eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیات۸۲تا۸۶سوره مائده - بخش۴ 🔹 پيام های آیات۸۲تا۸۶‌ سوره مائده ✅دشمنى با مسلمانان، تاریخى و ریشه ‏دار است. ✅ با دشمنان اسلام و غیر مسلمانان، باید با هر یک‌ برخوردى مناسب با رفتار خودشان شود. ✅ دوستان و دشمنان خود را همراه با تحلیل صحیح و عوامل روحى و اجتماعى آنان بشناسیم ✅ زمینه ‏هاى رشد در جامعه، سه چیز است: دانشمند بودن، خداترسى و نداشتن روحیّه‏ ى استكبارى ✅ عالمان دینى و عابدان خداترس در اصلاح عقاید و اخلاق جامعه، نقش مؤثر دارند. ✅ اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پیوند خورد انسان حقّ‏گرا مى‏ شود و تعصب را كنار مى ‏گذارد. ✅ تعصّب نابجا ندارد و از علماى سایر ادیان كه خدا ترس و با انصاف باشند، منصفانه تمجید مى ‏‌كند. ✅ در بین مسیحیان مؤثّرتر است. ✅ ، اگر همراه معرفت باشد، نشانه ‏ى كمال است. ✅ روح و فطرت انسان، شیفته‏ ى حقیقت است و چون به معشوق رسید، اشک شوق مى ‏ریزد. ✅ در ، از كلمه‏ ى مقدّس «ربّنا» استمداد كنیم. ✅ ، در كنار اقرار و ایمان اثر دارد. ✅ باید براى رسیدن به مراحل بالاتر دعا كنند. ✅ بعد از شناخت حقّ، هیچ عذرى براى ردّ آن نیست. ✅ هم نشینى با ، آرمانى مقدّس است. ✅ ایمان به ، از ایمان به وحى جدا نیست. ✅ پاداش ایمان، است. ✅ یكى از راه ‏هاى ، بازگشت به وجدان خویش و سؤال از خود است. ✅ اقرار زبانى به ، رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن، امرى ضرورى است. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏در دفاع از نظام اسلامی هیچ تقیّه نکنید صریح باشید !! نظام اسلامی مایه افتخار است @Emam_kh
📹 حاج قاسم سلیمانی: نمی توانم از حسین پورجعفری نام نبرم کہ خیرخواهانہ و برادرانہ مرا مثل فرزندے ڪمڪ می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم‌. 🌷 نزدیڪترین و وفادارترین یار تولدت مبارڪ 🔹️ بہ مناسبت سالروز تولد 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از علامه حسن زاده آملی پرسیدند: آدرس امام زمان(عج) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن_کریم آیه‌ی آخر سوره‌ی قمر است که می فرماید: "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر" هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هر جا یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Emam_kh
‼️ کفارۀ افطارعمدی 🔷 کفارۀ افطار عمدی روزۀ ماه مبارک رمضان یکی از دو مورد زیر است: ١. گرفتن دو ماه روزه ٢. غذا دادن به شصت فقیر. 🔷کسی که می‌خواهد دو ماه کفارۀ روزۀ ماه رمضان را بگیرد، باید یک ماه تمام و حداقل یک روز از ماه دوم را پی‌درپی روزه بگیرد و اگر بقیۀ ماه دوم پی درپی نباشد، اشکال ندارد. 📕 منبع: رساله نماز و روزه مساله٨٨٧ و ٨٨٨ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت صدوهفتادوهشتم مبارك باشه... خیلی قشنگه... آمدم سکوت کنم اما باز هم کنجکاوي دلم را ناآرام میکرد... - میگم اسمش چیه؟!... بی آنکه نگاهم کند،گفت... - لکسوز... لبی کج کردم براي قیافه اي که گرفته بود در دلم... " تازه به دوران سیده اي" نثارش کردم... خودش با خشم فرو خورده و خاصی گفت... - دیدم تو ماشین مدل بالا دوست داري... گفتم بخرم که واسه من با بی ام وِ نیاي جلو در... لبی فشردم... او داشت به من توهین میکرد؟!... منظورش این بود که آهن پرست بودم؟!... با حرص چشمی ریز کردم ... و رو گرداندم و به بیرون خیره شدم... ببین منو محیا... استادت آدم خوب... با شخصیت... عاقل... اصلاهر چی... اما یه دفعه دیگه تنها باهم ببینمتون"... میان حرفش پریدم... " - از تهدید خسته نشدي پسر عمه؟!... چرا باید به حرف شما گوش بدم... بالاخره منم مثل همه حق دارم زندگی کنم... و آینده داشته باشم حتی ا زد"... میان حرفم پرید با نگاه پرخون و برنده اش... ٖٖ چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد بقیه ي حرفم را خوردم و نگاه گرفتم... - خجالت نکش،ادامه بده... هر حد و مرزي رو رد میکنی... اصلت نمی فهمی چی میگی... و آرام با خودش زمزمه کرد... - هههه ازدواج کنم ..انگار من مردم... میان آنهمه حس متضاد چیزي به شیرینی عسل زیر زبانم مزه داد با این حرفش... که لبخندم پنهان نموند از دیدش... انگار او هم کمی آرام شده بود... محیا... آرام گفتم... - بله... - هنوزم منو میخواي؟!... با چشمان گرد مات حرف بی مقدمه اش شدم... به رو به رو نگاه کرد... - جواب نداشت سوالم؟!... - چی بگم؟!... دنده را عوض کرد... - حرف دلتو... گرچه چشات داد میزنه... حرصی نگاهش کرد... - شما خیلی از خودت مطمئنی... - چی بگم وقتی طاقت بی محلی منو نداري... چه برسه به دوري... به سمتم نگاه کرد... "- خسته شدم محیا... خسته از این همه کش مکش... خسته ام از اینکه با تمام وجود بخوامت... و نگاه کردنم بهت حروم باشه"... کنار خیابان پارك کرد... - منکه بدجور میخوامت... توام منو بخواه،لطفا... دلم پایین ریخت این مرد مغرور من بود؟!... امیرعباسی که التماس کردم شبش را با من بگذراند؟!... همان که دستور میداد و حکم میکرد؟!... حالا از محیا خواهش می کند براي خواستنش... احمق بودم اگر پسش میزدم... لب گزیدم و سرم را پایین انداختم... نگاهش مثل تیر تو قلبم فرو میرفت... - سکوتت و بزار به حساب رضایت و شرمت یا نخواستنم؟!... هول زده گفتم... - نه نه... مگه میشه شما رو... هییععع... دستم را جلوي دهانم گرفتم... که صداي خنده اش بلند شد... سرم را پایین انداختم... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀