eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
20.4هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 خراسانی‌ترین آخوند تاریخ 🔸اول‌کسی که اهل کوفه نیست، خود است که نمی‌گذارد تنها بماند ... علیِ امنیت، علیِ آرامش، علیِ حفظ کشور، علیِ این ایران عزیز یا علی! 🔹مرجع را هم ایران دارد و هم عراق... داغ آن‌جا شعله‌اش جان می‌گیرد که یکی دارد و آن یکی نه... آری! گاهی کوچه‌پس‌کوچه‌های نجف شک و شبهه‌ی جوانان ایرانی را رفع می‌کند 🔸 بصیرت خامنه‌ای به لحظه است به ثانیه، خوب به عکس نگاه کنید! حضرت‌آقا برای خوش‌گلی ساعت نمی‌گذارد! آمار دقیقه‌ها را دارد! حواسش به دغدغه‌ها هست. مردم‌داری این سید پوپولیستی نیست. سیاست‌ورزی‌اش سیاسی نیست؛ سیاسی هست و سیاسی نیست! 🔹 را از هر طرف بخوانی آقاست. مالک لشکر علی در اشتر آخرالزمان و هجوم فتنه‌ها، اغتشاش اعتراض را می‌کشت و راز تدبیر خامنه‌ای همین بود 🔸من نمی‌دانم نماز کدام‌یک از این مراجع طولانی‌تر است! آیت‌الله سیستانی یا آیت‌الله مکارم، "ذات اقدس اله" یا این آیت‌الله، آن آیت‌الله، ولی این فتوای همه‌ی مراجع بصیر است؛ از خمینی بزرگ بگیرید تا دردانه‌ای چون بهاءالدینی، تا بهجت، تا نوری همدانی، و تا دُرّ دهری چون حسن‌زاده که جهان، سیاست‌مداری چون سیدعلی به خود ندیده... که عمیق‌ترین بصیرت و دقیق‌ترین حکمت متعلق است به حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای؛ آن‌قدر باهوش که عدل در دولت تدبیر و اعتدال (بخوانید تزویر و ابتذال) نشان دهد بدعهدی آمریکا را با برجام... 🔹الا ای شیخ سرخه! اگر ماییم رئیس‌مان خامنه‌ای است. تو تعطیلی درست مثل روز جمعه! و روی مخ درست حکایت روز شنبه! و مخاطب بایدها! بارها خواستی را ضایع کنی اما حواست نبود که با خراسانی‌ترین آخوند تاریخ طرفی... سید و سالار اهل سیاست و مرد مردستان حکمت؛ شیخ‌تر از فضل‌الله، میرزاتر از میرزاکوچک، درس‌ آموز تر از مدرس... 🔺شب به‌خیر یا شیخ! تو شاید با دروغ و شانتاژ از روی باقر و سعید و ابراهیم بتوانی رد شوی اما جوان‌مردی خامنه‌ای ویران کرد تو را، آن‌قدر که حتی، پیش کرباسچی هم بی‌آبرو باشی... آبروبر سلبریتی‌ها که سیاه صدای نکره‌ی‌شان بود، وقتی داشتند لاس می‌زدند با رنگ بنفش و جیغ می‌کشیدند به رنگ بنفش... گمانم خودت هم فکر نمی‌کردی واکنش آقا را؛ هیچ کس فکر نمی‌کرد حتی بسیجی‌های پایگاه عمار به‌توان یاسر... عراق را بنگر! درایت علوی سیدعلی نبود مجبورالاستعفاء می‌شدی؛ موشک‌ها را هم می‌دادی قاسم و فتوحاتش را هم! روی سرت کلاه غرب است نه عمامه‌ی سفید! و تحریم‌ها کم که نشد زیاد هم شد... 💢یا شیخ! این متن کار رحیم‌پور است؛ به امضایش نگاه نکن! گفتم به برود ویرایشش کند بگذارد اینستا؛ به من هم اصلا نگوید... من هم روز Friday متوجه شدم! حسین_قدیانی @Emam_kh
🌹سلام_امام_زمانم 🌹يافرج_الله❣ بزند شنبه بیایی و... دل جمعه بسوزد 🌹اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹ياصاحب_الزمان_العجل 🌹کجایی_آقای_من ‎‌‌‌‌‌‌‌@Emam_kh
به نام خداوند مهربان وقتی دلتنگ میشوم😔💔 برای اکثر ها که کمی سن و سال دارند این موضوع پیش آمده ... یک نفر را در زندگیشان میکنند😞 کسی که با او حرف بزنند ... کسی که شریک غم و خوشی هایشان باشند گاهی در ذهنشان تصویر سازی هم میکنند😩 الان که همه جا 📱 وجود دارد پیدا کردن یک هم صحبت کار سختی نیست ... یک نفر که از روی پر کردن وقت بخواهیم با او حرف بزنیم📱🗣 درد و دل کنیم ... رفع دلتنگیهایمان باشد👌 بعضی ها این دلتنگی را نمیکنند😑 هم صحبتی هایشان زیاد است😏 سفره دلشان نه ولی سفره ذهنشان پیش همه باز است😒 گاهی که دلتنگی و کمبود یک نفر دومی در زندگی بهم فشار می آورد به چیزایی فکر میکنم که آرام میشم ...😊 چیزایی که باعث میشود دلتنگی هایم را تحمل کنم .😊 . فکر میکنم به آن مردی که یک و چهار ی قد و نیم قد را در گذاشت و رفت🔫💣 خدا میداند چه شبها که پشت از دلتنگی نکرد😢 فکر میکنم به دامادی که یک هفته بعد از عقد راهی جبهه شد و تنها دلخوشیش یک عکس بود و خانومی که دلتنگ و نشسته بود😩😭 فکر میکنم به آن دختر خانومی که هر روز خانه را آب و جارو میکرد تا شوهرش از راه برسد چون تازه بچه دار شده بودند😍 وقتی هم که می آمد بعد از یک هفته دوباره راهی میشد و چشمان خیس خانومی که نمیتواند بگوید 😭 فکر میکنم به همسر مدافع حرمی که دخترش بهانه را میگیرد بغضش رو قورت میدهد و بادخترش بازی میکند💔 الان که فکر میکنم میبینم دلتنگی من چقدر بچگانس در برابر اینها ... انقدر بزرگ نیست که بخواهم برای پر کردنش به دوست های مجازی بشوم👌 آخر میدانی فرقش چیست؟ آنها با اختیار خودشان ، برای منو تو دلتنگی ها را تحمل کردند ، از همسر و بچه و خانواده دل کندند و رفتن در غربتی که نه تلگرام بود نه و نه ... پ‌ن : ان الله مع الصابرین
❣ سلام_امام_زمانم ❣ 🌹أیّها الناس بخواهید که برسد 🍂بگذارید دگر درد به پایان برسد 🌹همگی در پس هرسجده بخالق گویید 🍂که به ما رحم کند برسد 🤲🏻 اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🌸🍃 @Emam_kh
🔵 🔴 👇🏻 📍با بدنتان به صحبتهای همسر محترم گوش فرا دهید! 💬گوش دادن با بدن ♦️این یک تمرین برای تقویت ارتباط با همسر است. بدن شما با انتقال این پیام که شما دارید گوش می دهید، می تواند همسرتان را به صحبت کردن ترغیب نماید. دفعه بعد که همسرتان شروع به صحبت کردن با شما می کند، این روش های ساده را دنبال کنید: 📌👈1. تماس چشمی خود را حفظ کنید. 📌👈2. نزدیکتر بنشینید یا کمی به جلو خم شوید. 📌👈3. سرتان را تکان دهید یا به طور متناوب کلمات «بله» یا «آهان» را بگویید. 📌👈4. برای همدلی با آنچه گفته می شود، لبخند بزنید یا اخم کنید. 📌👈5. در وضعیت راحتی قرار بگیرید، رو در روی همسرتان بنشینید، بازوهای خود را به حالت باز نگه دارید. 📌👈6. فعالانه از عوامل حواس پرتی دوری کنید. تلویزیون را خاموش کنید، مجلّه یا روزنامه را کنار بگذارید و غیره.
🌹سلام_امام_زمانم يافرج_الله❣ بزندامروز بیایی و... دل جمعه بسوزد 🌹اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🍃ياصاحب_الزمان_العجل 🌹کجایی_آقای_من
🌹سلام_امام_زمانم يافرج_الله❣ بزند شنبه بیایی و... دل جمعه بسوزد 🌹اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🍃ياصاحب_الزمان_العجل 🌹کجایی_آقای_من ‎‌‌‌‌‌
🚨 همان زیلوها را بیاورید! 🔘 سردار شهید نورعلی شوشتری: ⭕️ مقداری در خانه‌ی مقام معظم رهبری بود. آنها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از خودم روی آنها گذاشتم، تا به جای آن زیلو‌ها برای منزل فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلو‌ها را عوض کردیم و را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: اینها دیگر چیست؟! گفتم زیلو‌ها را عوض کردیم. فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید، بروید را بیاورید. اصرار را بی فایده دیدم و با هزار رفتم و زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم، زیلوهایی که واقعاً به آنها نگاه می‌کردی می‌دیدی که در آمده و شده‌اند. 📘 ماه در آینه، ص ۱۷۰ 🇮🇷 @Emam_kh
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 تنها فیلم بجا مانده از پدر رهبر معظم انقلاب. ☝️ببینید و لذت ببرید.حضرت ؛ فرزند این عالم بزرگ است گندم از گندم بروید جو زجو 🇮🇷 @Emam_kh
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 از_روزی_که_رفتی ❤️ قسمت ۵۵ و ۵۶ _....تمام عشقش به این بود که اجازه داده! غرق لذت بود که اذن داده! برای مردن نرفت! برای رفت! میگفت باید بشه و مثل بی‌بی جانم حضرت معصومه و پر از زائر باشه!میگفت یه روز سه تایی میریم که دل سیر زیارت کنیم! من زنجیر پای مَردَم نبودم... من نفس امّاره نبودم....من ابلیس نبودم براش! قرآن بالای سرش گرفتم، پشت سرش آب ریختم! آیةالکرسی خوندم براش و سپردمش دست علمدار کربلا! مگه نمیگن پشت هر مرد موفقی یک زنه؟ من اونو به بالاترین مقام رسوندم... حالا اون رها شده از دنیا و من تو فشار قبر موندم! آیه حرف میزد و هق هق میکرد.... رها نوازشش آیه حرف میزد و سایه کنارش اشک میریخت. حاج علی به در تکیه داده بود. ارمیا حسرت به دلش مینشست. صدرا در خود میپیچید! چقدر درد در قلب این زن است! چقدر حرفهای ناگفته دارد این زن! این آیه‌ی زندگی سیدمهدی است، چرا آیه‌اش را میشکنند؟ آیه که به خواب رفت،... هیچ چشمی روی هم نرفت... حال بدی بود. حرف‌های مانده بر دل آیه حال بدش را به همه داده بود. حالا خوب آیه را میدانستند. بخشی از درد بزرگ آیه! اذان که گفتند، حاج علی در سجده هق هق میکرد. نماز صبح که خواندند، چشمها سنگین شد و کسی نگاه خیره مانده به پنجره زنی که قلبش درد داشت را ندید! 🕊سید مهدی: _سر بلند کن بانو! اینهمه صبر کردم تا مَحرمم بشی، اینهمه سال نگاه دزدیدم که پاکی عشقم به گناه یه نگاه گره نخوره، حالا نگاه نگیر که دیگه طاقت این خانومیتو ندارم بانو!چشماتو از من نگیر بانو! همیشه نگاهتو بده به نگاه من! آیه که سر بلند کرد، سید مهدی نفس گرفت: 🕊_خیلی ساله که منتظر این لحظه‌ام که بانوی قصه‌ام بشی... که بزرگ بشی بانو! که بیام خواستگاریت! نمیدونی چقدر سخت بود که صبر کنم...که دلم بلرزه و بترسه که کسی زودتر از من نیاد و ببردت... که کسی بله رو ازت نگیره و دست من از دامنت باز بمونه بانو! آیه دلبری کرد: _دلم خیلی سال پیش لرزید، برای یه پسر که یه روز با لباس نظامی اومد تو کوچه... دلم لرزید برای قدم‌های محکمش، قدم‌هایی که سبک و بیصدا بود... دلم لرزید برای چشمای خسته‌اش، چشمایی که نجیب بود و نگاه میدزدید از من! 🕊سید مهدی: _آخ بانو... بانو... بانو! نگو که خستگی من با دیدن دختر حاجی به در میشد، که امید من اون دختر حاجی بود! به امید دین تو هر هفته میومدم تا قم که نفس بکشم توی اون کوچه... آیه ریز خندید! َ آه کشید. جایت خالی‌ست مرد... روز بعد، همه رفتند و رها ماند. سوم و هفتم را که گرفتند، باز هم همکاران سید مهدی خود را رساندند. ارمیا این‌بار با همکارانش آمده بود. با آن لباس‌ها و کلاه سبز کجش... حاج علی متعجب به ارمیا و یوسف و مسیح نگاه میکرد: _نمی دونستم همکار سید مهدی هستین! ارمیا: _ما هم تا موقع تشییع نمیدونستیم! ارمیا از همیشه آرامتر بود... از همیشه ساکت‌تر! این یوسف و مسیح را میترساند. ارمیای این روزها، با همیشه فرق داشت. ************** حاج علی چهار پاکت مقابل آیه گذاشت. مراسم هفتم به پایان رسیده بود و پدر و دختر در خانه تنها بودند. رها هم با صدرا به تهران بازگشته بودند. حاج علی: _امانتی‌های سید مهدی، صحیح و سالم تحویل شما! آیه نگاه به پاکتها انداخت. دست‌خط زیبای سید مهدی بود: "برای بانوی صبورم" پاکت را باز کرد. 🕊✍بانوی صبورم سلام! شاید بتوان نام این چند خط را وصیت گذاشت، باید برایت کنم؛ بایدبدانی که من بدون فکر، تو را رها نکرده‌ام بانو!چند شب قبل، خوابی دیدم که وادارم کرد به نوشتن این نامه‌ها...بانو! من شهادتم را دیده‌ام! یادت نرود بانو، در این فراق! صبرکن که اجر صبر تو با شهادت من است... میدانم چه بر سرم می‌آید. میدانم که تقدیرت از من جدا میشود، به تقدیرت پشت نکن بانو! از من بیاد داشته باش که را هوای دنیا از سرت بر ندارد! از من داشته باش که تنهایی فقط شایسته‌ی خداست! از من داشته باش که بهترین تو در این دنیاست! بانو... من دخترکم را در خواب دیده‌ام... دخترک زیبایم را که شبیه توست را دیده‌ام. نگران من نباش! من تمام لالایی‌هایی که برایش خواهی خواند را شنیده‌ام! من تمام شبهای بی‌تابی‌ات را دیده‌ام... من لحظه‌ی تولد دخترکم را هم دیده‌ام! بانو... من حتی مردی که نیازمند دستان توست را هم دیده‌ام! مردی که بدون تو توان زندگی کردن ندارد. تو من بودی بانو، اما کسی هست که را از تو خواهد داشت! بانو نکند به غرّه شوی که به مویی بند است! به غَرّه نشو که به شبی بند است! به ..... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری