#خاطره_ای_از_تکه_ای_ازبهشت
خیلی ایام زیبا وقشنگی است ایام اربعین امام حسین،ادم بدجوری دلش هوایی میشه دلش میخواد بره پیش اقا،دلش میخوادد بره توراهی که خانم حضرت زینب وحضرت رقیه به سختی تواسارت وبعدازاسارت این راه باپای پیاده رفتند.منم مثل همه خیلی خیلی دلم میخواسا تا پیاده روی اربعین برم .بخاطر همین اون سال ازاول محرم به اقا امام حسین گفتم اقا من نمیدونم من امسال هرجور شده باید بیام پیاده روی اربعین ،اقاجون هرجورشده باید منو بطلبی دیگه طاقت ندارم چندساله دارم میبینم همه میرن ومن جاموندم وازتلوزیون نگاه میکنم ودلم اتیش میگیره که چرا من نرفتم .بعدازاینکه اینجوری به اقا گفتم ازاول محرم دلم یه جوری شده بود وهمش حس میکردم امام حسین بهم نظر کرده ودلم خیلی روشن بود وپیش خودم گفتم امسال مطمئنم هرجور شده اقا منو میطلبه .پول خیلب کمی داشتم کلا ۴۰۰ تومن پول تو حسابم بود گفتم توکل بخدا من باهمین پول هم هرجورشده میرم اون سال با ۲۰۰ تومن برای خودمو پسرم پاسبرد گرفتم وباخودم گفتم بابقیه ی پولمم که مونده میرم کربلا انشالله امام حسین خودش جور میکنه واصلا باورم نشد چجور بااون پول خودم وپسرم رفتیم کربلا وبرگشتیم وهمه چیز یه جورایی جفت وجور میشد تاباهمون مبلغ بتونیم بریم وبرگردیم ازصلداتی رفتن بایکی ازاشناها تالب مرز تاتوی عراق پیدا شدنه کرایه های ارزون وغیره . ولی حالا میخوام یکم از حال وهوای پیاده روی اربعین بهتون بگم وقتی توراه داری میری اولش که میخوای راه بیفتی میگی من نمیتونم این همه راه پیاده برم ولی وقتی می افتی تو راه انگار پادیگه پای خودت نیست پاهات خودش میره یه جاهایی پاهات یا کمرت دردمیگیره ولی همون هم که احساس میکنی لذت میبریهمین که مبینی من هم لیاقت پیدا کردم تواین راه بهشتی برم اون دردها هم لذت بخش میشه اونجا همه باشوق دارنمیرند ازبچه کوچیک گرفته تاادمای مسن همه دلشون داره پرواز میکنه تواین راه.نذری هایی که تواین راهم هست که دیگه نگم چجوری صاحبای موکبا التماست میکنن تابیای غذاهای نذری اونهارو بگیری اونایی که چایی میدادن باهمون لهجه عربی شون داد میزنن ومیگن"حلبیکم یازوار حلبیکم"واقعا جمله قشنگی وجالبیه انگار واقعا از ته دلشون میگن ووقتی انسان هم میشنوه دلش میره وقلبش میلرزه باورتون نمیشه بچه های عراقی باچه لذتی میخوان هرجور شده به زوار خدمت کنن ازدادن دستمال کاغذی گرفته تازدن عطر به دست زوار خلاصه وقتی اونجا میری میفهمی رو زمین نیستی توبهشت داری راه میری چون هیچکدوم ازدل ها اونجا زمینی تیست همه حسینی شدن
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره کبری خانم از منطقه ۳
#مسابقه
#خاطره_ای_از_تکه_ای_از_بهشت
باسلام وخسته نباشیدخدمت تمامی خدوم دلسوز مرکز
نمیدانم چگونه زبان به بازگشایی این خاطره بازکنم ونمیدانم آیااجازه بازگو کردن آن رادارم ویانه!؟
خاطره ای که هروقت به یادمیاورم اشک😭 ازدیده گانم جاری میشودو لرزه برجانم میفتد..
سال ۹۵بود که توفیق شدتانام من کمترین هم جزء زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام ودرکناردوستان کاروانم ثبت شودآن هم درایام اربعین سیدوسالارشهیدان. ازخوشحالی درپوست ☺️خودنمیگنجیدم واصلا باورم نمیشد که آیا واقعا آقا من روسیاه رو هم طلبیدن!کوله بارسفرمو بستم ومیدانستم که هرچه بارسبکتر سبکبالتر خواهم بود...آماده سفرشدیم .سفری که
لحظه به لحظه اش خاطره است تارسیدن به معشوق.
درابتدا قرارشد به سمت نجف حرکت کنیم.زمانی که رسیدیم به حرم نورانی آقاامیرالمومنین اشک بردیده گانم حلقه بست چرا که به دیدارپدرشیعیان امام اولم نایل شده بودم اصلا احساس غربتی نداشتم!مگر میشوددرخانه پدرباشی و حس غربت داشته باشی!؟سه شب درنجف بودیم وشب سوم برای وداع واجازه ازمح
ضرپدربرای زیارت فرزند شون آقاامام حسین به حرم مشرف شدیم و خاطره من ازهمین شب به یادماندنی شکل گرفت..باتنی چندازدوستانم واردحرم شدیم وپس اززیارت درشبستان حضرت زهراسلام الله علیها اندکی نشستیم ودعاونمازخواندیم وسپس مشغول صحبت باهم شدیم.ناگاه احساس کردم بوی میوه خیار🥒 درشبستان پیچیده وهرجایی این بوبه مشامم میرسیدآن را هوس میکردم.آن شب وداع هم درشبستان خیلی هوس کردم.به دوستانم گفتم بچه ها خیلی هوس خیارکردم 🥒.بچه ها گفتن ماالان ازکجا برای توخیارپیداکنیم!؟گفتم بچه ها کاری ندارد ازخود آقا امیرالمومنین خواهش میکنم که همین الان برای من خیاربفرستن🥒...دوستانم خندیدن😄 و منودست انداختن که ببین چی ازحضرت میخواد...گفتم بچه ها مگه خواسته من چه اشکالی دارد!؟مگرنه اینکه خوداهل بیت هم فرمودن حتی نمک طعامتونم ازمابخواهیدخب منم ازایشون خواسته اینچنینی دارم وبازهم دوستانم به من خندیدن وگذشت تازمانی که بعدازوداع ازحرم خارج شدیم و به سمت محل اسکان حرکت کردیم چون قراربود فرداصبح زود شروع به پیاده روی به سمت کربلا داشته باشیم وقراربود سه روز پیاده روی کنیم وبایداستراحت میکردیم تابتوانیم این سه روز این مسیررو طی کنیم.زمانی که به محل اسکان رسیدیم چون شام نخورده بودیم مسئولینمان برایمان غذا آوردن در ظرفهای یکبارمصرف دربسته.وقتی من ظرف غذاموبازکردم به بچه ها گفتم چه جالب واسمون خیار🥒هم گذاشتن غذاهم فلافل وسیب زمینی سرخ کرده بود.بچه ها گفتن خیارکجابود!؟شایدباورتان نشود تک تک ظرفهارو نگاه کردیم ولی دریغ ازیک تکه ازخیار..هیچ کدام درظرفشان خیارنبود...همگی لرزه به جانمان افتادوگریه😭 کردیم...باچشمانی اشکبارباخودم گفتم آقا امیرالمومنین هوس یک زائرشو وهوس فرزندشوبی جواب نگذاشتن.افسوس که مااول ازهمه، همه درهارو میزنیم و به همه کس رو میندازیم واسه حل مشکلاتمون وبازشدن گره های زندگیمون وآخرسر سراغ خداواهل بیت میرویم...این خاطره به من این پیامودادکه وقتی خالصانه وصادقانه ازهمون ابتدا خواسته هامونو ازاهل بیت بخواهیم مطمعنا بی جواب نخواهند گذاشت...وقتی آقا امیرالمومنین هوس یه زائرشو بی جواب نگذاشتن مطمعنا حواسشون به حاجتهاوخواسته های بزرگمونم هست...پس دوستان عزیزبیاییدهمگی باهم فقط درخونه اهل بیت رو بزنیم.
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره ازطرف سکینه خانم.منطقه ۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🌀💠
🌀💠
💠
سرگذشت ها،
سرنوست ها
را تغییر می دهند..
دستمون تو دست خدا باشه همه چیز برامون حله
♣️چهارشنبه روز زیارتی امام رضا
♣️ایام شهادت امام رضا
💠🌀💠🌀
#تسلط_بر_سختیها
#شهادت_امام_رضا😔
💠🌀💠🌀
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلهای_بهشتی
🎥 | فرزندان از ۷سالگی به بعد باید #ادب رو یاد بگیرند.
📌اولینتکلیف، مدیریت راحتطلبی کودکه
👤 استاد پناهیان
#رزق_صوتی
#لحظه_شیرین_فرزندپروری
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لقمه_های_شنیدنی
🎥 کلیپ_سخنرانی
🌺 امتحانات الهی به اندازه ظرفیت تو هست....
❇️ خداوند هیچ وقت از کسی بیش از ظرفیتش امتحان نمیگیره..
# استاد پناهیان
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کوکو_کدو_سبز_و_سیب_زمینی 🍘 😋
#کدبانوی_خلاق
🔸۳تا سیب زمینی متوسط را پخته خنک که شد رنده میکنیم همینطور ۲عدد کدو سبز راخوب شسته با پوست رنده ریز رنده میکنیم ویک پیاز متوسط ودوتاحبه سیر راهم رنده میکنیم هب پیاز وکدو را میگیریم بهش دوتا تخم مرغ ونمک وفلفل وکمی ادویه ویک قاشق پودر سوخاری زده یکساعت داخل یخچال میگذاریم بعد روغن را داغ کرده وازموادکوکو یک قاشق پرداخل روغن میریزیم وباقاشق شکل میدهیم مایه این کوکو نسبت به کوکو های دیگه شل هست میتونیم یه قاشق غذاخوری دیگه هم آرد سوخاری به مواد اضافه کنیم
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#چرا_اصلاح_تغذیه ؟56🧐
سلام☺️
🔷👈یکی از دیگه از تغذیه هایی که واسه کبد ضرر داره، خوردن غذاهای سرخ کردنیه که با روغن های چند مرتبه استفاده شده ، سرخ میشه و بسیااااار مضره😱❌
👈وقتی یه هیدروکربنات چند مرتبه سرخ بشه خیلی سنگین میشه
چرا⁉️
❇️روغن های سرخ کردنی فقط یه مرتبه میتونند استفاده بشند.
وقتی غذا توی روغن سرخ شد، اون روغن، مواد زائد از غذاها رو توی خودش نگه میداره.🔰
🔆👈وقتی دوباره یه غذای دیگه با اون روغن سرخ میکنید، اون مواد زائد به غذا منتقل میشه 😱❌
⏪پس یا اینقدر روغن داغ باشه و به اندازه که یه بار غذا رو بریزید داخلش تا همه سرخ بشه..
⏪یا از روغن هایی که ترانسش پایین هست استفاده کنید.
🔸روغن های آفتابگردون سنتی که خیلی سبک هستن، خیلی خوبه...
🔸روغن زرد خیلی خوبه
🔸روغن کنجد هم خوبه اما برای چند مرتبه سرخ کردن خوب نیست
🔍البته یادتون باشه که 👇
کلا انواع و اقسام #روغن ها برای #کبد مضره، حالا هرچی که باشه.🍾
🍾چه روغن زرد
🍾چه شحم گاوی
همه باعث بزرگی کبد میشه❌
⚠️اما بهترین روغن که حداقل سبک تره و فشارش به بدن کمتره، روغن #کنجد هست. ⚠️
📛اما همیشه نباید استفاده بشه مخصوصا کسانی که کبد چرب و داغ دارند، روغن کنجد واسشون خوب نیست❌
روغن زرد واسشون خوبه✅
⚠️هیچوقت به صورت خیلی طولانی از یه مدل روغن استفاده نکنید⚠️
👈مثلا اینطور نباشه که مدتها فقطططط روغن کنجد مصرف کنید❌
👈یا مدتهااا فقططط روغن شحم گاوی !
این روش غلطه❌
🔷گاهی یه مقدار ازین روغن، یه مقدار ازون روغن، استفاده کنید
☢مثلا واسه روغن ریختن روی برنج ، روغن زیتون خوبه چون حرارت بالایی نمیبینه. 🍾
✴️میدونید که روغن زیتون اگر حرارت بالا ببینه خطرناک میشه😱
که متاسفانه بعضی ها داخل روغن زیتون، غذا رو سرخ میکنند.😲
👈البته روغن فرابکرِ زیتون، تحمل دماش بهتره..👌
⏪پس یادتون باشه کبد، با چربی، میونهی خوبی نداره، حالا چه روغن باشه چه کره و خامه و...🍰🎂❌
تا اصلاح تغذیه دیگه خدانگهدار...👋
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
44.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام به خواهران عزیزم
فاطمه خانم هاو خواهران منطقه ۳ گل کاشتند😊فیلم بالا👆👆👆
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
بالاخره برندگان #آزمون تابستانه با قید قرعه کشی به ۱۰ نفر از خواهران مشخص شد☺️
مبلغ کارت هدیه هر نفر ۳۰۰ هزار تومان
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1- زهرا ربیع*منطقه۳
2-فاطمه رعیت زاده*منطقه۱
3-رقیه سیفی*منطقه۳
4-زهرا خاکی*منطقه۳
5-فاطمه عبداللهی جمکرانی*منطقه۱
6-فاطمه مرادی*پردیسان
7-فاطمه حاجیلویی*منطقه۲
8- طاهره محمودپور*منطقه۳
9-فاطمه قائم پناه*منطقه۳
10-فاطمه محمودپور*منطقه۳
👇👇👇👇👇👇👇
🌹نفرات منتخب باکمیته منطقه خودشون تماس بگیرند🌹
🌸امام سجاد (ع):
مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عج) به سر میبرند و معتقد به امامت او و منتظر #ظهور وی هستند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
امروز پنجشنبه
۲۴ مهر ۱۳۹۹
۲۷ صفر۱۴۴۲
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Page174.mp3
788K
#چراغ_هدایت
#ترتیل صفحه ی " 174 "
❌ نرود میخ آهنین در سنگ ❌
🌸👇باهم ببینیم:
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌴 آیه 45 سوره انبیا 🌴
🕋 قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ
⚡️ بگو: من فقط از طريق وحى به شما هشدار مىدهم.
⚡️ امّا اى پيامبر! بدان كسانى كه نسبت به شنيدن حقّ كر هستند، زمانى كه انذار مىشوند، آن را نمىشنوند!.
➖➖🚥➖➖🚥➖➖
✅👌 دورتادورت پیامبر و امام هم باشد! شبانه روز محکمترین پند و انذارها برایت هم بخوانند،
🔔🔔 تا خودت گوش شنوا و قلب سربه راه نداشته باشی، سودی بحالت ندارد
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚠️ #تلنگر....
🥀 #بوی بد گناه
✍ بعضی از گناهان ما، بوی بدی دارد که مشامِ ملکوتیان را آزار میدهد. طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده میشوند؛ همچنین است اولیائی که مشامِ برزخیشان باز است، از بوی بد گناهان ما آزرده میشوند. چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه، ما را نزد ملکوتیان رسوا نکند؟
🌹امام رضا علیهالسلام میفرماید:
🕊 تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ رَوَائِحُ
الذُّنُوبِ: 🕊
🕊 با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناهان شما را رسوا نکند...
📚امالی الطوسی، ص ۳۷۲
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔰 گره گشایی خیریه و کار جهادی در برزخ
🌱 یادبود راه شهیدان
🍃 محمد در انجام بسياري از كارهاي خيرخواهانه چه در محيط كار سپاه و چه در محيط خارج از آن پيشقدم بود و با همين روحيه بود كه نخستين گروه جهادي را با عنوان علمدار، با حضور دانشجويان تشكيل داد تا بتوانند در مناطق محروم به مردم خدمت كنند.
🍃 یکی از کارهای ماندگار او ایجاد صندوق خيریه امام زمان (عج) قائمشهر بود، صندوقی كه با هدف جمع آوري كمك هاي خيرین براي محرومان راه اندازي شد و هنوز نيز فعاليت خود را ادامه مي دهد.
🍃 همسر شهید می گوید که؛ یک شب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفته بود: «حالم خیلی خوب است و شرایطم عالی است، هرجا به مشکلی بر می خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم. یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم... »
✍ به نقل از برادر و همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی
🗓 به مناسبت بازگشت پیکر مطهر #شهید_محمد_بلباسی
#شهداي_خان_طومان
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1_332036852.mp3
11.65M
زیارت عاشورا🎙
بانواے حاج علے فانے
#کشتی_نجات
امروز زبارت عاشورا از طرف #شهید_محمد_بلباسی😔😭
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.🙏🙏🙏
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
بسم الله الرحمن الرحیم
شب قبل از ورود به نجف:
بعداززیارت حرمین عسگریین ساعت دو بعدازظهر مینی بوس🚌گرفتیم وبه سمت نجف راه افتادیم بعدازاینکه نمازمغرب وعشاء رو خوندیم سوارماشین🚌شدیم وراه افتادیم بعد از رد کردن بغداد ورسیدن به حله چون علائم🚦راهنمایی ورانندگی ندارند ماشین🚌شانه خاکی ردکرد رفت به سمت جاده روبرو🛣که یه دفعه بایک صدای بلند سکوت داخل ماشین شکسته شدترمز بدی گرفته شد سرم من🧕 محکم خورد به پنجره ماشین شرطه ها🚔 آژیر زنون اومدن جاده کلا بند اومده بود، بارون تندیم گرفته بود تو همین حال وهوی بودیم یکی میگفت پیاده شیم اون یکی میگفت نه وسط جاده ایم ماشینای🚘دیگه بهمون میزنه یه دفعه یکی گفت پیاده شیم شاید ماشین منفجر بشه دیگه خودمونم نفهمیدیم چطور پیاده شدیم آمبولانس🚑 اومد مجروح ها رو برد هنوز چند دقیقه نگذشته بود که یه تریلی🚛که سوخت گازوئیل داشت اومد زد به ماشینی که باما تصادف کرده بودبعدم به ماشین شرطه ها بعدم خودش چپ کرد وگازوئیلا شروع به ریختن کرد شرطه هاساعت ده ⏰شب داد میزدن زائر رو...رو ما رو توشانه خاکی جاده تو اون بارون🌧تند🏃♀🏃♂میدونند از ترس اینکه نکنه ماشین منفجربشه بلاخره رسیدیم به یه سرپناه جلوی یه مغازه تو جاده زیر سقف چوبی اون وایستادیم یه یک ساعتی بود که اونجا بودیم یه جوانی باهامون بود که زنگ زد کنسولگری ایران تو عراق بعد چند دقیقه سه ون اومد ما سوارشدیم به سمت نجف راه افتادیم شب واقعا عجیبی بود من تا خود نجف😭 گریه کردم بلاخره راننده گفت که رسیدیم همه پیاده شدیم خسته وخیس آب بودیم رفتیم تو یه چادر حالا نگو ماکه خوابیدیم ابرها☁️☁️ به سمت نجف اومده بودن حسابی🌧بارون باریده بود برا نماز که بلند شدیم دیدیم کسی تو چادر نیست همه رفته بودند ما بودیم و نصف تنمون که خیس، وقتی سمت نجف راه افتادیم هنوز دوسه کیلومتری میخواست تا به نجف برسیم راننده دیشب مارو نجف نبرده بودخلاصه پیاده رفتیم تا بلاخره گنبد امیرالمومنین علیه السلام توقاب چشمانمون افتاد سلام به آقا دادیم و انجا واقعا شلوغ بود صدای مولا فقط حیدر حیدر توصحن پیچیده بودیکی دو ساعت اونجا بودیم،وبامولا درد دل هامونو کردیم و بعد ازآقا خداحافظی کردیم وگفتیم (لاجعله آخرتسلیمی علیک،خدایااین خداحافظی روآخرین خداحافظی من قرارنده)بااجازه پدر به سمت حرم پسر راه افتادیم واز وادی سلام گذشتیم تا ابتدای جاده نجف به کربلا رسیدیم وپیاده روی ما شروع شد همیشه دوست داشتم تو پیاده روی شرکت کنم من وپسرم اولین بار بود که توپیاده روی اربعین شرکت میکردیم تاچشم کارمیکرد زائران از هر قوم وملیتی بایک علم به راه افتاده بودند،تاروز اربعین خودشان را به ارباب خویش برسانند هرقدم وهرلحظه اونجاخودش یه خاطرست بعد تصادف من دیگه هیچی نمیتونستم 🤐بخورم روز اول هنوز بهت زده بودم روز راه میرفیم وشب هرجا میرسیدیم ساکمون روزیر سر میزاشتیم ومیخابیدیم اما شبهای خوبی داشتیم هرکس اونجا مشغول بکاری بود یکی نمازشب میخوند اون یکی زیارت عاشورا میخوند یکی دیگه قرآن میخوند غیر از اونایی که خسته بودن وخوابیده بودن بقیه مشغول به عبادت بودن انگار هیچ کس بدون حاجت پا به این سفر معنوی نگذاشته بود و اشک ازگوشه چشماشون سرازیربود روز دوم اصلا سمت غذا نمیرفتیم پسرمم طفلکی پاسوز من شده بود وبه هوای من اونم هیچی نمیخورد فقط آب🥤شده بود غذای من روز سوم دیگه آب هم نمیتونستم بخورم لبهام خشک شده بود خسته وبیحال پای تاول زده بیماری یه طرف ساکهامونم دیگه روشونهامون سنگینی میکرد طرف دیگه جاده رفتیم تابوی غذا بهم نخوره تا رسیدیم به موکب صاحب الزمان🕌 آقایی که جلوی در وایستاده بودو مردم رو راهنمایی میکرد تا دید که من خیلی حالم بدهستش صدای دوتا خانم زد اونا اومدن منو بردن درمانگاه🏩بعدازمعاینه دکتر پانسمان پاهام بیرون اومدم که هنوز به حال خودم نبودم یه آقای سیدی یه تکه نون شیرین بهم دادفکر کردم خیالات به سرم زده ولی بعد از یه استراحت یک ساعته دست توجیبم کردم دیدم نه خیال بوده نه وهم واقعی واقعی بوده ازموکب بیرون اومدم جلوی در غذا میدادن پسرم گرفت ومن خوردم خیالش که راحت شدکه حالم خوبه برا خودشم گرفت و خورد طفلکی پسرم من دست وپاگیرش شده بودم راه افتادیم شب به موکب حضرت معصومه سلام الله علیها رسیدیم شب واقعا سردی بود ما تا فردا ظهر تو موکب بودیم نماز ظهروعصر رو به جماعت خوندیم نهار خوردیم ازموکب اومدیم بیرون تازه یه کم ازنظر روحی بهترشده بودم که دیدم پسرم ناراحته جویای حالش شدم تا بلاخره گفت که مگه میشه آدم بچه خودشو نشناسه اونجا بود که فهمیدم پسرم باباشو که خادم حضرت معصومه سلام الله علیها بودو حالا خادم موکب شده بود وپسرش رو که بغلش وایستاده بوده نشناخته مگه میشه غم غربت تو شهر غریب یه طرف با دل شکسته پسرم چکار کنم کمی جلوتر از من میرفت وبرمیگشت گوشه چشمش خیس میشد بلاخره ماهم مثل بقیه راه می رفتیم و به عمودها نگاه
میکردیم نمیدونستیم چقدر دیگه تا کربلا مونده هرچه جلوتر میرفتیم گرد وغبار بیشتری تو هوا بود آسمون انگار رنگش به قرمزی میزد تا اینکه آسمون هم دیگه طاقت نیورد بغضش ترکید شروع به باریدن 🌧کرد رفتیم تا اینکه به سرزمین کرب وبلا رسیدیم روز اربعین ظهر بعدازنمازجماعت زیارت اربعین خوندیم دیگه جمعیت از تنگ وتا افتاده بودن چون هدف فقط رسیدن به کربلا بود بعد عرض ادب سلام دادن به ارباب و رساندن سلام پدربه پسر ازشون خاستیم که این خداحافظی آخرین خداحافظی ما نباشه ودوباره این زیارت معنوی قسمتمون بشه انشاء الله اونجا با خانواده ای👪 آشنا شدیم که با هم همسفرشدیم تا ایران توراه برگشت فرصت پیدا کرده بودم وفکرم مشغول این حوادث چندروزه بود که چی گذشته بود که یاد این افتادم که سفر در این مسیرباید با سختی باشه وراحتی نباید درکار باشه تادرک مصیبت یه کمی حس بشه نظر شما چیه؟
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره ملیحه خانم از ناحیه ۳
🌸در ضمن اگر #خاطره ای بارگزاری #نشده لطفا به #ادمین کانال اطلاع بدید☺️
#خاطره_ای_تکه_ای_از_بهشت
چندسال پیش پدرم وبرادرم سرکاربودن که یدفعه یکی ازدوستان پدرم میگه بیابریم کربلااولین پیاده روی کربلابودکه تازه شروع شده بودپدرم میگه باشه تاشب خبرمیدم شب که میشه تاپدرم بخوادخبربده دوستاش باماشین میان دنبالش به پدرم میگه زوداماده شوبریم چون ماشین واسه یک نفره دیگه هم جاداشته پدرم برادرم هم باخودش میبره.پدرم تعریف میکردوقتی به مرزمیرسن.اولش مرزبازبوده بعداعلام میکنن به علت ازدحام جمعیت مرزبسته میشه بعدپدرمم ودوستاشون وبرادرهمون جورناراحت نشسته بودن یه گوشه که پدرم میگفت یهویه اقایی اومدسیدبودگفت چرانشستیداقامنتظره .پدرم به سیدمیگه مرزوبستن نمیشه بریم .میگه همین که بهش گفتم مرزبستس بلندشدرفت بعدازپنج
خودسیددرمرزوبازکرد.بعدکه بلندشدیم بریم سمت مرزازسیدخبری نبودهمه ی جمعیت سریع رفتن اونورمرزپدرم .برادرهمیشه تعریف میکنن بهترین اربعین وپیاده روی که داشتن همون موقع بود.
خداقسمت همه ی عزیزان زیارت کربلا بشه.😢😢😢😢😢😭😭😭😭😭
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره ای از حمیده خانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لقمه_های_شنیدنی
مشکلات
💠 استاد مسعود عالی:
🌀 فلسفه مشکلات و سختیها توی زندگی چیه؟!
✅خیلی عالیه حتماً ببینید و نشر بدید!
حداقل برای یک نفر☝️ ارسال کنید
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•