eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 77 سوره نساء - بخش1 🌸 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوة فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةَ وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَآ أَخَّرْتَنَآ إِلَى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاَعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْأَخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلا ً 🍀 ترجمه: آیا ننگریستی به كسانى كه (پیش از هجرت) به آنان گفته شد (اكنون) دست نگه دارید و نماز را بر پا دارید و زكات بپردازید. ولی وقتی که جهاد بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرک مكّه) چنان مى‏ ترسیدند كه گویا از خدا مى ‏ترسند، بلكه ترسی سخت تر از آن و (از روى اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزدیک (مرگ طبیعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنیا اندک و ناچیز است و آخرت برای کسی که تقوا پیشه كند بهتر است، و به اندازه‏ ى رشته‏ ى میان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد. 🌷 : آیا ننگریستی 🌷 : دست نگه دارید 🌷 : بر پا دارید 🌷 : نماز 🌷 : نوشته شد، مقرر شد ، واجب شد 🌷 : جنگ 🌷 : گروه 🌷 : می ترسند 🌷 : سرآمد 🌷 : نزدیک 🌷 : برخورداری 🌷 : اندک و ناچیز 🌷 : بهتر 🌷 : تقوا پیشه کند 🌷 : رشته میان هسته خرما 🔴 : این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. جمعى از مسلمانان صدر اسلام هنگامی که در دوران سخت مكّه بودند و تحت فشار و آزار شدید مشرکان قرار داشتند از اجازه‏ ى جنگ با مشركان را مى ‏خواستند و مى‏ گفتند: بگذار بجنگیم تا عزّت خود را به دست آوریم. پیامبر صلى الله علیه و آله كه آن هنگام مأمور به جنگ نبود، اجازه نمى‏ داد، ولى پس از هجرت به مدینه كه دستور آمد، جمعى از آنها دست به اعتراض و بهانه جویى زدند و مشرکان مكّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى‏ ترسیدند که این آیه 77 سوره نساء نازل شد. 🌸 به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: 《ألم تر إلى الذين قيل لهم کفوا أيديكم و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة فلما كتب عليهم القتال إذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله أو اشد خشية: آیا ننگریستی به کسانی که به آنان گفته شد دست نگه دارید و را بر پا دارید و بپردازید ولی وقتی که جهاد بر آنان مقرر شد، گروهی از آنان از مردم ( مشرک مکه ) چنان می ترسیدند که گویا از خدا می ترسند، بلکه ترسی سخت تر از آن.》 🌸 راستی شگفت انگیز است حال جمعیتی که در یک موقعیت نامناسب با شور عجیبی تقاضای می کردند اما اکنون که دستور جنگ به آنها داده شد گروهی از آنها ترس و وحشت یک باره وجود آنها را فرا گرفت و اعتراض کردند《و قالوا ربنا لم کتبت علینا القتال لو لآ أخرتنآ إلى أجل قريب: و گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردی؟ چرا ما را تا سرآمدی نزدیک (مرگ طبیعی) مهلت ندادی؟》که این آیه به می فرماید:《قل متاع الدنیا قلیل و الأخرة خير لمن اتقى و لا تظلمون فتيلا: بگو برخورداری دنیا اندک و ناچیز است و آخرت برای کسی که تقوا پیشه کند بهتر است و به اندازه رشته میان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.》 ⬅️ پیام های آیه در جلسه بعدی... تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔴 سردار حاجی زاده :سامانه‌های پدافندی ارتش و سپاه در سراسر کشور مستقر هستند ♦️فرمانده نیروی هوافضای سپاه: رزمایش پدافند هوایی را جوانان دهه شصتی و هفتادی اداره کردند ♦️در این رزمایش ما برای اولین بار بمب‌های بالدار دورایستا که از هواپیما رها می‌شوند را استفاده کردیم و آن را رهگیری کردیم و به سامانه‌های پدافندی واگذار کردیم. ♦️دفاع هوایی در کشورمان با وجود قرارگاه مشترک پدافند هوایی، مشترک است و سامانه‌های پدافندی ارتش و سپاه در مناطق سراسر کشور مستقر هستند که تمام آنها در یک شبکه تحت کنترل و فرماندهی برادران ارتش است و زیرمجموعه‌های آن به صورت مشترک است و کار به صورت ترکیبی انجام می‌شود. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببينيد| رهبر انقلاب: مردم از نیروی انتظامی توقع دارند ناموسشان که از خانه خارج میشود، مورد تعرض قرار نگیرد و در باشد. هفته_نیروی_انتظامی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️وجوب تقلید 🔷س ۵۶۸۰: ‌آیا لازم است مرجع تقلید انتخاب کنیم و از او تقلید نماییم؟ ✅ ج: مکلّف اگر مجتهد نیست، یا باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید کند، یا طبق احتیاط عمل کند، یعنی به ‌گونه‌ای عمل کند که مطمئن شود وظیفه‌ی شرعی خود را انجام داده است. مثلاً کاری را که بعضی از مجتهدان حرام می‌دانند و بعضی دیگر حرام نمی‌دانند، انجام ندهد و کاری را که بعضی واجب می‌دانند و بعضی دیگر واجب نمی‌دانند، انجام دهد. 📕منبع: leader.ir @Emam_kh
‍ پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔 🍃🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃 🙏التماس دعا 🙏 🌿🌼🌿🌺🌿🌼🌿🌺🌿 پنجشنبه ها چه خوشحال می شوند عزیزانی که دستشان از دنیا کوتاه است😔 و منتظر قلب پرمهرتان هستند🌹 جایشان همیشه سبز🍀 با فاتحه و صلوات و خیراتی هر چند کوچک یادآورشان باشید🌺🙏 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ✨ @Emam_kh
🔻معرفی در همه سطوح 💠آشنایی با رمز و راز نماز در همه دوره ها از کودک دبستانی تا پژوهشگر دوره‌های عالی، هر یک فراخور ذهن و معرفت خود، می‌توانند در راه شناختن نماز و رازهای آن قدم‌هایی بر دارند و با نا شناخته‌هایی آشنا شوند، حتی عرفای بزرگ نیز برای سالکان وادی معرفت، اسرار الصلوة نوشته و آموخته اند، یعنی اعماق این اقیانوس همچنان ناشناخته و پیمودنی است. فلسفه نماز و تحلیل رازها و رمزهای آن با زبان هنر، در معرض دید همگان قرار گیرد تا هرکس بقدر ظرفیت خود از آن متمتّع گردد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت چهارم صداي بدي داد ... و سرها به سمتم برگشت... و تنها نگاه بی تفاوت و متعجب او تمام قلبم را سوزاند... سرم را تا اخرین حد ممکن پایین بردم و بغضی که داشت خفه ام میکرد را فرو دادم ... و زیر لب و آرام عذر خواهی کردم ... و بزرگ ترین آرزویم بلند شدن از سر سفره اي بود که سرش داشتند آرزوهایم را سر میبریدند ... و حیف که هنوز آقا جون سر سفره بود ... غذا هنوز تمام نشده بود که بشقابم را برداشتم و به آشپزخانه بردم و صداي مادر را دراوردم ... - وا محیا هنوز دارن میخورنا داري سفره جمع میکنی... ؟؟؟؟ !!!سرم همانطور که پایین بود زیر لب و آرام گفتم ... - نه مادر فقط بشقاب خودم رو برداشتم ممنونم سیر شدم ... مادر از آن چشم غره هاي مخصوص خودش رفت که هزاران حرف نگفته داشت ... چیزي نگفتم و ساکت سر سفره نشستم تا بقیه غذایشان را بخورند و جمع کنم ... چه خوشخیال بودم که فکر کردم با برداشتن بشقابم زودتر میتوانم از آن فضاي خفه کننده بیرون بروم... دقیقه مثل ساعت میگذشت ... اما باالخره گذشت و من سلانه سلانه از پله ها بالا میرفتم ... خستگی دلم بیشتر از تنم بود ... طبقه ي دوم که تمام اتاق هایش براي بزرگ ترها بود را رد کردم و به طبقه ي سوم که اتاق نوه ها بود رسیدم ... از معماري این خانه ي قدیمی خوشم میامد... دو طبقه سر تا سر اتاق بود ... و طبقه ي اول پذیرایی جمع و جور و زیبا ... و آن حوض پر از ماهی وسط حیاط با صفا و نقلی حسابی دل می برد ... حداقل از من... مادر میگفت این خانه را خود آقاجون ساخته... و ساحل همیشه با همان شوخ طبعی مخصوصش میخندد و میگوید... - آقاجون میدونسته چقدر خودشو بچه هاش فعالن یه چیزي ساخته تا همه توش جا شن... ولی من میدانم در اصل تا قبل از ازدواج مادر پدر هایمان همه ي اتاق ها براي اجاره بودند ... و مادري خدابیامرز همیشه میگفت ... حاج ناصر پشت خودشو با همین خونه بست... به اتاق که رسیدم چادرم را روي تخت رها کردم و خودم را هم رویش انداختم ... بغض سنگین گلویم خفه ام میکرد و من نمیدانستم... این روزها نیش کلام مادر بیشتر شده یا من دلتنگ تر از همیشه ام ... چشمانم را بستم ... و عروسی اش را در ذهنم تصور کردم... هنوز تصویري برایش پیدا نکرده بودم که اشکم چکید و.... _گاهی چقدر از دست خودم و اشک هایم که انگار تمامی ندارد شاکی میشوم ... اي کاش که جز اشک ریختن کار راه دیگري به ذهنم میرسید تا نمیرد تمام احساسم... چه راهی داشتم جز اینکه خود را ازین عشق پنهانی خلاص کنم و همه چیز را بگویم به معبودم ... عشقی که میدانستم قطعا روزي نابودم میکند ... یا بهتر است بگویم همان احساس یک طرفه اي که ساحل حتی اسمی هم برایش ندارد... اگرهم بگویم که او از عشقش نمیگذرد ... تنها میمانم با غروري که خورده هایش هرروز روي قلبم خراش میندازد... اما ... من میخواستم ... امیر عباسی که تعداد دفعاتی که روي صحبتش بودم از انگشتان دست تجاوز نمیکند ... من مرد عاشق این روزها را که حتی دلم نمیاید میم مالکتیم را تنگش بگذارم را با تمام وجودم میپرستم ... صداي در اتاقش از جا پراندم و تنها خوش شانسی زندگی من این رو به رو بودن اتاق هایمان بود... یعنی من بعد ازین باید شنواي نجواهاي عاشقانه اش با دیگري باشم؟؟؟؟... نه ... نه من اینقدر گنجایش ندارم ... بی اینکه فکر کنم از جا بلند شدم و به سمت اتاقش رفتم ... ادامه دارد...