.
♻️ شما قضاوت کنید...
قاليباف (۲۵ تیر ماه) :
جابهجایی معاونت سیاسی انجام نشود استیضاح وزیر کشور را پیگیری میکنیم!
قاليباف (۲ مرداد ماه) :
تغییر معاون سیاسی وزارت کشور تصمیم خود آقای وزیر است نه مجلس
✍حمید رسایی
🔶🔹 پینوشت
اگر کشوری هستیم که معرف و تبیینگر الگوی تمدنی آیندهی جهان برای سعادت تمام انسانهاییم اما در بعضی امور ساده و کاملا روتین مانند
- قانونگذاری فضای سایبر
- شفافیت آرای نمایندگان
- حجاب و عفاف
- مبارزه با رانت و ویژهخواری
و ...
آنطور که شایستهی نظام و مردم است پیش نرفتهایم؛ بابت حضور چنین افرادی در جایگاه قدرت است.
❇️ مردم عزیز!
اگر در انتخابات تکلیفمان را با چنین افرادی که ثبات نظر ندارند یا حتی عامدانه دروغ میگویند روشن نکنیم، اصلاح موارد فوق و دیگر مشکلات کشور میسر نمیشود.
💢 کسانی که نسبت به آتش زدن کتاب خداوند، اهانت به مقدسات شرع، زمین ماندن امر ولایت، حرام شرعی و حرام سیاسی کشف حجاب، اهانتهای مکرر به خانوادهی شهدا و ناهیان از منکر، مشکلات معیشتی مردم، ولنگاری فضای سایبر و ... بیتفاوت هستند اما برای اندک کاهشی در قدرتشان یقه چاک میدهند؛ به هیچ وجه صلاحیت کمترین مسئولیتی در نظامی که آرمانش ظهور حضرت حجت (عج) است را ندارند.
💠 فراموش نکنیم هیچ ساختار دینی ایجاد نمیشود مگر با مجاهدت عاملان دینمدار. ساختار تمدن دینی، عاملان دینمدار میخواهد.
💎 لذا این قماش را از دایرهٔ تمدنی باید دور ریخت تا تمدن نوین اسلامی هر چه زودتر به اوج برسد.
✍️ تمدننگار | شکوهیانراد
🛑 زیارت امام حسین علیهالسلام باشوق، اجر...
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_علیهالسلام
#مشایه_الاربعین_۱۴۴۵
#حیاتنا_الحسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍲 کاسه داغ تر از آش ❗
💔 عشق به آمریکا ‼
🇺🇸آمریکایی تر از آمریکایی ها❕
#سرطان_اصلاحات
◽️قیام انقلابی برای اقامۀ انقلاب
✍️ نوشتاری از #مهدی_جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه؛
🔸«انقلاب» بهمثابه یک واقعیّت اجتماعی، شخصیّت و هویّت است؛ برساختۀ انسان است، اما همچون خود انسان، «من» دارد. آنان که سطحینگر و ظاهربین هستند و در نمودها غرق میشوند، جز به روّیهها و پوستهها نمینگرند؛ گویا عالَم، در همین واقعیّتهای پیدا و تجربی، منحصر است و باطنی ندارد.
🔸نهفقط انسان، بلکه عالَم، ظاهری دارد و باطنی، و از آن جمله، انقلابِ اجتماعی است. برخی به «باطنِ واقعیّتِ اجتماعی» اعتراف کرده و آن را اصیل شمرده و خواستهاند از طریقِ تفهّم و معناکاوی، به آن راه یابند و آن را بشناسند.
🖇 بیشتر بخوانید:
🌐 iict.ac.ir/enghlabi
🆔 @iictchannel
🖇 شیخ فضلالله نوری میفرمود مشروطه، «مقدّمۀ کشف حجاب» است و کشف حجاب از «لوازم مشروطیّت» است. همچنین مشروطه، «مقدّمۀ مبارزه با روحانیون» است. ولی طرفداران مشروطه میگفتند آیا میشود مجلس شورا و مشروطه را که خود آخوندها تأسیس کردهاند، آخوندها را از بین ببرد؟! ولی چنان شد که شیخ فضلالله نوری میفرمود؛ یعنی بعد از مدّتی دستور دادند که نمایندگان مجلس، حتّی بهبهانی باید عمامهها را از سرها بردارند(در محضر بهجت، ج۲، ص۲۶۱).
🖇 شیخ فضلالله نوری که از مخالفین مشروطه بود، از پیش خبر میداد که «کشف حجاب» از «لوازم مشروطه» است. آن مرحوم میدید که مقرّرات مشروطه، «به ظاهر اسلامی» است، ولی از مصادر «لاابالی» و بلکه «بیدین» (سفارت انگلیس) سرچشمه میگیرد و تأیید میشود. لذا به مشروطهخواهان گفته بود مرا میکشند، شما را هم میکشند. در نهایت نیز چنین شد، سیّد عبدالله بهبهانی را که طرفدار مشروطه بود، بدتر از شیخ فضلالله نوری از بین بردند و تیرباران کردند!(در محضر بهجت، ج۲، ص۱۸۹).
،،،،،،،،
📍در زمانهی ما، هیچکس در حد علامه مصباح، شبیه شیخ شهید نبود. ایشان چند دهه در تنهایی و غربت، پرچم روشنگری را در دست داشت و بر تجدد غربی تاخت. ازاینرو، تهاجم جریان روشنفکری سکولار به هیچ متفکری، به اندازهی ایشان نبود. بسیارند کسانی که در ستایش شیخ شهید، سخن میگویند، اما در دورهی پساانقلاب، آنکه زیست فکری و سیاسیاش همانند ایشان بود، فقط علامه مصباح بود. میان «از او گفتن» و «چون او بودن»، فاصله بسیار است. باید از مرداب محافظه کاری خارج شد.
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. جریان معتقد به سبک زندگی غربی بداند که با «اغتشاش» نمیتواند به رهاسازی حجاب دست یابد؛ چون جمهوری اسلامی و جبههی انقلاب بر سر حرام شرعی و سیاسی، معامله و مصالحه نخواهند کرد. پس به کمتر از «انقلاب» فکر نکنید.
۲. و بدانید ما نیز در این میدان هویتی، «جان» میدهیم و نه «باج». ما عهد خون بستهایم.
🔻حجاب و حاکمیت؛ گزینهی معقول
🖊 مهدی جمشیدی
۱. جریان اغتشاش در طول یک سال گذشته، دچار «ریزش» و «افول» شده و نهفقط از لحظۀ انفجاری عبور کرده، بلکه بخش مهمی از داشتهها و اندوختههایش را نیز از دست داده است. این جریان، سیر صعودی و تقویتشونده نداشته، بلکه تثبیت هم نشده است؛ نوعی زیست «معلق» و همراه با «تظاهر به جاافتادگی» داشته است. در واقع، همواره چشم به حاکمیت داشته که نسبت به او چه سیاستی را در پیش میگیرد. ما با یک جریان ضعیفشده و مردّد روبرو هستیم که بخش عمدۀ آن در مرحلۀ تصمیم نهایی نیست و رفتارهایش بهشدت «واکنشی» و «بازتابی» است. این روند، قوی و اجتماعیشده نیست.
۲. متأسفانه حاکمیت نیز در اثر تردید و تزلزل، هم دچار فرصتسوزی شد و هم «پیام ضعف» ارسال کرد. آنچه جریان اغتشاش را پیش برد، این بود که از اندرونی نظام، زمزمۀ عقبنشینی و انفعال شنیده شد. چنانچه گفتارها و سیاستها، رنگ قاطعیت داشت، وضع به گونهای دیگر رقم میخورد. البته اکنون نیز دیر نشده است؛ میتوان با قاطعیت گفت که همهچیز به یک متغیّر اصلی وابسته است و آن «بازیابی اقتدار حاکمیت». حاکمیت باید به جریان اغتشاش نشان بدهد که مقتدر و سرپا و جدی و مصمم است و هیچگونه مماشات و سستیای در میان نیست. اگر این احساس ایجاد و القا شود، نیاز بسیار اندکی به کاربست «قدرت» خواهد بود. هر اندازه از اقتدار (هیبت) کاسته شود، حاجت به قدرت (حمله)، فزونی خواهد گرفت.
۳. خوشبختانه «ظهورات برهنگی» در این مدت، موجب روشنگریِ طبیعی در مردم نسبت به ماهیت جریان اغتشاش شده است. بخشی از مردم که گمان میکردند مسأله، فقط کشف حجاب یا واکنش لجوجانه به مرگ مهسا امینی است، اینک دریافتهاند که با «زنجیرهای از ولنگاری» در پوشش و رفتار روبرو هستند و جریان اغتشاش در حال سوقدادن جامعه به سوی فساد اخلاقی است. این امر، مرزبندی گذشتۀ مردم با جریان اغتشاش را بیشتر کرده است. جریان اغتشاش نیز میداند که نمیتواند با تکیه بر شعار «نه به حجاب اجباری»، مردم را با خود همراه کند و نیاز به زمینهها و انگیزههای دیگری دارد.
۴. افزون بر تضعیفشدن اقتدار حاکمیت در این مدت، یک عنصر بسیار مهم و تعیینکنندۀ دیگر نیز وجود دارد که چالشساز است و آن «وضع معیشتی مردم» است. «نه به حجاب اجباری»، اجماعساز نبود و نتوانست بیش از دویست هزار نفر را به خیابانها سوق بدهد، اما «نه به فقر» چنین ظرفیتی دارد و اگر جریان اغتشاش، زیرک باشد از این «زمینۀ پیشبرنده» بهره خواهد گرفت و خلاءهای اجتماعیاش را در زمینۀ فرهنگ و سبک زندگی، با تکیه بر اقتصاد جبران خواهد کرد. اکنون اقتصاد، به «چشم اسفندیارِ نظام» تبدیل شده است و بزرگترین تهدید از این ناحیه است. زندگی معیشتیِ روزمره، «زبان نظام» را دچار لکنت و کُندی کرده است و چون وضع معیشتی در سالیان اخیر، روند نزولی داشته و تورم به اوج رسیده، باید نگران واکنش اجتماعی بود. آنچه که در ماههای آینده میتواند بسیج اجتماعی ایجاد کند، حادثهای همچون مرگ مهسا امینی نیست، بلکه اینچنین حادثهای میتواند فقط «نقطۀ آغاز» برای حضور دوبارۀ جریان اغتشاش و آنگاه همراهی بخشی از مردم با آنها باشد. در واقع، «دو انگیزۀ متفاوت» در کنار یکدیگر مینشینند و یک شبهجنبش اجتماعی را صورتبندی میکنند. سیاست حداقلی در این باره، بازگرداندن ثبات به معیشت مردم و سیاست متوسط، گشایشهای اقتصادیِ موردی است.
۵. یکی از ظرفیتهای پیشبرنده برای جریان اغتشاش، «درگیریهای خیابانی میان مردم دربارۀ حجاب» است. این خُردهواقعیتها، معطوف به مناسبات حاکمیت با مردم (همانند سال گذشته) نیستند، بلکه در لایۀ مناسبات درونیِ خود مردم قرار دارند و عمق اجتماعی یافتهاند. صورت مسأله نیز این نیست که جامعه، دوقطبی و دوپاره شده است، بلکه این است که در شریط «فقدان حکمرانی» نسبت به حجاب قرار داریم و متدینان در عین مطالبۀ اِعمال قانون و مداخله از سوی حاکمیت، کنشهای مستقل نیز دارند. این شرایط، فتنهخیز است؛ چون به «نزاعهای مهارنشده» و «مواجهات تودهای» منجر میشود. «خیابان» از «حاکمیت»، تهی شده و بخشی از متدینان احساس میکنند که نظام، آنها را رها کرده است. جریان اغتشاش نیز بیپروا، تعدی و تعرض میکند. عموم مردم نیز یا به دلیل هراس از درگیری، فقط تماشاگر این معرکهها هستند و یا به دلیل تنگناهای معیشتی، ثبات اجتماعی را ترجیح میدهند. کمهزینهترین راهکار، حضور واقعی و جدّی حاکمیت در این میدان است.
با زبان و تبیین باید مردم را از منکرات دور نگه داشت؛ اما با «شیوع» منکرات و با «تظاهرِ» به آن باید مقابله کرد. اسلام، مرتکبِ منکر را نصیحت و هدایت میکند؛ اما «حد» هم برای او میگذارد. با صِرف زبان و توصیه نمیشود کاری کرد؛ «قدرت نظام» باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد.
https://khl.ink/f/3076
🔻استحالۀ ارزشی، ادعای روشی
🖊 مهدی جمشیدی
۱. بسیاری از منتقدان آیتالله خامنهای در طول سه دهۀ گذشته، بیشوکم در همین مسیری بودهاند که مهدی نصیری چندی است در پیش گرفته است. فضلِ تقدم، از آن او نیست، بلکه حتی استدلالهای او نیز کمترین نشانی از تازگی و طراوت ندارد و جملگی تکراری و اقتباسی هستند. ما تجربۀ چنین مواجهه و تقابلی را داشتهایم و میدانیم این تضاد از چه خاستگاههایی برمیآید و بر چه عناصری تکیه دارد و به کدام نقطه خواهد رسید. او نیز همانند گذشتگان است و گامی بیشتر بر نخواهد داشت و همۀ آنها، در چهارچوب «منطق یکسان» گفتهاند و نوشتهاند. این منطق، آنگونه که هست، بازنمایی نمیشود؛ چون قابلدفاع نیست و از اساس، انکار میشود، اما در عین حال، چنین نیروهایی میکوشند با تغییر «صورت مسأله»، بازی مواجهه را به نفع خود تغییر بدهند و آیتالله خامنهای را در موضع دفاع بنشانند. باید از پشتصحنۀ این قبیل تقابلها گفت و نشان داد که چه طرحی در میان است و غایت و غرض چیست. اگر صورت مسأله به گونهای صحیح و صادقانه بیان شود، باید اینطور قضاوت کرد که نیروهایی همچون نصیری، دچار «استحالۀ ارزشی» شدهاند اما نسبت به آیتالله خامنهای، «ادعای روشی» مطرح میکنند.
۲. استحالۀ ارزشی یعنی کسانی همانند نصیری، در اثر یک سلسله علل و دلایل، بهتدریج از گذشتۀ هویتیِ خویش پشیمان شدند و از راه بازگشتند و ارزشهای دیگری را برگزیدند، اما به این تغییر، تصریح نمیکنند و به جای آن، به واقعیتهای وفادار به هویت اولیه و نخستین میتازند. در واقع، مسألۀ حقیقی، خود آنهاست و آنها هستند که در مقایسه با بنیانهای ارزشیِ انقلاب، «وضع مسألهوار» یافتهاند و دچار امراض فکری و معرفتی شدهاند، اما موذیانه، صورت مسأله را تغییر میهند و تاریخ را وارونه جلوه میدهند تا خود را از موضع متهم برهانند و در موضع شاکی بنشانند. توقع معقول و طبیعی این است که انقلاب بر اساس همان ماهیتِ ارزشیِ آغازینش پیش برود و به اصالتهایش وفادار بماند و در نسبت با موقعیتها، دچار چرخش نشود. ازاینرو، باید انقلابی که چنین خصوصیتی داشته باشد را ستود. با این حال، کسانی جهتگیری دیگری را انتخاب میکنند و روایت عملگرایانه و اقتضایی از انقلاب دارند و با ماهیت آن، معاملۀ عملگرایانه میکنند؛ به گونهای که ارزشهای را نسبی و تاریخی تفسیر میکنند و به هر بهانه، طلب و تمنای عبور از آنها را دارند. برای اینان، «واقعیتها» دارای اصالت هستند نه «آرمانها»، و هر جا که با واقعیتهای متفاوت با آرمانها روبرو شوند، بیدرنگ از آرمانها عبور میکنند. این در حالی است که انقلاب برای شکستن و درهمپیچیدن واقعیتها شکل گرفت و تغییر بنیادین را اراده کرد. نیروهایی که در میانۀ راه، فرسوده و پشیمان میشوند، خط انقلاب را ملامت میکنند و به ارزشهای دیگری رو میآورند؛ با این توجیه که انقلاب از آغاز، چنین بوده و یا انقلاب، دچار خطا بوده و اینک باید جبران کرد. این توجیهها، راههایی برای معقولسازی چرخشها و تذبذبهای نیرویهایی هستند که به انقلاب پشت کردهاند.
۳. اصلیترین خطی که نیروهای ریزشکرده و پشیمان انتخاب میکنند، جایگزینسازی «ادعاهای روشی» با «استحالۀ ارزشی» است؛ به این معنی که هر چند دچار دگردیسی فکری شدهاند و از مسیر و مدار انقلاب بریدهاند، اما طلبکارانه مدعی میشوند که «منطق حکمرانی»، غلط است و انقلاب به بیراهه افتاده است. در واقع، تغییر خودشان را میپوشانند تا صورت مسأله، آنگونه که هست، آشکار نشود و در مقابل، منطق حکمرانی را تخطئه میکنند تا اینطور وانمود کنند که همچنان به همان معیارهای اصیل، باور دارند و این حاکمان هستند که به گذشته، پشت کردهاند. بهاینترتیب، یک روایت تحریفشده صورتبندی میشود که در آن، ضدقهرمان به قهرمان تبدیل میگردد. تمام تجربههای نیروهایی که در طول دهههای گذشته در مقابل آیتالله خامنهای ایستادهاند، از این سنخ بوده است، اما بازنمایی و روایتپردازی، اینگونه نبوده است. مسألۀ ما نیز همین است که واقعیتِ پنهان نگاه داشتهشده را آشکار کنیم و نشان بدهیم که چه کسی به حقایق انقلاب، وفادار مانده و چه کسی از این حقایق، عبور کرده است. حقیقت از رهگذر این «واسازی»، سر بر میآورد. باید مشخص کرد که «ادعاهای روشی»، پوشش فریبدهنده هستند و مسأله، «استحالۀ ارزشی» این نیروهاست، اما چون بیان صریح این دگرگونی، هزینهساز و پُردافعه است، بهناگزیر باید حقیقت را از دیدهها دور کرد و با نقدهای روشی و انکارهای سازوکاری، به جان اصالتهای انقلابی و بنیانهای معرفتی افتاد.
🖇منتشرشده در:
http://fna.ir/3e6dhm