🔴سردار قاآنی: توطئههای آمریکا و رژیم صهیونیستی تمام نشده است
▪️فرمانده نیروی قدس : جنگ با گروه تروریستی داعش سبب متلاشی شدن حکومت این گروه شد اما با توجه به اینکه موجودیت این گروه با مدیریت آمریکا و رژیم صهیونیستی بود، باید اطمینان داشت که توطئه های این دو رژیم جنایتکار پایان نیافته است.
▪️حکومت امریکا که اینگونه وحشیانه با ملت خود برخورد کرده و آنها را سرکوب می کند چگونه می خواهد با ملت های دیگر برخورد کند؟
@Emam_kh
🔴 #موسوی_خوّئینی_ها بعد از انتخاب آیت الله خامنهای به رهبری گفت: "میترسیم کشور به سمت آمریکا گرایش پیدا کند!"
✅ داود_مدرسی_یان:
@Emam_kh
🔴پشت پرده نامه پرانی مرد خاکستری فتنه ها
اصلاحطلبان و فتنه گران بعد از ۷ سال افتضاح مدیریتی و ایجاد بحران اقتصادی و فرهنگی حالا با نامه پرانی و توییت پراکنی بدنبال فریب دوباره مردم هستند
رهبرانقلاب : کسانی که دیروز همه امکانات کشور در اختیار آنها بود و کسانی که امروز همه امکانات مدیریتی کشور را در اختیار دارند، حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند و علیه کشور سخن بگویند بلکه باید پاسخگو باشند.
رونوشت :
#موسوی_خوئینی_ها
@Emam_kh
✍پاسخی برگرفته از بیانات آیت الله جوادی آملی به موسوی خویینی ها:
منافقان، مشکلاتی که خود مسبب آن بودند را به سوء مدیریت رهبری جامعه نسبت می دهند.
🔰همين گروهي كه يا در اثر «نفاق» يا در اثر «ضعف ايمان»، آن سخنان را با رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در ميان گذاشتند، گاهي پيشنهاد ميدادند كه دفاع بر ما واجب بشود. وقتي كه دفاع بر اينها واجب شد، ميگفتند زود است، چرا مهلت ندادي! همين گروه، اگر فتح و پيروزي و عزّت و امثالذلك نصيبشان بشود، ميگويند اين نعمتهايي است كه از طرف خدا به ما رسيده است و اگر شكست و رنج و بلا و مِحنت و گراني و قحطي و امثالذلك برسد، براساس تطيّري كه رسم آنها بود، ميگفتند اين بدقدمي تويِ پيامبر است ـ معاذ الله ـ؛ تطيّر ميزدند. يا آنها كه به اين خرافات معتقد نبودند، ميگفتند اين از سوء مديريت و ضعف رهبريِ توست، اين دوتا حرف را ميزدند. فرمود:
🔸«إِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِكَ؛و اگر به آنها (منافقان) حسنة (و پيروزي) برسد ميگويند از ناحيه خدا است و اگر سيئة (و شكستي) برسد ميگويند از ناحيه تو است»(نساء:79)؛
به تويِ پيامبر نسبت ميدهند، مشابه همان كاري كه پيروان موساي كليم داشتند. در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» از وضع پيروان موساي كليم اينچنين ياد ميكند، آيه 131 سورهٴ مباركهٴ «اعراف» اين است كه:
🔸«فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَي وَمَنْ مَعَهُ؛ هنگامي كه نيكي (و نعمت) به آنها ميرسيد ميگفتند به خاطر خود ماست! ولي موقعي كه بدي (و بلا) به آنها ميرسيد ميگفتند از شومي موسي و كسان او است!»
«تطيّر»؛ بدقدمي، فالِ بدزدن، تشئّم كه از طَيران طير معمولاً اينها اين شئومت را به ياد داشتند، اخذ شده است. اينها به موساي كليم(سلام الله عليه) ميگفتند در اثر بدقدمي تو و همراهان توست كه ما الآن به زحمت افتاديم.
مشابه اين معنا را هم مسلمينِ ناآگاه صدر اسلام به رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميگفتند. ريشهاش هم در سورهٴ مباركهٴ «بقره» است كه ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ (بقره: 118) دلهاي اينها يكي است، طرز تفكّر اين كافران و منافقان يكي است ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾. اينها اگر خيري ببينند، ميگويند از طرف خداست و شرّي ببينند براساس بدقدمي رسول خدا ـ معاذ الله ـ يا براساس ضعف رهبري و مديريت او تكيه ميكنند و اسناد ميدهند.
(جلسه 172 درس تفسیر سوره مبارکه نساء)
#بصائر
@Emam_kh
‼️اطمینان از داخل شدن وقت نماز
🔷س 4173: آیا وقت نماز به مجرد شروع اذان آغاز می شود؟ یا اینکه باید صبر نمود تا اذان تمام شود و سپس شروع به خواندن نماز کرد؟
✅ج: اگر اطمینان حاصل شود که اذان از هنگام داخل شدن وقت شروع شده، صبر کردن تا پایان اذان لازم نیست.
@Eman_kh
🚨هشدارهای رهبری که شنیده نشد
🔻گفت به مذاکره خوشبین نیستم، گفتند باید واقعبین بود. گفت کشور را معطل مذاکره نکنید، گفتند در انزوا نمیتوان به توسعه رسید. گفت زیر دستکش مخملی دست چدنی دارند، گفتند اوباما انسان مؤدبی است. گفت باید قوی شویم و این زبانی است که دنیا میفهمد، گفتند ما خودمان زبان دنیا را بلدیم. گفت به ظرفیتهای داخلی توجه کنید، گفتند خزانه خالی است. گفت اقتصاد مقاومتی تنها راه نجات ماست، گفتند توانمندی ما در حد آفتابه و آبگوشت بزپاش است!
🔸️گفت، گامها را متوازن تعریف کنید و تا آنها اقدام جدید نکردهاند، تعهدات را ادامه ندهید، گفتند نمیشود! گفت خرِشان که از پل بگذرد، به ریشِتان میخندند، گفتند امضای کری تضمین است. گفت قدم زدن با شیطان کار اشتباهی بود، گفتند برای تضمین منافع ملت با هر کسی مذاکره میکنیم. گفت خطوط قرمز را رعایت کنید، گفتند مسئولیت مذاکره با ماست.
🔸️گفت اگر برجام را پاره کنند ما آتش میزنیم، گفتند مگر معاهدات بینالمللی جای منقلبازی است؟! گفت به اروپا دل نبندید که سگ زرد برادر شغال است، گفتند با اروپا آمریکا را منزوی میکنیم!
گفت اینستکس بهانه است و آبی از آن گرم نمیشود، گفتند با fatf بهانه را از آنها میگیریم.
🔺️گفتنیها را گفت و نشنیدند و سرشان که به سنگ خورد، گفتند #برجام تصمیم نظام بوده و بدون اذن او هیچ اقدامی انجام ندادهایم! امروز ما ماندهایم و #قطعنامه هایی که در حال بازگشتند و چرخ اقتصاد و چرخ سانتریفیوژها که هر دو با هم هوا رفتهاند.
#قطعنامه_ضد_ایرانی
📝 زهرا_محسنی_فر
@Emam_kh
ورود جدی کمیسیون اصل ۹۰ به پرونده عدم بازگشت #ارزهای_صادراتی
دکتر #زاکانی عضو کمسیون اصل ۹۰ مجلس در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری خانه ملت در خصوص عدم بازگشت ۲۷ میلیارد دلار حاصل از صادرات به کشور گفت: از ورود جدی کمیسیون مطبوعش به پرونده عدم بازگشت ارز های صادراتی که موجب التهاب بازار ارز شده خبر داد.
اصل رسیدگی به این پرونده و معضل اساسی که در عدم انتقال اقلام صادراتی کشور به داخل کشور صورت گرفته یکی از اموراتی است که کمیسیون اصل ۹۰ به صورت جدی نسبت به آن ورود پیدا خواهد کرد.
کمیسیون اصل ۹۰ از کتمان کاری در این خصوص به ویژه در شرایطی که مردم عزیزمان به واسطه سودجویی ها و منفعت طلبی های برخی عناصر خاص در جایگاه های مختلف متضرر شدند، جلوگیری خواهد کرد.
ورود به مسائلی که مصالح انقلاب و منافع ملت را در بر میگیرد از اولویت های ویژه کمیسیون اصل ۹۰ در مجلس یازدهم خواهد بود.
ما نوع شرایطی که باعث مشکلات فعلی شده از جمله ارز،مسکن، خودرو و مسائل این چنینی با اولویت جدی به فضل الهی پیگیری خواهیم کرد.
امیدواریم با رسیدگی به این امور بتوانیم از حقوق مردم دفاع کنیم و کشورمان از تسهیلات بیشتر و بهتر برخوردار شود.
دکتر علیرضا_زاکانی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دولت برای هر کی بد بود برای داماد حسن روحانی با این سطح سواد چند تا شغل نون و آبدار جور کرد!
کامبیز مهدیزاده در حال استخدام تو پژهشکده صعنت نفته، یکی از اعضای هیأت دولت نامه زده به رئیس پژوهشگاه که مراحل استخدامش طی بشه!!!
این تلاشی که مسئولین برای پیداکردن شغل برای داماد حسن روحانی دارن اگه برای اداره مملکت داشتن نصف مشکلاتمون حل میشد 😐
@Emam_kh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
🔸 آیه ۵۷سوره بقره
🌷 وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمْ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
🍀 ترجمه:و ابر را بر شما سایبان ساختیم و «منّ» و «سَلوى» بر شما نازل كردیم و از نعمت هاى پاكیزه اى كه به شما روزى دادیم بخورید و آنها به ما ستم نكردند، ولی به خودشان ستم می کردند.
🌸 پس از نجات بنى اسرائیل از سلطه ى فرعون، به آنان دستور داده شد كه وارد سرزمین #فلسطین شوند.آنها به بهانه ى اینكه در آنجا افراد ستمگرى هستند، سرپیچى كرده و به #موسى گفتند: با خدایت به جنگ آنان برو، ما همین جا نشسته ایم. و آنها مدتی طولانی(چهل سال) در #بیابان ساکن شدند ولى خداوند در آنجا نیز براى آنان ابرها را چون سایه بان قرار داد و دو نوع غذاى طبیعى و گوارا به نام هاى مَنّ و سَلوى، در دسترس آنان گذاشت.
🌸 (وظللنا علیكم الغمام:و ابر را بر شما سایه بان ساختیم)«غَمام» به ابر بى باران گفته مى شود كه فقط سایه ایجاد مى كند.
(و أنزلنا عليكم المن و السلوى كلوا من طيبات ما رزقناكم:و من و سلوى بر شما نازل كرديم و از نعمت هاى پاکیزه ای که به شما روزی دادیم بخورید) «مَنّ»، به شیره ى مخصوص #درختان كه چون قطره بر روى آنها مى نشیند، گفته مى شود كه همان صَمغ است وبرخى به معنى #عسل وقارچ گرفته اند. «سَلوى» به پرندگانى مخصوص كه شبیه كبوترند مى گویند.
🔴 (و ما ظلمونا ولكن کانوا أنفسهم یظلمون:و آنها به ما ستم نکردند ولی به خودشان ستم می کردند)انسان با نافرمانی و سرپیچی از دستورات خداوند به خودش ظلم می کند.
🔹 پیام های آیه57 سوره بقره 🔹
✅ #ابر و باد و باران، به فرمان خداوند هستند.
✅ #خداوند در بیابان بى آب و علف هم، رزق طبیعى مى فرستد. «وانزلنا علیكم المنّ والسّلوى»
✅ خداوند، رزق انسان را از حلال و پاكیزه مقدّر كرده است. «طیّبات ما رزقناكم»
✅ تخلّف از فرامین الهى، ظلم بر خویشتن است. «انفسهم یظلمون»
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
✍️ #تنها_میان_داعش
قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد