10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 تکنولوژی دیپ فیک یا ظهور دجال!
🔻 کلیپ بالا نمونه کوچک و نسبتاً مبتدی از دیپ فیک را نشان می دهد که میتواند تصویر و صدای هر کسی را جعل کرده و سخنرانی های جعلی بسازد
این موضوع وقتی وحشتناک تر می شود که بدانیم قدرت رسانهای بی حد و حصری در فضای مجازی ولنگار در دست دشمنان و معاندین است و به راحتی می توانند با یک کلیپ جعلی کل جامعه را به آشوب بکشند البته این موضوع میتواند برای سایر کشورها هم در ابعادی دیگر رخ بدهد و منجر به اتفاقات ناگواری شود
#سواد_رسانهای
#طرح_صیانت
✍ محمدمهدی شریعت
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاه کلید حل مشکلات...
[ لا إله إلّا أنت سبحانک إنّي کنت من الظالمین ]
حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
@Emam_kh
✅ راز خلقت انسان!
✍ از قول آیت الله حسن زاده نقل شده:
«شبی در این موضوع فکر می کردم که چرا خداوند، انسان ها را آفرید؟
آیاتی مانند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون را هم که از نظر می گذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند:
لیعـبـدون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم می آمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفـتی نسبت به خدا نداریـم، پس چه عبادتی؟! و ...»
صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبائی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم که «حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند: «گرچه یک نفر!»
تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان علیه السلام افـتادم و خاطرم آمد که زمین و عالم، هماره چنین شخصی را دارد. دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز می گردد.»
♥️ #امیر_بیان، #امام_علی علیه السلام، خود پرده از راز خلقت برداشته اند:
🍀 فانا صنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا:
🍃 ما ساخته پرودگار خویشتنیم و مردم ـ همگی ـ پس از ما برای ما ساخته و آفـریده شده اند.»
روز بزرگداشت علامه طباطبایی
@Emam_kh
‼️واجبات تکبیرة الاحرام:
🔷 تکبیرة الاحرام را باید طوری بخواند که تلفظ به آن محسوب شود، و نشانهی آن این است که خودش بتواند آنچه را میخواند و بر زبان جاری میکند – اگر دچار سنگینی گوش یا سر و صدای محیط نیست – بشنود.
🔷 تکبیرة الاحرام را باید به عربی صحیح بگوید، و اگر ترجمهی فارسی آن را بگوید یا آن را به عربی غلط بگوید – مثلاً های الله را با فتحه بگوید و یا امثال آن – صحیح نیست.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت سیوهشتم
بهت زده به جمع نگاه کرد و سپس پرسشگر به آقاجون ...
نفسم در سینه حبس شده بود ...
بالا نمیامد ...
نگاهش که به حاج کاظم خورد طوفانی شد ...
سلامی کرد و دست داد با هدي که بدرقه اش رفته بود ...
کتش را به هدي سپرد و با همان چشمانی که رنگ خون گرفته بود زودتر از ساحل کنار من نشست ...
لبم را گاز گرفتم ...
آرام گفتم ...
- این چه کاریه پسرعمه ...
سرش را به سمتم خم کرد ...
- سیس...
سسس محیا ...
فقط خفه شو ...
جو هنوز با آمدنش سنگین بود انگار ...
دستانم را باهم گره زدم ...
آقاجون مجلس رو به دست گرفت و شروع به صحبت به حاج کاظم کرد ...
با استرس به صورتش خیره شدم...
نگاهم کردعمیق انقدر که به عمق جانم نفوذ کرد نگاهش...
در نگاهش انگار هیچ چیزي نبود ...
فقط خیره ام شده بود ...
و آبرو نزاشتیم انگار براي آقاجون ...
با صداي هدي که با حرص امیر عباس را صدا میزد به خودش آمد و نگاه گرفت...
- آقا عباس یه لحظه میاین اینجا ؟؟؟ نیم نگاهی به من کرد دوباره ...
از جا بلند شد و به سمت هدي رفت ...
و من جرئت نداشتم حتی به نگاه تیز آقا جون نگاه کنم...
حاج کاظم رو به آقا جون کرد ...
- حاجی اگه اجازه بدي این دوتا جوون برن باهم صحبت کنن...
آقا جون سري تکان داد و گفت...
- شما مختاري حاج کاظم ...
امیر عباس سینه صاف کرد ...
- اگه اجازه بدید من با آقا محمدامین یه صحبتی داشته باشم ...
و من قلبم ایستاد ...
بلند شد از جایش و به دنبال امیر عباس داخل حیاط رفتند ...
تمام ده دقیقه اي که با امیر عباس داخل حیاط بودند هیچ کس نفسش در نمی آمد ...
حتی آقا جون و محسن...
از در که داخل آمدند صورت محمدامین سرخ سرخ بوداما از چهره ي امیر عباس هیچ چیز معلوم نبود ...
سرش را پایین انداخت و رو به آقاجون گفت...
- شرمنده حاجی ولی تو مرام من دست گذاشتن رو ناموس مردم نیست ...
با اجازه و به خانواده اش دستور رفتن داد ...
خانواده ي حاج کاظم رفتند و همه بهت زده به امیر عباس نگاهم میکردند ...
رو به آقاجون کرد ...
- آقاجون احترامت واجب اما گفته بودم خواستگار نیاد ...
گفته بودم محیا هنوز زنمه و باز گوش ندادین ...
، با حرفش مادر توي صورتش کوبید و چهره ي محسن سرخ شد ...
.آقاجون هم معلوم بود از چهره اش چقدر غمگین و عصبی است ...
- بسه امیر عباس ...
محسن دست روي شانه ي محسن گذاشت ...
- داداش تو که محیا رو میخواستی چرا زن گرفتی ؟؟؟ به اون دختر نگاه کن ...
خیره ي هدي شدم که روي مبل نشسته بود و دستش را روي سرش گذاشته بودو چادرش که معلوم
بود اصلا سر کردنش را بلد نیست روي شانه اش افتاده بود ...
نگاهی گذرا به هدي کرد ...
و به محسن خیره شد ...
- محیا از اولش زن من بود محسن ...
محسن میان حرفش پرید ما صیغه رو فسخ کردیم یادته که داداش ؟؟؟ قرار بو هرکی بره سی زندگی خودش...
- اما من قبول نکردم محسن .. من راضی نبودم ...
به احترام آقاجون اومدم باهاتون ...
آقا جون از جا بلند شد ...
و انگار چند سال پیرتر شده بود ...
- راست میگه ...
محیا هنوز زنشه ...
من اشتباه کردم...
امیر عباس رو به همه کرد با اجازه ي آقاجون تا آخر هفته محیا رو عقدش میکنم ...
مادر غش کرد و عمه توي صورتش کوبید ...
وبقیه انگار هنوز تو شوك بودند ...
عمو مجید سمت امیر عباس رفت ...
- این چه حرفیه امیر عباس...
تو زنت اونجا نشسته ...
امیر عباس میان حرف دایی جانش آمد ...
میدونم دایی جون ...
اونم همه چیزو میدونه ...
محیاهم همینطور ...
همه انگار خفه شده بودند
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
✨بسم اللّه الرّحمن الرّحیم✨
🌹شرح #حکمت8
🔴 قسمت دوم
🔰 حضرت در ادامه (خطبه ۱ ) می فرمایند: «آسمان پايين را چون موج مهار شده و آسمان های بالا را مانند سَقفی استوار و بلند قرار داد، بی آنکه نيازمند به ستونی باشد يا ميخ هايی که آنها را استوار کند. آنگاه فضای آسمان پايين را به وسيله نور ستارگانِ درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغی روشنايی بخش (خورشيد) و ماهی درخشان در مدارِ فَلَکی گردان و برقرار و سقفی متحرّک و صفحه ای بی قرار، به جريان انداخت.» ؛ این از خلقت آسمانها.
🔻2. خلقت فرشتگان: موضوع دیگری که از ویژگیها و شگفتی های مخلوقات الهی حضرت به آن اشاره فرموده است، خلقت فرشتگان است. در خطبه اول نهج البلاغه میخوانیم: « سپس آسمان های بالا را از هم گُشود و از فرشتگان گوناگون پُر نمود. گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع ندارند و گروهی در رکوعند و يارای ايستادن ندارند و گروهی در صف هايی ايستاده اند که پراکنده نمی شوند و گروهی همواره تسبيح می گويند و خسته نمی شوند و هيچ گاه خواب به چشمان شان راه نمی يابد و عقلهای آنان دچار اشتباه نمی گردد، بدن های آنان دچار سُستی نشده و آنان دچار بی خبریِ برخاسته از فراموشی نمی شوند. برخی از فرشتگان، امينان وحی الهی و زبان گويای وحی برای پيامبران می باشند، که پيوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعی از فرشتگان حافظان بندگان و جمعی ديگر دَربانان بهشتِ خداوندند. بعضی از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته و گردن هاشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهی بر دوش هايشان استوار است، برابر عَرش خدا ديدگان به زير افکنده و در زير آن، بال ها را به خود پيچيده اند. ميان اين دسته از فرشتگان با آنها که در مراتب پايين تری قرار دارند، حجابِ عِزّت و پرده های قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وَهم و خيال، در شکل و صورتی نمی پندارند و صفات پديده ها را بر او روا نمی دارند؛ هرگز خدا را در هیچ جايی محدود نمی کنند و نه با همانند آوردن به او اشاره می کنند».
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع