eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴سردار سلامی: انتقام شهید صیادخدایی را خواهیم گرفت ♦️فرمانده کل سپاه در دیدار با خانواده شهید صیادخدایی: در روز تشییع پیکر این شهید نیز مردم بر انتقام از قاتلان شهید صیادخدایی مُصِر بودند. ان‌شاءالله انتقام او را از دشمنان خواهیم گرفت. ♦️ دشمن از قلب کاخ‌سفید و تل‌آویو او را ماه‌ها و سال‌ها، خانه به خانه و کوچه به کوچه تعقیب کرد تا در نقطه‌ای او را به شهادت برساند. عظمت این شهید به قدری است که دشمن با شهادت او خود را پیروز فرض می‌کند. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشهد الرضا (علیه السلام)، ارض مقدس درکی از این بهشت ندارند ناکسان چون تار عنکبوت گرفته‌ست قلبشان 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اظهارات بسیار جالب و شنیدنی کارشناس ترکیه‌ای: 🔺"بعد از انقلاب ایران، قلعه آمریکا در منطقه فرو ریخت و ایران تنها کشوری است که آمریکا نتوانسته در آن وارد شود!" 💢 کارشناس ترکیه ای در برنامه زنده سیاسی، مسئله این است: 🔺"وجود پایگاه های آمریکا در کشورهای مسلمان نشین اطراف ایران مایه ننگ و ذلت آنهاست؛ ایران بعد از انقلاب کنسولگری اسرائیل را تعطیل و آن را تبدیل به کنسولگری فلسطین کرده و تنها کشور نمونه ای است که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد؛ من به عنوان یک مسلمان از این اقدامات احساس غرور می کنم." 💠گروه رسانه‌ای تیمورا 🆔 @timoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️نماز با چادر نازک 🔷س ۵۹۷۴: خواندن زن با که و دست ها در آن مشخص است، جايز مي باشد؟ ✅ج: پیدا شدن حجم بدن اشکال ندارد اما اگر چادر در اثر نازکی، بدن نما باشد و عرفاً و محسوب نشود، نماز با آن صحیح نیست و تشخیص موضوع به عهده مکلف است. @Emam_kh
🦋 چگونه نماز به کنترل ذهن کمک می‌کند؟ 🦋 🍃 در یک آزمایش مشهور روان شناسی، در مقابل هر بچه ای یک شیرینی گذاشتند و گفتند: هر کسی شیرینی خودش را نخورد به او جایزه می‌دهیم. 💧 بچه ها را ۲۰ دقیقه با شیرینی تنها گذاشتند و از رفتارهایشان فیلم گرفتند. دیدند هر بچه ای که به شیرینی نگاه می‌کند حتی اگر بر کلنجار درونی با خودش تمرکز کند - بالاخره نمی تواند تحمل کند و شیرینی را می خورد. 🍃 اما هر بچه ای که صورتش را آن طرف می‌کند و خودش را به حواس پرتی [=غفلت] میزند، شیرینی را نمی خورد. 💧 یک تکنیک خوب برای مقابله با افکار منفی از مجتبی علیه السلام آمده است که فرمود: اگر چیزی از دنیا را می خواستی و به آن نرسیدی، فکرکن اصلا به ذهنت نرسیده که آن را بخواهی! 🍃 «اِجْعَلْ مَا طَلَبْتَ مِنَ اَلدُّنْيَا فَلَمْ تَظْفَرْ بِهِ بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ يَخْطُرْ بِبَالِكَ» (کشف الغمه /۵۷۲/۱) 💧 مثلاً اگر می خواستی فلان ماشین با فلان خانه را بخری و نشد؛ دیگر فکر آن را از ذهنت خارج کن، فقط همین قدر به ذهنت بیاید که می خواستم، ولی نشد» 🍃 و الا فکر کردن درباره آن، به تو صدمه می زند. این یعنی خودت را از آن موضوع، به غفلت بزنی، 💧 بنابراین یکی از راه های کنترل ذهن، غفلت است؛ یعنی غفلت از دنیا! سعی کنیم خودمان را از دنيا غافل کنیم. 🍃 تمرکز پیدا کردن به چیزهایی که خصوصا ماورایی و غیبی باشند- دشوار است؛ اما پرت کردن حواس خود، آسان است. [ مدام از خودمان بپرسیم، الان] «من به چه چیزهایی نباید فکر کنم؟» 💧 بهترین مکان برای تمرین غفلت از دنیا «نماز» است. در روایت هست: «إِذَا دَخَلْتُمْ فِي اَلصَّلاَةِ ... فَأَبْعِدُوا عَنْ نُفُوسِكُمْ أَفْكَارَ اَلدُّنْيَا وَ هَوَاجِسَ اَلسُّوء» (سعدالسعود/۴۰) 🍃 در نماز هر چیزی به ذهنت آمد باید کنار بگذارید، افکار دنیا و خطورات ذهنی بد را از خودتان دور کنید. [وقتی یاد بدهی‌ها و بیماری و ... افتادید خودتان را به غفلت و بی‌خیالی بزنید] 💧 اسلام اصلی ترین برنامه اش یعنی نماز را برای تمرین کنترل ذهن گذاشته است. چرا قرآن می فرماید «از نماز کمک بگیرید»؟ (وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ؛ بقره/۴۵) 🍃 اصلِ اصلِ نماز این است: به چی نیندیش و به چی بیندیش!» 📖 ، کنترل ذهن در مسیر تقرب ، فصل اول ، جلسه هشتم و نهم. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️عـــشــــق پـــایـــــدار♥️ در با صدای تیزی باز شد مردی که چهره اش برایم غریبه بود اما نگاهش گرمی خاصی داشت وارد شد.... انگار که خانه خودش بود نه یاالله ای گفت ونه حرفی اما همینکه در را بست و سرش را بالا گرفت نگاهش به من افتاد سریع سرش را پایین انداخت انگار که خجالت کشید ،منم که هول شده بودم از جا بلند شدم وبا لکنت گفتم:س سلام .... سرش پایین بود خیلی آرام جواب سلامم را داد و بلندتر گفت:یا الله...صاحبخونه...مهمون دارین؟ خاله وما در بااین صدا متوجه هال شدند مامانم درحالیکه سینی چای دستش بود زودتر آمد بیرون تا چشمش به تازه وارد افتاد انگار بهتش زد زیر لب زمزمه کرد جلال!!و سریع سرش را پایین انداخت و لرزش دست اش کاملا مشهود بود حالا میفهمیدم این مرد روبروم پدرم جلال هست ،حال خودم دگرگون بود اما حال مادرم از من بدتر بود ،به طرفش رفتم سینی چای را از دستش گرفتم وگفتم:بشین مامان راحت تری... مامان همانطور که سرش را تکان میداد بی اراده همونجا که ایستاده بود روی پتوی کناره ای بغل دیوار نشست. تازه متوجه حال غریب بابا شدم،بابام انگار خیلی دلش نازک بود بیشتر از ما محو مادر مبهوت میهمانان نورسیده شده بود ،اون هم آرام آرام روبروی مادرم روی زمین نشست وگفت:مریم......تو.....کجا بودی؟دنیا را دنبالت زیرورو کردم وناگاه انگار تازه متوجه من وشباهتم به مادر شده بود گفت:این...این دختر خانم،دخترته؟وخودش را جم کرد وادامه داد:یعنی شما ازدواج کردین؟... محو حرکاتشان بودم و منتظر جواب مادرم که خاله صغری گفت.... ادامه دارد...