیلی شدیم که تا قبل از آن جز خدمت و محبت کاری در حقشان نکرده بودیم.
بچه هایم از درس و مشق عقب ماندند. مینا و مهری شب و روز گریه می کردند و غصه ی رفتن به آبادان را میخوردند. زینب آرام و قرار نداشت. اخلاقی هم که داشت این بود که سریع با وضعیت جدید کنار می آمد. هیچ وقت تحمل نمی کرد که زندگی اش بیهوده بگذرد. زینب رفت و در کلاس های قرآن و نهج البلاغه ی بسیج که در مسجد نزدیک محل زندگی مان بود، شرکت کرد. یک کتاب نهج البلاغه خرید. اسم معلم کلاسشان آقای شاهرخی بود. زینب با علاقه روی خطبه های حضرت علی (ع) کار می کرد. دخترهای فامیلی جعفر، حجاب درست و حسابی نداشتند. زینب با آنها دوست شد و دربارهٔ حجاب و نماز با آنها حرف میزد. مینا و مهری و شهلا هم بعد از زینب به کلاس ها رفتند. آنها می دانستند که فعلاً مجبورند در رامهرمز بمانند؛ پس لااقل کلاسی بروند، چیزی یاد بگیرند تا زمان آن قدر برایشان سخت نگذرد. البته مینا و مهری بیشتر به این نیت رفتند که راهی برای برگشتن به آبادان پیدا کنند. زینب از همه فعال تر و علاقه مندتر در کلاس ها شرکت می کرد.
شهرام را که نه سال داشت، به دبستان بردم. شهرام با چهار ماه تأخیر سر کلاس رفت. توی دبستان هم شهرام را تحویل نگرفتند و آنقدر به شهرام بد گذشت که بعد از چند روز حاضر به رفتن به مدرسه نشد. همین که همه به آنها جنگ زده یل می گفتند، برای بچه ها سخت بود. بچه ها از این اسم بدشان می آمد. خودم هم بدم می آمد. وقتی با این اسم صدایمان می کردند، فکر می کردم که به ما «طاعونی»، «وبایی» میگویند. انگار که ما مریض و بدبخت بودیم و بیچاره ترین آدمهای روی زمین.
هوا حسابی بود و رختخواب نداشتیم. زیر پایمان هم فرش نداشتیم. آذرماه، مهران یک فرش و چند دست رختخواب و پتو و چرخ خیاطی و مقداری خرت و پرت برای ما آورد. اما مشکل ما با این چیزها حل نمی شد. مادرم در کنار ما بود و شب و روز غصه ی من و بچه هایم را می خورد. دخترها حسابی لاغر شده بودند و اصلا از محیط رامهرمز خوششان نمی آمد.
یکی از خدمتگزارهای بیمارستان شرکت نفت، به نام آقای مالکی، فامیل خیلی دور جعفر بود. خانواده ی مالکی در رامهرمز بودند و او ماهی یک بار برای مرخصی و دیدن خانواده اش به رامهرمز می آمد. سه ماه از رفتن ما به رامهرمز می گذشت که مینا و مهری از طریق آقای مالکی فهمیدند که تعدادی از دوست هایشان مثل سعیده حمیدی و زهره آغاجری، در بیمارستان شرکت نفت آبادان مشغول امدادگری مجروحین جنگ هستند. مینا برای سعیده حمیدی نامه نوشت و به دست آقای مالکی داد. آقای مالکی یک ماه بعد که به رامهرمز آمد، جواب نامه را آورد. سعیده در نامه نوشته بود که بیمارستان احتیاج به نیروی امدادگر دارد و همینطور خبر داده بود که زهره آغاجری، ترکش خمپاره خورده و مجروح شده است. بعد از رسیدن نامه ی سعیده حمیدی، مینا و مهری دوباره مثل روز اول شدند؛ بنای گریه و زاری گذاشتند و چند روز لب به غذا نزدند. خودم، مادرم، زینب، شهلا و حتی شهرام هم دیگر طاقت ماندن نداشتیم. شرایط زندگی مان هم خیلی سخت بود. مادرم هم که رفتارهای بد و ناپسند فامیل جعفر را میدید، به من می گفت: کبری، تو چهار تا دختر داری. اینجا جای تو نیست.
ادامه دارد....