eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍برای نمازت داشته باش 👈گاهے وقت‌ها ما گیر در خودمان است. ےڪ ڪسے آمد گفت: آقاے قرائتے من به راننده گفتم نگه دار بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد😞 گناه ڪردم؟ گفتم: بله☝️ گفت: من ڪه گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی⁉️  گفت: رفتم گفتم آقاے راننده یک جایے نگه دارید نماز بخوانم. گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد. گفتم: اگر می‌افتاد چه می‌ڪردید⁉️⁉️ می‌گفتے: آقاے راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار❗️ نگه دار❗️ چه... چمدانم افتاد. گفتم: آن غیرتے ڪه براے چمدانت دارے براے نماز نداری.❗️❌ گیر در خودت است. شما براے چمدانت نعره ڪشیدے، براے نماز نعره نڪشیدی.❕❕❕ مقید نماز اول وقت باشیم 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @Emam_kh
🔴🔵 حقیقت اجرنا من النار یا مجیر 🔥اجرنا من النار یا مجیر 🔹پناه بده از آتش ای پناه دهنده 🔴 پناه الهی که در صلوات شعبانیه کهف حصین نام برده شده است محمد و آل محمد صلوات الله علیهم هستند... 🔹 و امام سجاد علیه سلام در دعای ۴۷ صحیفه امام زمان ارواحنا رو اینگونه معرفی می کند : فَهُوَ عِصْمَةُ اللائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ... او را حافظ پناهندگان و سنگر مؤمنان و دستاويز نجات جويان و فروغ مردم جهان قرار دادى... هر کسی به آنان وصل شد از هر آتش و غمی پناه داده شده که اصل پناه و کشتی نجاتند. 🔵 حقیقت (اجرنا من النار یا مجیر) معنایش این است که دست من را به دست امام زمانم برسان. اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت صدونودوششم من دلم کباب شد... و ناخودآگاه نگاه شماتت باري به عمه کردم... نزدیکش شدم و آرام گفتم... "- عمه تو رو خدا ببین ارزش داره... به خاطر حرف مردم اینجوري دخترتو اذیت کنی؟"!... عمه دستش را جلوي صورتش گذاشت... و هاي هاي گریه کرد... متعجب خیره اش شدم ... و نگاهم کشیده شد به امیرعباسی که از در داخل آمد... هول کرده جلو رفتم و سلام دادم... بدترین زمان ممکن رسیده بود لعنتی... از عکس العملش به شدت میترسیدم... مهربان و آرام مثل همیشه بود... - سلام خانوم... وپیشانی ام را خیلی سریع و کوتاه بوسید... سئوالی به مادرش و سپس به من نگاه کرد... - چی شده؟!... دستش را گرفتم و به سمت در کشاندم... - بیا بهت میگم... وایسا یه حالی از ساحل بپرسم... نگاهی به ساحل کردم که بغض کرده... رویش را به سمت پنجره کرده بود و آرام اشک میریخت... - اون الان زیاد روبه راه نیست بیا به لحظه... همانطور با نگاه متعجب و سوالی کنارم راه افتاد... - میگم بیا بریم این کافه اون دست خیابان... ایستاد و با تعجب گفت... " - محیا خوبی؟!... ..." ساحل مریضه اونوقت ما بریم کافه نشینی - بیا کارت دارم ... ساحل خوبه... به زور کشاندمش به سمت بیرون درمانگاه... پشت میز نشستیم... دستانش را حائل تنش کرد و نگاهم کرد... " - موضوع چیه خانوم خوشگله؟!... نکنه این همه نگرانی براي اینکه میخواي بهم بگی ساحل حاملست؟"!... یکه خورده نگاهش کردم... - تو میدونستی؟!... تکیه داد... نه، ولی از حال مامان و اشک هاي ساحل... و تابلو بازي هاي شما فهمیدم... دستانم را در هم گره کردم... - خب حالا چیکار میشه کرد؟!... عاقل اندر سفیه نگاهم کرد... -ما کاري نمی کنیم اما ساحل... مثل اینکه باید بچشو به دنیا بیاره دیگه... هاج و واج اینهمه ریلکس بودنش شدم... توقع این را نداشتم این همه راحت باشد... - نه یعنی منظورم اینه که عقدن هنوز خب... اخمی کرد... " - این چه حرفیه محیا جان؟!... ساحل و محسن زن و شوهرن... چه اشکالی داره بچه دار بشن... ..." یکم عروسیشونو زودتر میگیریم با دهان باز نگاهش میکردم... مثل اینکه به جاي آرام کردنش... او داشت مرا آرام میکرد... کیک و قهوه اي سفارش دادیم و در سکوت خوردیم... من زیر چشمی هر از گاهی نگاهش میکردم... خیلی بی تفاوت داشت قهوه اش را می نوشید... "- میگم امیرعباس جان شما از اینکه دایی شدي... هیچ حسی نداري، چرا اینقدر خنثی هستی خب"...با چنان عشقی نگاهم کرد که تمام دنیایم لرزید... " - چرا خیلی خوشحالم اما من منتظر یه اتفاق بهترم... مثلا بهم بگن بابا شدي"... چپکی نگاهش کردم... - بزار عقد کنیم حالا... لبخندي زد و نگاهی به فنجان خالی ام کرد... و از جا بلند شد... - بلند شو خانوم تا مامان مخ ساحل بیچاره رو نخورده... بلند شو عزیزم... همین که از جا بلند شدم موبایلم زنگ خورد... پاسخ دادم عمه بود... که خبر تمام شدن سرم ساحل را داد... تلفن را قطع کردم وکمی قدم هایم را تندتر برداشتم... و دستم را دور بازوانش حلقه کردم... - عمه زنگ زد گفت سرم ساحل تموم شده... سري تکان داد و به سمت درمانگاه رفتیم... ادامه دارد.... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 1 ) 🔹 ارزش قناعت 💠 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۵۷ عبارتی دارند درباره قناعت، که عیناً در حکمت ۳۴۹ و ۴۷۵ تکرار شده است؛ می‌فرمایند: « الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ » ؛ " قناعت آن سرمایه ای است که هرگز پایان نمی پذیرد." 🔻درباره قناعت و ارزش و آثار قناعت، مولا علی (علیه السلام) در نهج‌البلاغه نکات جالبی دارند که به ترتیب عرض می کنم: 1⃣ اولاً می‌فرمایند قناعت انسان را چشم و دل سیر می کند؛ 🔻 در خطبه ۱۹۲ می‌فرمایند: « معَ قَناعةٍ تَملَأ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً » " قناعتی که چشم و دل انسان را سیر می کند و بی نیاز از دیگران. " 2⃣ دوم نوعی پادشاهی است؛ یعنی انسان با قناعت برده دیگران نیست، حاکم بر زندگی خودش است. 🔻 در حکمت ۲۲۹ می‌فرمایند: « كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً » " برای اینکه انسان مالک و پادشاه زندگی خودش باشد، فقط کافی است که اهل قناعت باشد. " 3⃣ و سوم اینکه قناعت را گران قیمت ترین گنجِ عالم معرفی می کنند 🔻 و در حکمت ۳۷۱ می‌فرمایند: « لَا كَنزَ أَغنَى مِنَ القَنَاعَةِ»؛ " هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت نیست. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
در جمهوری اسلامی؟ یک نکته‌ای که وجود دارد، این است که: ما به کارگزاران در نظام جمهوری اسلامی اطلاق میکنیم «مسئول»؛ میگوییم مسئول؛ مسئول یعنی چه؟ یعنی ؛ از_چه؟ از و 1401/01/23 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: «با خدا باش پادشاهی کن» کلیپ رو حتما ببینید از دستش ندید 🌸 @Emam_kh
🚨 دست و پا زدن ها و التماس موش های کثیف اورشلیم، مقاومت تنها راه پیروزی 🔻 رهبران گروه های فلسطینی در غزه تنها در 48 ساعت 160 تماس تلفنی از کشورهای عربی و خارجی برای آرام کردن اوضاع، جلوگیری از تشدید تنش و گفتگو درباره تحولات مسجد الاقصی در قدس، پایتخت فلسطین اشغالی دریافت کردند. 🔻 تل ‌آویو دو کشور عربی را واسطه قرار داده تا با برقراری ارتباط با ایران و گرو‌ه‌های مقاومت فلسطینی مانع از تشدید تنش شوند. پاسخ مقاومت این بوده که جنگ ۲ بستگی به شروط مقاومت دارد. @Emam_kh
⭕️ خود انگلیسی‌ها گفتند که فقط با طلاهای دزدیده شده از یک استان بنگال هند، چهره شهر لندن رو دگرگون کردند. اون وقت تو حسرت تمدن بر خون بنا شده‌ی اونا رو داری؟! یه مقدار تاریخ بخون و کمتر عقده‌ای باش. 👤 ســــرآهنگ | SarAhang @Emam_kh