eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹حضرت (مدظلّه‌العالی) 🔻اگر تلاشهای امام سجاد (علیه السلام) نبود، شهادت امام حسین علیه‌السلام ضایع شده بود و آثار آن نمی‌ماند. 🌸ولادت حضرت سجاد علیه‌السلام 🇮🇷 @Emam_kh
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽تا وقتی مبارزه هست، فرار می‌کنند! 🔸الزامات و شروط همراهی با ولی جامعه چیست؟! 🌹سالروز ولادت امام زین العابدین(علیه السلام)، مبارک باد @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴امیرعبداللهیان: عامل خارجی حق دخالت در منافع ما را ندارد 🔹وزیر خارجه ایران در نشستی با نمایندگان مجلس: ضمن رعایت خطوط قرمز، اجازه نخواهیم داد هیچ عامل خارجی منافع ملی کشور را در مذاکرات وین برای لغو تحریم‌ها، تحت تاثیر قرار دهد. ایران از یک توافق خوب و قوی با تضمین‌های مؤثر اقتصادی استقبال می‌کند. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 حاج_قاسم از حاج همت میگوید 🎥 روایتگری شهید سلیمانی در وصفِ ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Emam_kh
خبرهای خوب و امید آفرین👏👏 1⃣ سپاه ماهواره نور ۲ را در مدار قرار داد👇 🔹نیروی هوافضای سپاه با استفاده از ماهواره‌بر سه مرحله‌‍ای قاصد از کویر شاهرود ماهواره نور ۲ را در مدار ۵۰۰ کیلومتری زمین قرار داد. 2⃣ بهره برداری از فاز نهایی بزرگترین کارخانه تولید کننده واکسن غرب آسیا👇 🔸صبح امروز با حضور دکتر عین‌اللهی وزیر بهداشت و دکتر نوروزی سرپرست ستاد اجرایی فرمان امام فاز نهایی بزرگترین کارخانه تولید واکسن کرونا در غرب آسیا افتتاح شد. @Emam_kh
🔅نکته ظریف... 🍃ما‌ه‌شعبان، تنها ماه قمری است که شهادت هیچ امامی در آن واقع نشده ؛ 🍃و ماه محرّم، تنها ماه قمری‌ است که ولادت هیچ امامی‌در آن واقع نشده 🍂 خلاصه‌اش میشه: " حسین (علیه السلام) " محور شادی و غم است.🍂 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️ سلام دادن به امام حسین در نماز 🔷 س ۵۸۰۲: آیا سلام دادن به امام حسین (علیه السلام) در قنوت نماز اشکال دارد؟در صورتی که شخصی در نمازهای گذشته این کار را کرده باشد چه حکمی دارد؟ ✅ ج: به طور کلی خطاب به غیر خداوند در نماز، موجب باطل شدن نماز می شود، اما نمازهای گذشته ـ که حکم را نمی دانسته و احتمال خلاف آن را نمی‌داده ـ صحیح است، ولی بنا بر احتیاط واجب باید سجده سهو انجام دهد. @Emam_kh
رمان قسمت صدوپنجاهوششم بیا من آماده میکنم... سعی کردم اصاا به روي خودم نیاوردم... مسئله اي نبود که من بخواهم حتی راجع بهش حرفی بزنم...دعواي شوهر سابقم با زنش اصال نمی توانست برایم جالب باشد... زنی که برایم عزیز بود... و شوهرسابقی که برایش جان میدادم هنوز... صبحانه را حاضر کردم... جو سنگینی بود... همه را صدا زدم... و به جز مادر و عمه همه سر میز آمدند... زن عمو پروانه شروع به تشکر کرد... و عمو سعید هم براي عوض کردن جو گفت... - ببین گیسو کمند ما چه کرده... لبخندي زدم... دهان باز کردم تا ممنونی بگویم... که امیرعباس که در چهار چوب در آشپزخانه بود ... دهان نیمه بازم را بست با حضورش... نعیم گفت... - به پس دختر عموي گیسو کمندم داشتیم من بی خبر بودم... جو کمی سبک شده بود انگار همه لبخندي روي لبشان آمد... البته قطعا امیرعباس هنوز وارد آشپزخانه نشده بود... قدم که داخل گذاشت همه لبخند ها هم جمع شد... سالمی کرد و پشت میز نشست... انگار نه که عاشورایی به پا بود باالا تا همین چند دقیقه پیش... عادي بود البته غیر از رنگ خون چشمانش ،انگار عادي بود... چاي را جلویش گذاشتم... صبـــح شـــد... نگاه تندي حواله ام کرد و ممنونی گفت... که انگار از صدتا فحش برایم بدتر بود... منهم با این که دردلم غوغا بود شانه اي بی تفاوت باالا انداختم... رفتم چاي دیگري براي خودم ریختم... و پشت میزنشستم... که همزمان شد با بلند شدن او از سر میز... چایش را برداشت و بیرون از آشپزخانه رفت... سرم را کمی خاراندم و مشغول شدم... در فکر بودم که بعد از صبحانه زنگی به مینا بزنم و احوالش را بپرسم... رو به ساحل کردم... -ساحل میاي بریم بیرون... لقمه اش را فرو داد... و اشاره زد به بیرون ... - وضعیت و که میبینی کجا بیام... از طرفی محسن پادگانه گوشی نداره که زنگ بزنم بهش بگم... لب فشردم و زیر لب شوهر زلیلی نثارش کردم... لقمه ي آخر را در دهانم گذاشتم و لیوانم را آب زدم و سر جایش قرار دادم... به سمت اتاقم رفتم و ساحل هم پشت سرم آمد... از پله ها که بالا رفتیم... پشت من داخل اتاق آمد و در را بست... خنده اي کرد... - نگاش کن حالا چه قیافه ایم گرفته واسه من... چشم غره اي رفتم و ایشی گفتم... - مگه تو الان نباید پیش عمه باشی... پاشو برو پیشش دلداریش بده... ناسالمتی دخترشی بی بخار... با امیرعباس رفتن پیش آقاجون مگه ندیدي؟!... لبهایم را کمی جلو دادم و گفتم... - نه... تو که نمیاي بزار برم یه سر به هدي بزنم... و در آخر اضافه کردم... - خاك تو سر شوهر ذلیلت... خنده اي کرد... - خوبه من شوهر ذلیلم... والا تو که عین چی هنوز از شوهر سابقت حساب میبري... و بی اجازش آبم نمیخوري چی میگی؟!... چشم غره اي رفتم و موبایلم را از جیبم در آوردم و شماره ي مینا را گرفتم... الو،سلام چطوري مینا؟!... به خانم ستاره ي سهیل از اینورا؟!... - حرف نزن بابا دلم برات تنگ شده... از طرفیم نمی خوام خونه باشم... میاي بریم یه دور بزنیم... حاضر باش یه ساعت دیگه اونجام... - باشه بیا پس... زبونی براي ساحل در آوردم... - من برم پیش هدي حالا که داداش جونت نیست... ساحلم باشه اي گفت و خودش را روي تختم ولو کرد و موبایل به دست شد... به سمت اتاق هدي رفتم و در زدم... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀