‼️ اعضای حرام حیوانات حلال گوشت
🔷مواردی از #اعضای_حیوانات #حلال_گوشت که خوردن آن جایز نیست:
1. خون؛
2. آلت نری؛
3. آلت مادگی «فَرْج»؛
4. بچهدان (رحم)؛
5. غُدَد که آن را «دُشوِل» مىگویند؛
6. بیضه، که آن را «دنبلان» مىگویند؛
7. غدّه ای که در مغز - به شکل نخود - است؛
8. مغز حرام که در میان ستون فقرات است (نخاع)؛
9. پى که در دو طرف تیرۀ پشت است(عِلباوان)؛
10. زَهره دان (#کیسه_صفرا)؛
11. سِپُرز (#طحال)؛
12. مثانه؛
13. سیاهی چشم؛
14. چیزى که در میان سُم است(ذاتُ الاَشاجِع)؛
توجه: #فضله «مدفوع»، حرام است و اعضای حرامی که گذشت، اگر در #پرندگان_حلال_گوشت باشد، بنا بر احتیاط واجب حرام است.
@Emam_kh
🍐رفع ضعف أعصاب، ضعف قلب و رماتیسم⇩⇩
1⃣✨مخلوط گلاب طبيعی + عرق طبيعی بيد مشک + عسل آويشن يا عسل نعنا،
2⃣✨خوردن يک عدد سيب رسيده شيرين بعد از غذا (اگر اُرگانيک بود با پوست آن خورده شود).
📚حکیم ضیائی
@Emam_kh
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پیش بینی شهید سردار سلیمانی دو روز قبل از شهادت
حتما ببینید
@Emam_kh
🔰 کرونا وارد ایران شد خواب و خوراک از مردم گرفته شد حالا تصور کن داعش وارد ایران میشد چی میشد؟
🌹 روحت شاد حاج قاسم
@Emam_kh
⭕️ دولت و FATF ؛ مرحبا به این درایت!
🔻 سیاست موفق را با کُنِش گری و فعال بودن می شناسند. در عین حال، واکنش درست و متقابل هم بخشی از سیاست ورزی است. اما بدترین نوع سیاست ورزی، انفعال و واکنش نا متوازن است.
🔻اواخر هفته گذشته و لا به لای جنجال کرونایی، دو اتفاق نا متعادل در حوزه سیاست خارجی توسط دولت رقم خورد.
🔻اولی درباره FATF بود. دولت به بهانه قرار گرفتن در لیست سیاه این کارگروه، توپ را در زمین منتقدان انداخت و از آنها خواست پاسخگوی تبعات ماجرا باشند. ماجرای دوم به تشکیل نشست کمیسیون مشترک برجام در وین بر می گشت.
🔻آقای عراقچی پس از نشست کمیسیون گفت "برجام هنوز زنده است" و "اینستکس تقریبا آماده شده است". اما بیانیه کمیسیون نسبت به کاهش تعهدات ایران ابراز نگرانی کرده بود، بی آن که نسبت به نقض کامل تعهدات توسط آمریکا و اروپا اعتراض جدی انجام دهد.
🔻نزدیک بیست ماه است نشست های بی خاصیت کمیسیون هر چند وقت یک بار برگزار می شود؛ بی آن که به حق بر زمین مانده ایران (لغو تحریم های مالی و بانکی و نفتی) کمترین ترتیب اثری بدهد. دو سال است ما برجام را یکطرفه اجرا می کنیم.
🔻اروپا در این دوسال، عملیات تاخیری و وقت کشی را هم آهنگ با آمریکا به اجرا گذاشت و امکان اعتراض بهنگام و موثر را از ما گرفت. همزمان آمریکا و عربستان کوشیدند بازار نفت ما را بربایند. فروش نفت ما در این دوره به چند صد هزار بشکه (یک پنجم میزان فروش در قبل از برجام) رسید.
🔻دولت و وزارت خارجه چه کردند؟ برای چند ماه، وعده پوچ کانال موسوم به SPV را خریدند و با آن، افکار عمومی را مشغول کردند. و سپس خریدار وعده بی مایه تر دیگری به نام INSTEX شدند؛ مبادله غذا و دارو در ازای نفت فروخته شده ایران به غیر اروپایی ها! پس از آن هم سرگرم نمایش مذاکره با فرانسه و ژاپن شدند!
🔻در عمل چه اتفاقی افتاد؟ عراق در شرایط تحریم، از تحریم های غذا و دارو معاف بود. اما از صدقه سر شقّ القمر برجام و اینستکس کذایی، اروپایی ها حتی غذا و دارو هم نمی فروشند و سفیر سوئیس چند کارتن دارو را با وقاحت به نمایش می گذارد!
🔻بله برجام به عنوان سند گروگان گرفته شدن دولت روحانی، همچنان زنده و مایه عبرت دیگران است؛ دریغ از سر سوزنی خاصیت برای کشور ما. اما درست در همین فضا، دولت به جای اعتراض عملی و بازدارنده به طرف اروپایی برجام، سر تفنگ تبلیغات را به سوی داخل کج می کند!
🔻به شکل عجیبی اصرار دارند سیاه بازی های دو ساله غرب و هیجان های سفر پاریس و نیویورک و توکیو را از اذهان پاک کنند و همه تقصیرها را گردن شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت بیندازند که به خاطر تجربه پر خسارت برجام، دست رد به سینه گردانندگان FATF (بانیان کلاهبردار برجام) زدند.
🔻دولت به جای این که سیاست کنش گری پیش دستانه یا دست کم واکنش متقابل پیشه کند، در برابر گستاخی غرب، منفعل و ساکت مطلق است؛ اما ضمنا ترجیح می دهد در مقابل صاحب نظران منتقد، به زعم خود دست پیش بگیرد و طلبکاری پیشه کند. دریغ از کمترین اعتراض به طرف کلاهبردار و بدهکار!
🔻بعد از شش سال فرصت سوزی و بر جای گذاشتن رکورد های بی سابقه رکود و تورم و شکاف طبقاتی و نقدینگی، می گویند "می خواستیم کار کنیم اما نگذاشتند". مرحبا به این شرافت و شجاعت و درایت و نبوغ!
🔻یاد حکایت مولوی در مثنوی و در باب استجا افتادم که قابل بازگویی در این مجال نیست. اصل داستان را خود در مثنوی بخوانید:
"آن یکی در وقت استنجا بگفت- که مرا با بوی جنّت دار جفت
🔻گفت شخصی خوب وِرد آوردهای- لیک سوراخ دعا گم کردهای ...
ای تواضع برده پیش ابلهان- وی تکبر برده تو پیش شَهان
آن تکبر بر خَسان خوبست و چُست- هین مرو معکوس، عکسش بند تست ...".
👤محمد ایمانی
@Emam_kh
#رمان_مدافع_عشق
قسمت ۹
فصا حال و هوای سنگینی دارد.یعنی باید خداحافطی کنم؟
از خاکی که روزی قدمهای پاک آسمانےها آنرا نوازش کرده....با پشت دست اشکهایم را پاک میکنم.
در این چند روز آنقدر از آنها روایت شنیده ام که حالا میتونم براحتی تصورشان کنم...
دوربین را مقابل صورتم میگیرم و شما را میبینم.اکیپــے که از ۱۴ تا ۵۰ساله در آن در تلاطم بودند.جنب و جوش عاشقے.....و من در خیال صدایتان میزنم.
_آهای #معراجی_ها....
برای گرفتن یک عکس از چهره های معصومتان چقدر باید هزینه کنم؟...
و نگاه های مهربان شما که فریاد میزنند:هیچ..هزینه ای نیست!فقط حرمت #خون مارا حفط کن.....حجب را بخر،حیا را به تن کن. نگاهت را بدزد از نامحرم....
آرام میگویم:یک...دو....سه....
صدای فلش و ثبت لبخند خیالی شما
لبخندی که #طعم_سیب میدهد.
شاید لبهای شما با حرم ارباب رابطه ی عاشق و معشوق داشته....
دلم به خداحافظی راه نمیدهد،بی اراده یک دستم را بالا میاورم تا...
اما یکی از شما را تصور میکنم که نگاه غمگینش را به دستم میدوزد...
_با ما هم خداحافظ میکنی؟؟
خداحافظی چرا؟؟؟
توهم میخواهی بعد رفتنت مارو فراموش کنی؟؟....خواهرم تو بی وفا نباش
دستم را پایین میاورم و به هق هق می افتم;احساس میکنم چیزی در من شکست...
#ریحان_قبلی_بود
#غلطهای_روحم بود....
نگاه که میکنم دیگر شمارا نمیبینم
#شهدا بال و پر #بندگی هستند
وخاکی که زمانی روی آن سجده میکردند عرش نیشود برای #توبه...
#تولدم_تکرار_شد...
کاش کمکم کنید که پاک بمانم...
شما را قسم به سربندهای خونی تان...
درتمام مسیر بازگشت اشک میریزم...بی ارده و از روی دلتنگی....
شاید چیزی که پیش رو داشتم کار شهداست...
بعنوان یک هدیه....
هدیه ای برای شکست و تغییر
هدیه ای که من صدایش میکنم:
#علی_اکبر
#رمان_مدافع_عشق
قسمت ۱۰
صدای بوق آزاد در گوشم میپیچد
شماره را عوض میکنم
#خاموش!
کلافه دوباره شماره گیری میکنم
بازم #خاموش!
فاطمه دستش را مقابل چشمانم تکان میدهد:
_چی شده؟جواب نمیدن؟
_نه!نمیدونم کجا رفتن....تلفن خونه رو جواب نمیدن...گوشیهاشونم خاموشه،
کلیدم ندارم برم خونه.
چندلحظه مکث میکند:
_خب بیا فعلا خونه ما
کمی تعارف کردم و "نه" آوردم...
دو دل بودم....اما آخرسر در برابر اصرارهای فاطمه تسلیم شدم
*
وارد حیاط که شدم،ساکم را گوشه ای گذاشتم و یک نفس عمیق کشیدم
مشخص بود زهراخانوم تازه گلها را آب داده...
فاطمه داد میزند:ماااامااااان....ما اومدیم...
و تو یک تعارف میزنی که:
اول شما بفرمایید...
اما بی معطلی سرت را پایین می اندازی و میروی داخل.
چند دقیقه بعد علی اصغر پسر کوچک خانواده و پشت سرش زهرا خانوم بیرون می آیند...
علی جیغ میزند و می دود سمت فاطمه...خنده ام میگیرد چقدر #شیطون!
زهراخانوم بدون اینکه با دیدن من جابخورد لبخند گرمی میزند و اول بجای دخترش به من سلام میکند!
این نشان میدهد که چقدر خون گرم و مهمان نوازند....
_سلام مامان خانوم!....مهمون آوردم...
"و پشت بندش ماجرای منو تعریف میکند"
_خلاصه اینکه مامان باباشو گم کرده و اومده خونه ما!
علی اصغر با لحن شیرین و کودکانه میگوید:آچی؟خاله گم چده؟واقیهنی؟
زهرا خانوم میخندد و بعد نگاهش را سمت من برمیگرداند
_نمیخوای بیای داخل دختر خوب؟
_ببخشید مزاحم شدم . خیلی زشت شد._زشت این بود که تو خیابون میموندی!حالا تعارفو بزار پشت در و بیا و...ناهار حاضره.
لبخند میزند،پشت به من میکند و میرود داخل.
*
خانه ای بزرگ،قدیمی و دو طبقه که طبقه بالایش متعلق به بچه ها بود.
یک اتاق برای سجاد و تو،دیگری هم برای فاطمه و علی اصغر.
زینب هم یک سالی میشود ازدواج کرده و سر زندگی اش رفته.
از راهرو عبور میکنم و پایین پله ها مینشینم،از خستگی شروع میکنم پاهایم را میمالم.
که صدایت از پشت سرو پله های بالا به گوش میخورد:
_ببخشید!....میشه رد شم؟
دستپاچه از روی پله رد میشوم.
یکی از دستانت را بسته ای،همانی که موقع افتادن از روی تپه ضرب دیده بود..
علی اصغر از پذیرایی به راهرو میدود و آویزون پایت میشود.
_داداچ علی . چلا نیمیای کولم کنی؟؟
بی اراده لبخند میزنم،به چهره ات نگاه میکنم،سرخ میشوی و کوتاه جواب میدهی:
_الان خسته ام....جوجه من!
کلمه جوجه رو طوری گفتی که من نشنوم....اما شنیدم!!!
*
یک لحظه از ذهنم میگذرد:
چقدر خوب شد که پدرومادرم نبودن و من الان اینجام....
ادامه_دارد...
به قلم:محیا سادات حسینی
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹طبیب دردهاے بیدرمان اگر امـام مهربانیها باشد، در هر نقطـه از جهان کہ باشۍ، کافیست با تمام وجـود قلبت را بہ صحـن و سرایـش روانہ کنۍ و عاشقـانہ دردهایت را با او در میان بگذارے تا اجابتت کنـد ...
اللَّهُـمَّ صَـلِّ عَلَـى عَلِـیِّ بْــنِ مُوسَـى الرِّضَـا الْمُـرْتَضَـى
🌸🌺🌺🌺🌸
🌸 صـــــــ🌹ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.🌸
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
🌸زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🌸
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
@Emam_kh