‼️تیمم پیش از وقت نماز
🔷کسی که وظیفهاش تیمم است، بنا بر احتیاط واجب نمیتواند پیش از وقت نماز، برای نماز تیمم کند، ولی اگر برای کارهای واجب یا مستحبی قبل از وقت نماز تیمم کرده باشد و تا وقت نماز عذر او باقی بماند، میتواند با همان تیمم نماز بخواند.
‼️تیمم در اول وقت نماز
🔷کسی که میداند عذر او تا آخر وقت بر طرف میشود نمیتواند در اول وقت با تیمم نماز بخواند، بلکه باید صبر کند و پس از تمکن، با وضو یا غسل، نماز به جا آورد.
‼️برطرف شدن عذر بعد از تیمم
🔷اگر به واسطهی نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم کند، بعد از بر طرف شدن عذر، تیمم باطل میشود.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
✨﷽✨
🌼گاهی یک شوخی اثرش از چند برهان بیشتر است!
✍ از آن شاهکارهای سیاسی مرحوم سید حسن مدرس نقل میکنند که در همان دوره یک موجی پیدا شده بود - که هر چند وقت یک بار هم پیدا میشود و آن وقت این موج شدیدتر از امروز بود - که ما باید لغات بیگانه (به قول اینها) را از زبان فارسی بیرون بریزیم و اصلًا نباید هیچ لغت عربی در زبان ما وجود داشته باشد. این موج در مجلس هم راه پیدا کرده بود و میخواستند آن را به صورت یک قانون در بیاورند. مرحوم مدرس با این فکر مبارزه میکرد. گاهی یک شوخی، یک متلک، یک هو کردن اثرش از چند برهان بیشتر است. گفته بود بسیار خوب، حالا ببینیم چی میشِد! (به قول خودش؛ اصفهانی بود) و چه از آب در میآید!
رو کرده بود به رئیس مجلس و گفته بود آقای رئیس مجلس! اسم من حسنِس، اسم جنابعالی هم حسینِس. حالا این اسمها را میخواهند تبدیل کنند به فارسی. پس من میشوم «نیک»، حسین هم که تصغیر حسن است میشود نیکچه، پس بعد از این من نیکم شما نیکچه، مثل دیگ و دیگچه! چند تا از اینها را با همدیگر جور کرد، مجلس خندید و لایحه با همین [شوخی] از بین رفت.
📗 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج6، ص195
رمان #بغض_محیا
قسمت سیویکم
چرا ؟؟؟ من که کاري نکرده بودم ...
چرا میترسیدم اینهمه از کسی که تمام قلبم و روحم مال او بود؟ !خدا خدا میکردم تا محسن و
آقاجون هم همراهش بیایند...
میترسیدم از تنها ماندن با اویی که صداي آرامش از پشت تلفن به قلبم لرز انداخت...
با صداي خط ترمزي از جا پریدم ...
خودش بود ...
که تقریبا با دیدنم وسط خیابان ایستاد و از ماشین پیاده شد ...
چند قدم بلند به سمتم برداشت ...
سیلی اي که به گوشم زد و روي زمین پرت شدم ...
انگار منگ شدم از شدت ضربه اش...
هه ...
دستش رویم بلند شد دوباره ...
و عشق کور است یا احمق؟؟ این عشق مرا ذلیل کرده برد ...
صداي نامفهوم دو مردي که دورترایستاده بودند به گوشم رسید...
- آقا چیکار میکنی ؟؟؟؟ چرا میزنی بنده خدا رو ؟؟؟؟ چشمانم را باز کردم و به سختی از جا بلند
شدم ...
زل زدم به نگاهش...
خیره شدم ...
کار بدي نکرده بودم ...
اما تاوان بدي دادم ...
درد داشت اما نه به اندازه ي خورد شدن غرورم ...
وسط خیابان کتک خوردم ...
و بازهم مثل احمق ها زل زده بودم به کسی که داشت میکشت شخصیتم را ...
نگاه تیزي حواله ي جوان ها کرد و ...
مچ دستم را گرفت و به سمت ماشین کشید...
محکم ایستادم سرجایم و مچ دستم را باضرب کشیدم از دستش...
نگاهم کرد ...
بی هیچ حرفی ...
اما سکوتش اصالا نشانه ي خوبی نبود ..دوباره دستم را گرفت ...
اینبار آرامتر ...
و نگاه اخمو و خیره اش که معذبم میکرد ...
دستم را کشیدم دوباره و تمام ناراحتی ام را در لحنم ریختم...
- خودم میام ...
و به سمت ماشین رفتم ...
داخل ماشین نشست و استارت زد ...
بی انکه نگاهم کند ...
راه افتاد ولی سکوت سنگین ماشین داشت خفه ام میکرد ...
صداي آرامش به گوشم رسید ...
تا ساعت یازده شب کجا بودي؟؟؟ پشت چراغ قرمز ایستاد ...
به سمتم برگشت و منتظر خیره ام شد...
نگاهش کردم ...
بی تفاوت به سمت پنجره برگشتم ...
چشم نداشتی ببینی کجا بودم؟؟؟ با صداي فریادش از جا پریدم ...
- با من درست حرف بزن محیا من آقاجونت نیستم نازتو بکشم همچین میزنمت که نتونی از جات
بلند شی...
صداي بوق ممتد ماشین هاي پشت خبر از سبز شدن چراغ میداد ...
کالفه دنده را عوض کرد و راه افتاد...
پوزخندي زدم ...
- هه معلومه مثل آقاجونم نیستی ...
قلب مهربون اون کجا و توي سنگی کجا ؟؟؟ خودتو با عزیزاي من مقایسه نکن لطفا که اصال خوشم
نمیاد ...
این از کجا درآمد !!!! مگر او عزیزترینم نبود؟؟؟ این زبان از کی اینهمه تلخ شده بود؟؟؟ متعجب نگاهم
کرد ...
اما سریع جمع و جور کرد و تعجب و نا امیدي که در چشمانش دیدم...
- تا چندروز پیش که عزیز بودم ...
چیه یهو اخ شدم ...
؟؟؟ امتحان کردي دیدي خوش نمیگذره گفتی حاال برم سراغ بعدي...
گفته بودم نیس حرف هایش بدجور قلبم را زخمی میکرد؟ !لب فشردم ...
نمیدانم چرا ...
نمیدانم از خشم بود یا عشق زیاد اما امشب زبانم عجیب تلخ شده بود...
- آره پسر عمه دلم میخواد پسر حاج کاظمم امتحان کنم تو چیکار دار...
روي ترمز زد ...
با پشت دست در دهانم کوبید و شوري خون را در دهانم حس کردم ...
موهایم را از روي چادر گرفت و عقب کشید ...
چشمانش پر خون بود ...
صورتش هم سرخ بود ...
سرم عقب رفته بود و صورتش فاصله اي نداشت با صورتم ...
- یه بار دیگه اون گوهی رو که الان خوردي رو تکرار کن تا همینجا دفنت کنم ...
فریاد زد ...
- تکرار کن لعنتی تا نابودت کنم ...
خیره ي چشمانش شدم ...
- بهت تبریک میگم پسر عمه ...
موفق شدي من و از خودت متنفر کنی...
- ازت متنفرم...
پوزخندي زد...
- واسه تنفرت دیر شده دختردایی ...
خیلی دیر شده ...
💖 🧚♀●◐○❀
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت ششم
🔸1.2.6 علم اهل بیت علیهم السلام:
🔻امیرالمومنین علی علیه السلام در بخش ششم از مباحث مربوط به دانش اشاره میکنند به علم اهل بیت علیهم السلام و خودشان و مخصوصاً جایگاه انحصاری و اختصاصی ائمه علیهم السلام به عنوان معدن علم و تنها منشا علم مفید. در حکمت ۱۴۷ بعد از اینکه مقدمات بسیار مهمی را به کمیل گوشزد میکنند اشاره به سینه مبارکشان کردهاند و فرموده اند: « بدان که در اینجا دانش فراوانی انباشته است. ای کاش کسانی را می یافتم که میتوانستند آن را بیاموزند. آری تیزهوشانی می یابم ولی مورد اعتماد نمی باشند زیرا دین را وسیله دنیا قرار داده با نعمت های خدا بر بندگانش و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق می باشند ولی ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند با اولین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه میزند، پس نه آنها که تیزهوشانند و نه اینها، سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند. یا فرد دیگری که سخت در پی لذت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است. یا کسی که در ثروت اندوزی حریص است. هیچ کدام از آنها نمی توانند از دین پاسداری کنند و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند و چنین است که دانش با مرگ دانشمندان می میرد». یعنی ما منشاء علم هستیم و کسی نیست که لیاقت داشته باشد از این منشاء استفاده کنند. یا در خطبه ۲۳۹ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مایه حیات علم و مرگ جهل معرفی میکنند میفرمایند: « آنها -یعنی اهل بیت- مایه زندگانی علم و باعث مرگ جهل و نادانی هستند».
🔻در خطبه ۹۱ هم درباره خودشان اینگونه میفرمایند: « بدان که انسانهای راسخ در علم کسانی هستند که اقرار به همه غیبهای پوشیده ، آنها را از گذشتن از سد ها و حجاب ها و حدودی که خدا میان آنها و حقایقی غیبی برقرار کرده است، بی نیاز ساخته است پس خداوند تعالی آنها را به جهت اعتراف به نادانی خود، از وصول به آنچه احاطه علمی ندارند مدح فرموده و چشم پوشیدن و رها ساختن تعمق در آنچه را که خداوند آنان را به بحث و تحقیق از حقیقت آن مکلف نکرده ، رسوخ نامیده است». در واقع اشاره است به آیه ۷ سوره آل عمران که اهل بیت علیه سلام راسخون در علم هستند.
🔻 نکته آخر هم درباره علم اهل بیت در نهج البلاغه این نکته بسیار بسیار عجیب است که تنها فردی که در تاریخ با شجاعت تمام بر منبر می نشست بارها و مکرر و فریاد می زد:« ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی». از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید و من به راههای آسمان از راههای زمین آشنا تر هستم، امیرالمومنین علی علیه السلام بود در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه البته موارد بسیار بسیار زیادی از علم مولا علی علیه السلام و اهل بیت در نهج البلاغه است که ما به همین مقدار بسنده می کنیم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
🔻آینده جامعه با اصلاح مادران آن جامعه تضمین میشود
🔹رهبر انقلاب: برعكس جوامع غربى، اسلام به نقش مادران و زنان در جامعه بسيار تاكيد دارد و معتقد است بايد مادران جامعه اصلاح شوند تا تاريخ آينده تضمين شود. در اسلام هركس زن را به بیاعتنایى به شركت در كارهاى اجتماعى و مادربودن و همسربودن، به بیسواد بودن تشويق كند، خيانت كرده است. ۱۳۶۳/۱۲/۲۱
@Emam_kh
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امنیت ایران
چیزی که در رسانههای خارجی نشون میدن
چیزی که خود خارجیها اومدن دیدن
@Emam_kh