🍃🍃🍃
🍃🍃
🍃
🌷
توصیه شهید ابراهیم هادی و دیگر شهدا
لطفا در میان #نگاه های مختلفی که به خود جلب میکنید..
مراقب #چشمان_گریان امام زمان و شهدا باشید😭
چه خانم هستید و چه آقا، تنها برای رضای خدا کار کنید نه برای جلب توجه و معروفیت یا هر چیز دیگر...
#شهید_ابراهیم_هادی
یادش شهدا با #صلوات 🌷
http://eitaa.com/Endarabbehem
#خاطرات_ماندگار
اذان را گفته بودند. زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز. برگشتم، مصطفی هنوز نیامده بود. مثل همیشه کله اش را کرده بود توی جا مهری و مهرها را زیرو رو میکرد. دوتا مهر پیدا کرد، فوت کرد و یکی را داد دستم. گفتم «این چیه؟»
بشکن زد، گفت «این مهر کربلاست. بگیر حالش رو ببر.»
خیلی وقتها روی مهرها ننوشته بود «تربت کربلا».
میگفتم «از کجا فهمیدی مال کربلاست؟»
میگفت «مهر کربلا از قیافه اش پیداست.»
#شهید_مصطفی_احمدیروشن
#شهیدهستهای
#سالروز شهادت ۲۱ دی ماه
یادش با #صلوات
http://eitaa.com/Endarabbehem
❂◆◈○•--------------------
❂○° بلدچی خوب °○❂
💠 [ #حاج_احمد_متوسلیان] دستش را روی شانهام انداخت و گفت:
یک بلدچی باید اول خودش را بشناسد؛ بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را. آن وقت میتواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد. شاه کلید توفیق در عملیات ها دست بلدچی هاست.
آنها باید گردانهای پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن، اما باید قبل از این کار، با دشمن نفس مبارزه کنند و از میدان تعلقات بگذرند. آن وقت می توانند گردان ها را آن گونه که باید هدایت کنند و فکر میکنم تو بتوانی بلدچی خوبی باشی، مرد.
📚 کتاب وقتی مهتاب گم شد؛ خاطرات علی خوشلفظ به قلم حمید حسام
🌹شـهدارایادڪنیدباذڪر #صلوات
🔗 @Endarabbehem
پنجشنبه استو...
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏التماس دعا 🙏
پنجشنبه و چشم انتظاری عزیزان سفر کرده
برای شادی روح مسافران آسمانی
هدیه ای به زیبایی #فاتحه و #صلوات بفرستیم🙏
💗شهید؛ شفیعی است که در آخرت به درد آدم میخورد
🔻رهبرانقلاب: همین الان هم کسانی که در دنیا هستند، بعضیها که با شهدا اُنس بیشتری دارند، در #مشکلات زندگی متوسّل به شهدا میشوند و شهدا جواب میدهند.
🔹در این شرحِحالهایی که ما میخوانیم از خانوادهی شهدا، ازاینقبیل زیاد هست که همسر شهید، پدر شهید، مادر شهید دچار یک مشکلی میشوند، به شهید متوسّل میشوند؛
میگویند «تو که دستت باز است، تو که میتوانی، کمکمان کن»، و او کمک میکند. در برزخ هم همینجور است.
🔹شماها میروید دیگر؛ شماها
هم که ماندنی نیستید؛ من و شما همه رفتنی هستیم؛ ما هم همین عالم برزخ را، همین دالان را، همین وادی را در پیش داریم، به آنجا خواهیم رسید.
🔺وقتیکه رفتید، آنجا گرفتاریها زیاد است؛ اگر انسان آنجا بتواند شفیعی داشته باشد که این #شفیع به درد آدم بخورد، خیلی قیمت دارد.
این شهید، شفیع شماها است. ۹۶/۰۳/۲۸
🌹شـهدارایادڪنیدباذڪر #صلوات
🔗 @Endarabbehem
🌹 #خاطرات_ماندگار
💮دیر اومدی و زود هم خواهی رفت.....!!!
.
بچه ها مشغول آماده شدن بودند...
هرکس کاری می کرد ، یکی نشسته بود تجهیزاتش را با سوزن نخ مجکم می کرد که جلوی سر و صدا در موقع حرکت در شب را از تجهیزاتش بگیرد ، یکی دیگر از بچه ها مشغول نوشتن نامه برای پدر و مادرش بود و تعدادی مشغول واکس زدن پوتینشان بودند یکی از بچه ها مشغول نوشتن وصیت نامه بود و از خدا می خواست که توفیق شهادت رو نصیبش کنه و رزمنده میانسالی هم نشسته بود در کنار رزمنده جوانی و نامه ای را برای همسر و فرزندانش می گفت و اون رزمنده جوان برایش می نوشت . و تعدادی از بچه ها هم به عنوان آخرین دیدار و خدا حافظی از هم دیگر یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و حلالیت می طلبیدند و تقاضای شفاعت در صورت شهادت را از هم دیگر می کردند ،
از دور یکی از بچه ها رو دیدم که روی جاده خاکی منتهی به اردوگاه پیش می آید و نزدیک می شود ...جلوتر می آمد و نزدیک تر می شد ...
دیگه خیلی نزدیک شده بود و کاملاً قابل شناسائی بود .
یکی از بچه های گردان بود که من همیشه بسیار مجذوب رفتار و اخلاق متین و با وقار و آرام و اخلاص او بودم.
وقتی به محوطه قرارگاه آمد یک سره رفت به چادر فرماندهی و خودش رو معرفی کرد .
خیلی از بچه ها دورش جمع شدند و خوش و بش و بگو بخند با او کردند مخصوصاً نیروهای قدیمی گردان که صمیمیت و نزدیکی بیشتری با ایشان داشتند .من هم به دلیل علاقه مندی زیاد به ایشان به استقبالش رفتم و پس از دیده بوسی و چاق سلامتی بهش به شوخی گفتم سید خیلی بموقع خودت رو رسوندی ، فکر کنم ((دیر اومدی و زود هم خواهی رفت)) 😁
اینو بهش گفتم و گپ و گفتی با هم کردیم و برای آمادگی از هم جدا شدیم...
و ....
صبح عملیات ، و پا تک شدید وسنگین دشمن ، و ناگهان ، شنیدن خبر مجروحیت شدید ، و (( شهادت #سیدرضی_الدین_برقعی )) که انگار کوهی از درد و رنج و غصه را به دل تک تک بچه ها نشاند و من چقدر ناراحت بودم از آن شوخی یک جمله ای عصر روز قبل با او، که گفته بودم :
سید فکر کنم ((دیر اومدی و زود خواهی رفت ))
و همیشه این فکر در من جاری است که شهدا چه زود رفتند و ما چه غافل و مغبون ماندیم .
.
هدیه به روح شهید سید رضی الدین برقعی #صلوات
@Endarabbehem
🚩 غایت خلقت انسان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هر چه شک و ترس و تردید و تعلق است، غلبه کنند و حسینی شوند
✳️شهدارایادڪنیدباذڪر #صلوات
_________________
@Endarabbehem
آخرین نوشته #شهید_منا محسن حاجی حسنی در وبلاگش؛
#قرآنمنشرمندهتوام💔👇
"قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود، همه از من میپرسند چه کسی مرده است؟😔😔چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است...😔😭
شهید محسن حاجی حسنی کارگر🌹
یاد شهدا با #صلوات
@endarabbehem
💖به علی فاتح خیبر صلوات
💚به علی شافع محشر صلوات
💖به علی همسر والای بتول
💚به علی ساقی کوثر صلوات
💖اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚وآلِ مُحَمَّدٍ
💖وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍃🌸عید
🍃🌸سعید
🍃🌸غدیر
🍃🌸خــم
🍃🌸بـــر
🍃🌸همه شما
🍃🌸دوستان
🍃 🌸مبارک باد
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#غدیر
#صلوات
@endarabbehem
#سالگرد_شهادت
📸 شهید مدافع حرم#احمد_حیاری :
به خواهران و برادرانم توصیه می کنم که #پیرو_ولایت باشند حتی اگر به قیمت جان آن ها باشد.
#شهادت۹۴/۶/۴
#منطقه_لازقیه
#شهید_احمد_حیاری نخستین شهید مدافع حرم شهرستان #شوش_دانیال است که چهارم شهریور ماه سال ۱۳۹۴ در #سوریه به شهادت رسید. شهید حیاری، دوازدهمین شهید مدافع حرم استان خوزستان، جزء ۵۰ شهید اول مدافع حرم در کشور و همچنین دومین شهید #دانشگاه_پیام_نور کل کشور است. این شهید فرمانده گردان #امام_حسین علیهالسلام شهرستان #شوش بود و در اولین اعزام به سوریه به شهادت رسید. او قهرمان رشته #تکواندو بود و کمربند سبز داشت
📿 شادی روحشان #صلوات
@endarabbehem
◀ دعا کن فقط!
هر شـب وسط های های گریه هایش می زد روی شانه ام:
"رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم 🙏
وقتی از ارباً اربا شدن علی اکبر (ع) می خواند...
وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر (ع) می گفت...
وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس (ع) می گفت...
وقتی از بی سر شدن امام حسین (ع) ضجه می زد...
حتی از اسارت حضرت زینب (س)...
یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم:
"مسخره کردی ما رو هر شب هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی!
لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط!
#سربلند
#سردار_بی_سر
#شهید_محسن_حججی
شهدا را یاد کنید با ذکر #صلوات
🍃🥀 eitaa.com/Endarabbehem