الإمامُ الكاظمُ عليه السلام ـ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ ـ
الصَّبرُ عَلى الوَحدَةِ عَلامَةٌ عَلى قُوَّةِ العَقلِ ، فمَن عَقَلَ عَنِ اللّه ِ اعتَزَلَ أهلَ الدّنيا و الرّاغِبينَ فيها ، و رَغِبَ فيما عِندَ اللّه ِ ، و كانَ اللّه ُ أنيسَهُ في الوَحشَةِ ، و صاحِبَهُ في الوَحدَةِ ، و غِناهُ في العَيلَةِ ، و مُعِزَّهُ مِن غَيرِ عَشيرَةٍ .;
امام كاظم عليه السلام ـ به هشام بن حكم ـ فرمود
صبرِ بر تنهايى نشانه توانايى خرد است؛ هركه از معرفت خدايى برخوردار شود، از اهل دنيا و دنيا خواهان كناره گيرد و به آنچه نزد خداست روى آورد و خداوند مونسِ خلوت او باشد و يارِ تنهايى اش و بى نياز كننده نيازش و مايه عزّت و قدرت او بى آن كه از ايل و تبارى برخوردار باشد.;
بحار الأنوار : 70/111/14.
🌹سلااااام
روزت را به خدا میسپارم
به اوکه گاه وبیگاه دستانش
را بر روی قلبت میگذارد
تا طلب کنی و هدیه کند...
اکنون من برایت دعا میکنم
شادی و سلامتی و دلخوشی
و روزی قشنگ و زیبا را
🌹 امروزتون بی نظیر
🌹 دوشنبه تون پر از عطر خدا
@Emam_kh
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
✨🍃✨🍃
#اسرار_عبادات
#اسرار_نماز
(قسمت هفتم)
🌿ما آداب باطنی اين سلوك روحانى را به مقدار توان و تناسب، بيان میکنيم.
🌿شايد يكى از اهل ايمان، نصيبى از آن ببرد و باعث شود که رحمت الهی و توجهات غیبی، شامل حال این بازمانده از مسیر سعادت و گرفتار در زندان طبیعت و انانیت گردد. «انّه ولىّ الفضل و العناية.»
🌿اکنون درباره آدابى كه در تمام حالات نماز و سایر عبادات، ضروری است، مطالبی عرض میکنیم.
1⃣ توجّه به عزّت پروردگار و ذلّت بندگی
🔸توجه به عزت حضرت حق، از منازل مهم سالك است.
🔸قوّت سلوك هر كس به مقدار قوّت اين نظر است.
🔸حتی بالاتر، كمال و نقص انسانيّت تابع كمال و نقص اين امر است.
🔸هر چه نظر انيّت و انانيّت و خودبينى و خودخواهى در انسان غالب باشد، از كمال انسانيّت دور و از مقام قرب پروردگار دور است.
🔸حجاب خودبينى و خودپرستى از همه حجابها ظلمانیتر است.
🔸عبور از اين حجاب، از تمام حجابها، مشكلتر است.
🔸عبور از این حجاب، مقدمه عبور از همه حجابها است و بلكه #شاهکلید غيب و شهادت و باب الابواب عروج به كمال روحانيّت عبور از اين حجاب است.
🔸تا انسان به خود و كمال و جمال توهمیِ خود نظر دارد، از جمال مطلق و كمال صرف، محجوب و مهجور است.
🔸شرط اوّل سلوك إلى اللّه خروج از اين منزل است، بلكه ميزان در رياضت حق و باطل همين است.
⬅️پس سالكی كه با قدم انانيّت و خودبينى و در حجاب انّيّت و خود خواهى، طىّ منزل سلوك كند، رياضتش باطل و سلوكش إلى اللّه نيست، بلكه إلى النفس است.
#حضرت_امام_خمینی_ره
✴️ امام خمینی رحمتالله علیه:
🔺امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه کس واجب است، چیزی نیست که بر یکی واجب بوده، بر دیگری نباشد؛ همه ما همانطور که مکلفیم خودمان را حفظ کنیم، مکلف هستیم دیگران را دعوت کنیم.
صحیفه نور، جلد۱۱، صفحه۸۴ و جلد ۸، صفحه ۴۷
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🇮🇷͜͡🕊』
🌷راهےکہماندگارشد
بردموشڪهایایرانچقدراست؟
شهیدطهرانیمقدمپاسخمیدهد..
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقخونپاكشهدا
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 امروز ما درگیر موجهای آخر آخرالزمانیم
🔻 دو صیحه قبل از ظهور اتفاق میافتد
⚠️چقدر من و شما آمادهایم برای ظهور؟
اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚
🇮🇷 @Emam_kh
یک نفَس بـا مـا نشستی
خـانـه بـویِ گل گرفت ..
|سردارقلبم❤️|
🇮🇷 @Emam_kh
💠نماز بیش از آنچه ما تصور می کنیم مهم می باشد. نماز مجموعه ای است که تمامی اصول و فروع دین را در بر دارد. در سوره ی حمد ابتدا سخن از توحید است، بعد سخن از معاد به میان می آید: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّين﴾[2] سپس می گوییم: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين﴾[3] که به معنای ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون﴾[4] است که همان هدف از خلقت می باشد. بعد از آن دعا می کنیم: ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم﴾[5]
💠هنگامی که نماز گزار نماز می خواند و می گوید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين﴾[6] باید توجه کند که خداوند «ربّ» برای تمامی عالمیان است. بعد که می گوید ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّين﴾[7] توجه نماید که روز قیامتی در کار است. بعد سراغ عبادت می رویم که همان ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين﴾[8] و آخر آن هم دعا است.
💠در تشهد هم یک سری از اصول دین موجود است: ابتدا سخن از توحید است که می گوییم: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ و بعد شهادت به نبوت است: وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه بعد از آن دعا است: اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد.
💠هر جمله ای از نماز واقعا دارای یک مطلب است. اگر نماز به درستی درک شود بینی شیطان به خاک مالیده می شود. کسی که خودش را در سایه ی خدا قرار می دهد و می گوید: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين﴾[9] او در واقع همه چیزش را به خدا واگذار کرده و شیطان دیگر بر او مسلط نمی شود.
💠ولی مشکل در این است که نمازها با حضور قلب انجام نمی گیرد و مثلا گاه فرد، بین رکعت دو و سه و چهار شک می کند. این شکیات مربوط به کسانی است که حضور قلب کافی ندارند.
◀️بنابراین آنچه که باید خودمان بیاموزیم و به دیگران نیز تذکر دهیم این است که در نماز حضور قلب داشته باشیم. بعضی می گویند همین که هنگام گفتن الله اکبر دو دست را بلند می کنیم و به نزدیک گوش می رسانیم به این معنا است که همه چیز را پشت سر می گذاریم و فقط به خدا فکر می کنیم. چنین نمازی است که بینی شیطان را به خاک می مالد و چنین نمازی همانند نهری است که انسان شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو می دهد و چنین نمازی ﴿تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾[10] است.
🛑آنچه مهم است حضور قلب است و البته داشتن حضور قلب کار آسانی نیست و فکر انسان به راحتی به جای دیگر پرواز می کند. فکر انسان همانند پرنده ای است که به آسانی از این شاخه به آن شاخه می رود ولی حضور قلب با تمرین قابل دسترسی است.
💠چنین نمازی است که موجب تربیت انسان می شود و از آن در قرآن به ﴿وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾[11] تعبیر شده است و همچنین ستون دین محسوب می شود.
اگر انسان حضور قلب در نماز را حتی به مدت یک هفته رعایت کند آثار تربیتی آن را در زندگی خود احساس می کند.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ نماز زیارت چگونه خوانده می شود؟
در کجای حرم امامان نمی توان نماز خواند⁉️
✍پاسخ حجه الاسلام وحیدی
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیات۸۲تا۸۶سوره مائده - بخش۳
🌸 در جلسه های قبلی به شأن نزول آیات و ترجمه آیات و کلمات پرداختیم. در آيات ٨٢ تا ٨٦ سوره ی مائده، مقايسه اى ميان يهوديان و مسيحيانى كه معاصر پيامبر اسلام «صلّى اللّه عليه و آله» بوده اند شده است، نخست يهود و مشركان را در يک صفّ و #مسيحيان را در صف ديگر قرار داده، مى فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصاری: یقینا سرسخت ترین مردم را در دشمنی نسبت به اهل ایمان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت. و البته نزدیکترینشان را در دوستی با اهل ایمان ، کسانی خواهی یافت که گفتند: ما نصرانی هستیم»
🌸 #تاريخ_اسلام به خوبى شاهد اين حقيقت است، زيرا در بسيارى از صحنه هاى نبرد ضدّ اسلامى، يهود به صورت مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشتند. در حالى كه در جنگ ها، كمتر مسلمانان را مواجه با مسيحيان مى بينيم . سپس #قرآن دليل آن را بيان كرده که مسيحيّان معاصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله» امتيازاتى داشتند كه در يهود نبود. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ: این برای آن است که گروهی از آنان کشیشان و عابدان خدا ترس اند و آنان تکبر نمی ورزند» در حالى كه اكثريّت يهود به خاطر اين كه خود را نژاد برتر مى دانستند، از قبول آيين اسلام كه از نژاد يهود برنخاسته بود سرباز مى زدند.
🌸 جمعى از #مسيحيان_حبشه هنگامى كه آيات قرآن را مى شنيدند، اشک شوق از ديدگانشان به خاطر دست يافتن به حقّ سرازيرى مى شد «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ: و زمانی که آنچه را که بر پیامبر نازل شده بشنوند، چشمانشان را می بینی به سبب آنچه از حق شناخته اند از اشک جاری می شود» و با صراحت و شهامت صدا مى زدند: «يَقُولُونَ رَبَّنا ءامَنّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِينَ: می گویند: ای پروردگار ما! ایمان آوردیم، پس ما را همراه گواهی دهندگان بنویس» آنها به قدرى تحت تأثير آيات تكان دهنده اين كتاب آسمانى قرار مى گرفتند كه مى گفتند: «وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِينَ: و چرا به خداوند و آنچه از حق برای ما آمده ایمان نیاوریم؟ و حال آنکه امید داریم که پروردگارمان ما را همراه صالحین در آورد»
🌸 در ادامه به پاداش افرادی اشاره می کند كه در برابر افراد با ايمان، #محبّت نشان دادند، و در مقابل آيات الهى سر تسليم فرود آوردند، و با صراحت ايمان خود را اظهار داشتند «فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ: پس خداوند به خاطر آنچه گفتند به آنها باغ هایی که از زیر درختان آنها نهرهایی جاری است پاداش داد، همواره در جاودانه اند و این پاداش نیکوکاران است» و سپس به کیفر آنهایی كه راه دشمنى را پيمودند و كافر شدند و #آيات_خدا را تكذيب كردند اشاره کرده و می فرماید: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ: و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند آنها اهل جهنم هستند»
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
♨️این اتاق کار ولی امر مسلمین جهان و رهبر مقتدر ایران اسلامی است..
🔰لطفا دقت کنید، وسایل محل کار ایشان عبارتند از :
قفسههای خیلی قدیمی کتابخانه و تعدادی کتاب، میز عسلی معمولی و میز و صندلی بسیار ساده و خودکار ایرانی...
در محل کار ایشان، هیچ نشانی از سمبلهای #قدرت از قبیل شیر، عقاب یا مار... همچون شاهان و سران دیگر ممالک نیست، هیچ نشانی از #اشرافیت نیست...
یک کتابخانه ساده بعنوان محل کار، فقط همین و دیگر هیچ...
او این چنین بر قلوب #مومنین نفوذ کرده است که #سردار_سلیمانیها جان را فدایش میکنند، خود را سرباز او مینامند.
او این چنین، #امپراطوری زر و زور را به زانو درآورده است.
قدردان نعمتهایمان باشیم..
از عاشورا آموختیم وقتی #امام غائب است مسلم امام است، #تبعیت از مسلم همچون تبعیت از امام واجب است...
تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون پای ولیّ میمانیم.
🇮🇷اینجا #ایران است، اینجا ملک سلیمان است و #ما_همه_سرباز_ولایتیم.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاسوسهای تربیت شده در لباس روحانیت !
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ گفتوگو با تهیه کننده نماهنگ فاخر سلام فرمانده
🔹سعید نعیمی: آری سلام فرمانده "سلامی از نسل غیور جامانده "، سلامی که در آن "عهد بسته شد تا کودکان روزی به کار امامشان بیایند" تا "عشق جانمان " غصه سرباز را نخورد که سربازان آقا همه هزار و چهارصدی هستند آری "از صف ۳۱۳ به شما سلام میکنیم "سلام فرمانده.
#سلام_فرمانده
@Emam_kh
⭕️فرمانده پدافند هوایی ارتش: دشمنان جرات نگاه چپ به آسمان ایران را ندارند
امیر سرتیپ صباحیفرد، فرمانده پدافند هوایی ارتش:
🔻علت اینکه دشمنان جرات نگاه چپ به آسمان ایران را ندارند اقتداری است که به واسطه نیروی انسانی مومن، متخصص و تجهیزات بومی برای کشور ایجاد شده است.
🔻امروز بدون وابستگی به خارج از مرزها، قطعات سامانههای پدافندی را تولید میکنیم و هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد
@Emam_kh
✨﷽✨
✅موهبتی بهنام زندگی
✍تا برق قطع نشود، قدرش را نمیدانیم. تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست، نمیفهمیم دوشگرفتن ممکن است چه موهبتی باشد. تا وقتی تنمان سلامت است، نمیفهمیم یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل، چه روزگاری از آدم سیاه میکند.
تا وقتی شبکار نباشیم، نمیفهمیم گذاشتن سر روی بالش چقدر رؤیایی و لذتبخش است.تا وقتی پدر و مادر هستند، نمیفهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوستداشتنی است.برای حسکردن خوشبختی شاید امکانات زیادی نیاز نباشد.فکر کردن به اینکه فقط تو از بین میلیونها موجود ریز، کلهگنده و دمدار، شانس زندگی پیدا کردهای، خودش یک قوتقلب بزرگ است.
فکر کردن به اینکه زندگی هرچند سخت و کوتاه به «تو» فرصت «بودن» داد و آن میلیونهای دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند، اگر لبخند به لب نیاورد، ما را دستکم کمی فکری میکند.بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل لامپ روشن بالای سر، دوش آب گرم، تن سالم، خواب راحت و خانواده بیشتر لذت برد.
🔺بله... آدمی قدر داشتههایش را تا وقتی که داردشان، نمیداند...
@Emam_kh
‼️ مباح بودن مکان نماز گزار
🔷 مکان نمازگزار نباید غصبی باشد. بنابراین نماز خواندن روی فرش یا تخت غصبی، هرچند زمین آن مباح باشد، باطل است. همچنین اگر فرش مباح را بر زمین غصبی پهن کنند، نماز بر آن باطل است.
📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۰۰ و ۱۰۱
@Emam_kh
✨﷽✨
🔴رزق چیست؟
✍رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی؛ این بیداری؛ رزق است، چون بعضیها بیدار نمیشوند.
زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند متعال صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب؛ به دست پدر یا مادرت می دهی این فرصت نیکی کردن، رزق است.
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر، رزق است.
یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش می شوی و جویای حالش، این یادآوری؛ رزق است.
رزق واقعی رزق خوبی هاست. نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش می دهد، اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد.
و در آخر همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت؛ این بزرگترین رزق خداوند مهربان است.
🌷 زندگيتون پر از رزق
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت صدوهفتادوهفتم
لبخندي زد دوباره...
- یعنی میخواي بگی اونیکه با توپ پر...
داره میاد سمت ماشین تو دلت جایی نداره؟!...
چیزي مثل حباب در دلم ترکید...
نکند امیرعباس باشد...
حتی جرات نگاه کردن به رو به رو را نداشتم...
چشم هایم را روي هم فشردم...
و به روبه رو نگاه کردم بالاخره با هر سختی اي بود...
خودش بود...
خودش بود که به سمتمان می آمد...
نمی دانستم چه کنم...
نمی دانستم...
تنها کاري که توانستم انجام بدهم...
محکم فشردن دستم دور فرمان بود...
با رسیدنش کنار ماشین بدنم را هم منقبض کردم...
که صداي استاد داخل گوشم پیچید...
- نگران نباش محیا مشکلی پیش نمی یاد...
یعنی اینقدر تابلو بود اضطرابم...
پیاده شدم و روبه امیرعباس سلام کردم...
که با اخم غلیظش سري تکان داد برایم...
کف دستانم عرق کرده بوداز شدت استرس...
گرچه میدانستم انقدر مودب هست...
که عصبانیتش را نشان ندهد و خودش را کنترل کند...
نگران نگاه کردم به دستی که در دستان استاد گذاشت...
بی آنکه لبخندي بزند...
اما استاد انگار تمام صورتش میخندید...
رو به امیرعباس کرد...
- افتخار آشنایی با کی رو دارم؟!...
امیرعباس نیم نگاهی به من انداخت ...
رو به استاد کرد...
- پسر عمه ي محیا خانوم هستم...
و اگه اشتباه نکنم شما باید استاد محیا باشید...
استاد لبخند کمرنگی زد...
"- این خیلی خوبه که خانواده محیا در جریان کارهاش قرار می گیرند...
واقعا متعجب شدم از اینکه منو شناختید...
واقعا خوشحالم بالاخره کسی رو ملاقات کردم ...
که محیا خانوم بهش علاقمنده...
بالاخره بعد از مدت ها تو چشاي یه نفر عشق رو دیدم...
از این بابت بسیار خوشحالم"...
متعجب نگاه کردم به استاد...
او چه میگفت؟!...
اصلا از کجا اینقدر از علاقه ام به امیرعباس مطمئن بود...
در حالی اولین بار بود میدیدش...
امیرعباس اما بی آنکه متعجب شود...
خیلی طبیعی با استاد دست داد...
- ممنونم...
من هم بسیار خرسند شدم از ملاقاتتون...
رو به من کرد...
همان لحن جدي و محکمش...
- محیا جان ماشینت رو بزار همینجا...
میگم نعیم بیارش...
و رو به استاد کرد...
- اگر جایی تشریف میبرید برسونیمتون...
استاد لبخندي زد و گفت...
" - البته اگر زحمتی نیست خیابان رو به رو ماشینم پارك هستش...
قرار بود محیا خانوم زحمتشو بکشه...
ولی افتاد گردن شما"...
من هنوز قفل محیا جان گفتن امیرعباس بودم...
محیا جان؟!...
انگار زیادي حرف هاي استاد را جدي گرفته بود...
راستی استاد واقعا انسان عجیبی بود...
مگر الان امیرعباس دقیقا رقیبش محسوب نمیشد؟!...
و چقدر با زکاوت کارش را با من به امیرعباس توضیح داد تا حساس نشود...
ماشین را قفل کردم و همراهشان شدم...
به آن طرف خیابان رفتیم ...
و من متعجب زل زدم به ماشین مدل بالایی که امیرعباس سوار میشد...
قدم تند کردم و سوار شدم...
استاد را رساندیم...
و با اینکه استاد به طور غیر مستقیم شفاف سازي کرده بود برایش...
باز هم مضطرب بودم،اما کنجکاویم نگذاشت ساکت بمانم...
- میگم پسرعمه ماشین مال کیه؟!...
نگاه عاقل اندر سفیهی کرد...
- کی تا حالا چیزي از کسی قرض گرفتم...
که حالا بخوام ماشین قرض بگیرم...
ییعع.. یعنی این ماشین چند صد میلیونی مال خودش بود...
آرام کفتم...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀