eitaa logo
هرروزباقرآن📗
176 دنبال‌کننده
825 عکس
300 ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*درسهایی ازقران کریم📗:* (۲۲۱) 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و هفتم 🍃بهانه‌ديگر:چرا خدا با ما سخن نمیگويد؟!🍃 ♦️دو اصل مهم تربيتی‌:" بشارت" و" انذار" يا" تشويق" و" تهديد" بخش مهمی از انگيزه‌های تربيتی و حركتهای اجتماعی را تشكيل می‌دهد، آدمی هم بايد در برابر انجام كار نيك" تشويق" شود، و هم در برابر كار بد" كيفر" بيند تا آمادگی بيشتری برای پيمودن مسير اول و گام نگذاردن در مسير دوم پيدا كنددر آيات خوانديم كه قرآن می‌گويد: اين بهانه‌گيريها تازگی ندارد، اقوام منحرف پيشين نيز همين حرفها را داشتند، گويی دلهای آنها درست همانند هم ساخته شده، اين تعبير اشاره به اين نكته نيز می‌باشد‌. 🔶تشويق" به تنهايی برای رسيدن به تكامل فرد يا جامعه كافی نيست، زيرا انسان در اين صورت مطمئن است انجام گناه خطری برای او ندارد.‏فی المثل می‌بينيم: پيروان كنونی مسيح ع عقيده به" فداء" دارند، و معتقدند حضرت مسيح ع فدای گناهان آنها گرديده، حتی رهبرانشان گاه سند بهشت به آنها می‌فروشند و گاه گناهشان را از طرف خدا می‌بخشند! مسلما چنين جمعيتی به آسانی مرتكب گناه می‌شود. ♦️در" قاموس كتاب مقدس" می‌خوانيم:" ... فدا نيز اشاره به كفاره خون گرانبهای مسيح است كه گناه جميع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صليب متحمل شد"! مسلما اين منطق نادرست افراد را در ارتكاب گناه جسور می‌كند. 🔶كوتاه سخن اينكه آنها كه تصور می‌كنند تنها تشويق برای تربيت انسان (اعم از كودكان و بزرگسالان) كافی است، و بايد تنبيه و تهديد و كيفر را به كلی شست و كنار گذاشت، سخت در اشتباهند، همانگونه كه افرادی كه پايه تربيت را تنها بر ترس و تهديد می‌گذارند و از جنبه‌های تشويقی غافلند نيز گمراه و بيخبرند. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و هشتم 🍃بهانه‌ديگر:چرا خدا با ما سخن نمیگويد؟!🍃 ♦️اين هر دو گروه در شناخت انسان در اشتباهند، چرا كه توجه ندارند كه انسان مجموعه‌ای است از بيم و اميد، از حب ذات و علاقه به حيات، و نفرت از فناء و نيستی، تركيبی است از جلب منفعت و دفع ضرر، آيا انسانی كه ابعاد روح او را اين دو تشكيل می‌دهد ممكن است پايه تربيتش تنها روی يك قسمت باشد. 🔶مخصوصا تعادل ميان اين دو لازم است كه اگر تشويق و اميد از حد بگذرد باعث جرئت و غفلت است، و اگر بيم و انذار بيش از اندازه باشد نتيجه‌اش ياس و نوميدی و خاموش شدن شعله‌های عشق و تحرك است.‏درست به همين دليل در آيات قرآن،" نذير" و" بشير" يا" انذار" و" بشارت" در كنار هم قرار گرفته. ♦️حتی گاهی" بشارت" بر" انذار" مقدم است، مانند آيه مورد بحث، (بَشِيراً وَ نَذِيراً) و گاه به عكس،" نذير" بر" بشير" تقدم يافته، مانند آيه ۱۸۸ سوره اعراف‌:" من بيم دهنده و بشارت دهنده و بشارت دهنده‌ام برای افرادی كه ايمان می‌آورند".‏هر چند در اكثر آيات قرآن، بشارت مقدم داشته شده اين نيز ممكن است به خاطر اين باشد كه در مجموع، رحمت خدا بر عذاب و غضب او پيشی گرفته است (يا من سبقت رحمته غضبه). 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
4_6043866648807477654.mp3
4.3M
تفسیر قرآن کریم جلسه  ۵ سوره حمد آیات ۳ تا ۴ 💠  محمد رضا رنجبر
*درسهایی ازقران کریم* (۲۲۲)                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و نهم 🍃جلب رضايت اين گروه ممكن نيست‌🍃 ♦️شان نزول:‏در شان نزول آيه اول از ابن عباس چنين نقل شده كه يهود مدينه و نصارای نجران انتظار داشتند كه پيامبر اسلام ص همواره در قبله با آنها موافقت كند، هنگامی كه خداوند قبله مسلمانان را از بيت المقدس به سوی كعبه گردانيد. 🔶آنها از پيامبر ص مايوس شدند (و شايد در اين ميان بعضی از طوائف مسلمانان‌ ايراد می‌كردند كه نبايد كاری كرد كه باعث رنجش يهود و نصاری گردد)آيه فوق نازل شد و به پيامبر اعلام كرد.كه اين گروه از يهود و نصاری نه با هماهنگی در قبله و نه با چيز ديگر از تو راضی نخواهند شد، جز اينكه آئين آنها را دربست بپذيری.‏ ♦️بعضی ديگر نقل كرده‌اند كه پيامبر ص اصرار فراوان داشت كه اين دو گروه را راضی كند، شايد اسلام را پذيرا گردند، آيه فوق نازل شد و به پيامبر ص اعلام كرد كه اين فكر را از سر بدر كن چرا كه آنها به هيچ قيمت راضی نخواهند شد جز به پيروی از آئين آنها. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست 🍃جلب رضايت اين گروه ممكن نيست‌🍃 ♦️در شان نزول آيه دوم نيز روايات گوناگونی است: بعضی از مفسران معتقدند كه اين آيه در باره افرادی كه با" جعفر بن ابی طالب" از حبشه آمدند و از كسانی بودند كه در آنجا به او پيوستند نازل شد، آنها چهل نفر بودند، سی و دو نفر اهل حبشه، و هشت نفر از راهبان شام كه" بحيرا" راهب معروف نيز جزء آنان بود. 🔶بعضی ديگر معتقدند كه آيه در باره افرادی از يهود همانند" عبد اللَّه بن سلام" و" سعيد بن عمرو" و" تمام بن يهودا" و امثال آنها نازل شده كه اسلام را پذيرفتند و براستی مؤمن شدند.از آنجا كه در آيه گذشته سلب مسئوليت از پيامبر ص در برابر گمراهان لجوج می‌كند. ♦️ آيات فوق در ادامه همين بحث به پيامبر اسلام ص می‌گويد: اصرار بر جلب رضايت يهود و نصاری نداشته باش، چه اينكه" آنها هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر اينكه به طور كامل تسليم خواسته‌های آنها و پيرو آئينشان شوی". 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*پرسش وپاسخ براساس نظراندیشمندان* (۳۱) *تعهّد الهى*❗‏ *🔻آيا اگر انسان حقيقت‏جو باشد و عناد نداشته باشد واقعاً راه به روى او باز مى‏ شود؟* *🔻بله. يكى از مسائلى كه قرآن آن را به صورت يك تعهّد الهى ذكر كرده است همين است:* *🔸وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ(عنکبوت:۶۹)*‏  *يعنى : كسانى كه در راه ما كوشش و مجاهده كنند ما آنها را گمراه نمى‏ گذاريم، درى از حقيقت به روى آنها باز مى‏ كنيم، قلب و روح آنها را هدايت و راهنمايى مى‏ كنيم.* *🔻در اينجا چه قضايايى و چه سخنانى و چه مطالبى هست! و اشخاصى كه در جستجوى حقيقت بوده‏ اند به چه مقاماتى رسيده‏ اند و چه درهايى از غيب به روى آنها باز شده است!..* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏۳۰(پانزده گفتار)) ؛ ص۱۷۴-۱۷۳- با تلخیص و ویرایش جزئی -*
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۸۹) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ، فَقَدْ [عَبَّدَهُ] عَبَدَهُ. 🟡روش بر خورد با متجاوزان (اخلاقى، سياسى، اجتماعى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: رعايت حق كسى كه او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 164 🔰* 👌🔆راه تسخير دل ها: 📜 امام(علیه السلام) در این کلام حکیمانه اشاره به تسخیر دل ها کرده مى فرماید:🔻 «هر کس حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نمى کند وى را برده خود ساخته است!»; (مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لاَ یَقْضِی حَقَّهُ فَقَدْ عَبَّدَهُ) 🔰این سخن در واقع برگرفته از آیات قرآن مجید است که دستور مى دهد در برابر بدى ها نیکى کنید تا دشمنان شما در برابر شما نرم شوند و دوست گردند. «(ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ); 💎بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است گویى دوستى گرم و صمیمى است». 🔰شبیه این معنا همان چیزى است که در حکمت 158 نیز گذشت که مى فرماید: شر افراد را از طریق بخشش به آنان برطرف کن» 🔰 و نیز شبیه حدیث دیگرى که از آن حضرت در غررالحکم نقل شده که فرمود: «مَنْ بَذَلَ مالَهُ اسْتَعْبَدَ; کسى که مال خود را به دیگران ببخشد آنها را در حلقه بندگى خود درآورده است» 🔰و حدیث دیگرى که در غررالحکم آمده و به صورت ضرب المثلى در میان همه مردم مشهور است: «اَلاِْنْسانُ عَبْدُ الاْحْسانِ; انسان بنده احسان است». 🔰روایات فراوانى با تعبیرات مختلف از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در غررالحکم به همین مضمون دیده مى شود; 🔖از جمله: احسان، انسان ها را بنده مى سازد». 🔖و ; به وسیله احسان دل ها در تسخیر انسان در مى آیند». 🔖و «مَا اسْتَعْبَدَ الْکِرامُ مِثْلُ الاْکْرامِ; افراد با شخصیت را چیزى همانند اکرام و احترام، به بندگى و خضوع، نکشانده است». 📌آنچه در بالا آمد در صورتى است که جمله «عبّده» با تشدید خوانده شود 🔰همان گونه که در نسخه ابن ابى الحدید و غرر الحکم آمده است و مرحوم کمره اى نیز در شرح نهج البلاغه خود آن را کاملاً تأیید کرده است; 🔰ولى در بسیارى از نسخ «عَبَدَهُ» بدون تشدید آمده و مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج البلاغه خود مى گوید: «چون خط سید رضى در اختیار مرحوم ابن میثم بوده و آن بدون تشدید است این نسخه را باید ترجیح داد» و معناى جمله مطابق آن این مى شود که «هر کس حق افرادى را ادا کند که از اداى حق خوددارى مى کنند گویى او را پرستش کرده و برده اوست». 💠مطابق این معنا گویا امام(علیه السلام) مى فرماید: در برابر حق ناشناسان، حق شناس مباش و گرنه بنده و برده خواهى شد، در حالى که آنچه با روایات فراوان بالا هماهنگ و با قرآن سازگار باشد همان معناى اول است و نبودن تشدید در نسخه سید رضى دلیل بر چیزى نمى تواند باشد، 🔷زیرا معمول نویسندگان در گذشته این نبوده است که تمام کلمات را اعراب بگذارند و به فرض سید رضى معتقد به نداشتن تشدید بوده،استنباطى از ناحیه خود اوست وگرنه مستقیماً از امیرمؤمنان چیزى نشنیده است و ما این استنباط را مناسب آیات و روایات دیگر نمى دانیم و اصرار مرحوم شوشترى در شرح نهج البلاغه خود بر معناى دوم صحیح نیست. 👈به خصوص این که او مى گوید: افراد رذل ممکن است از نیکى کردن سوء استفاده کنند که این سخن نیز قابل جواب است، 🔔زیرا معیار توده مردم هستند نه افراد رذل، هرچند در بعضى از روایات به این افراد رذل نیز اشاره شده است; توده مردم چنینند که اگر در مقابل بدى، خوبى ببینند، در برابر بى وفایى، وفا ببینند و در برابر بى مهرى به آنها مهر شود منقلب خواهند شد. سماحت و عفو و گذشت اسلامى و سیره اولیاء الله نیز همین بوده است که حق ناشناسان را با حق شناسى ادب مى کردند و در حلقه عبودیت خود در مى آوردند. ════🌼🕊🌼═
حکمتهای نهج البلاغه: 📔 نهج البلاغه بخوانیم *⚜️⚜️* وَ قَالَ (علیه السلام): لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ. 🟡پرهيز از نا فرمانى خدا (اخلاقى، اعتقادى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: هيچ اطاعتى از مخلوق، در نافرمانى پروردگار روا نيست. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 165 🔰* 👌🔆اطاعت مخلوق محدود به عدم معصيت خالق است: 📜امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز به حقيقت روشنى اشاره مى كند كه بسيارى به هنگام عمل آن را فراموش مى كنند، مى فرمايد:🔻 «اطاعت مخلوق در معصيت خالق روا نيست»; 🔸اشاره به این که ما هرچه داریم از ذات پاک پروردگار است و در هر کار و قبل از هر چیز باید مطیع فرمان او باشیم، بهشت و دوزخ در دست اوست ثواب و جزا به حکم او، عزت و ذلت در این دنیا نیز از ناحیه اوست، 🔖 و در واقع «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ» با این حال چگونه ممکن است ما به اطاعت مخلوقى درآییم که او فرمان معصیت خالق را صادر کرده است. این نهایت بى خبرى و ضعف ایمان و نادانى و ناسپاسی است. 🔸به همین دلیل فقهاى ما مى گویند اطاعت والدین و اطاعت زن از شوهر و مانند آن تنها در صورتى مجاز یا لازم است که بر خلاف فرمان خدا نباشد و ازاین رو براى انجام حج واجب، نهى آنها هیچ اثرى ندارد و همچنین در انجام دادن واجبات دیگر و ترک محرمات، و آن کس که اطاعت مخلوق را بر اطاعت خالق مقدم سازد در واقع مشرک است; یعنى گرفتار شرک عملى شده است; 🔰از این رو قرآن مجید در مورد والدین مى فرماید «(وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا); و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که از آن آگاهى ندارى، از آنها پیروى مکن». 🔸همچنین اگر حکومتى به هر نام تشکیل شود و قانونى بر خلاف قانون خداوند وضع کند هیچ مسلمانى حق پیروى از آن را ندارد، چون اطاعت مخلوق و معصیت خالق است جز این که او را مجبور کنند. 🔰بعضى از شارحان نهج البلاغه براى این جمله معناى دیگرى ذکر کرده و گفته اند منظور این است که هیچ کس حق ندارد از طریق معصیت راه اطاعت خدا را بپیماید; مثلاً در خانه غصبى نماز گزارد یا با آب غصبى وضو یا غسل کند یا با مال حرام فى سبیل الله انفاق نماید. 🔰ولى معناى اول صحیح تر به نظر مى رسد، از این رو کسانى که به این جمله استناد جسته اند نیز در موارد مصداق معناى اول بوده است از جمله قصه «معاویه» و «شداد بن اوس» است که ابن ابى الحدید نقل مى کند: او (که از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود) در مجلس معاویه حضور داشت. معاویه به او گفت: برخیز و یادى از على کن و عیب هایى براى او بشمار. او برخاست و خطبه اى خواند و نه تنها عیبى بر آن حضرت نگرفت بلکه تلویحاً مدح امام را کرد 🔰و در لابه لاى خطبه اش این جمله را نیز بیان کرد: «إنَّهُ لا طاعَةَ لِمَخْلُوق فى مَعْصِیَةِ الْخالِقِ» و در پایان رو به معاویه کرد و گفت: اى معاویه کسى که با ذکر حق تو را به خشم بیاورد خیرخواه توست و کسى که با سخن باطل تو را راضى کند خیانت به تو کرده است. 🔹 معاویه سخن او را قطع کرد و دستور داد او را از محل خطابه پایین آورند. سپس به او محبت کرد و مالى به او بخشید و به او گفت: تو مدح سخاوتمندان کردى آیا من از سخاوتمندان هستم یا نه؟ «شداد» گفت: اگر مال حلالى غیر از اموال بیت المال مسلمانان داشته باشى و انفاق کنى تو از سخاوتمندانى و اما اگر مال مسلمانان باشد و آن را دراختیار گرفته باشى و از طریق اسراف آن را خرج کنى مشمول آیه: (إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ)خواهى بود. 🔰مرحوم مغنیه نیز در شرح نهج البلاغه خود ضمن تفسیر کلام امام(علیه السلام) به همین معنا، مى گوید: کسى که معصیت پروردگار کند حجت الهى بر ضد او تمام است، هرچند از همه خلایق اطاعت کند و هر کس اطاعت خداوند نماید حجت الهى به نفع او تمام است حتى اگر جمیع خلایق را معصیت کند، بلکه در چنین موردى که مردم مخالف اطاعت خدا هستند ولى او خدا را اطاعت مى کند، اطاعتى برتر و داراى ثوابى بیشتر است. 🔰 قرآن مجید مى فرماید: «(أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ); آیا از آنها مى ترسید؟ با این که اگر ایمان دارید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید». ════🌼🕊🌼═
*درسهایی از قران کریم* (۲۲۳) 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و یکم 🍃جلب رضايت اين گروه ممكن نيست‌🍃 ♦️تو وظيفه داری" به آنها بگويی كه هدايت، تنها هدايت الهی است" .‏هدايتی كه آميخته با خرافات و افكار منحط افراد نادان نشده است، آری از چنين هدايت خالصی بايد پيروی كرد.‏سپس اضافه می‌كند:" اگر تسليم تعصبها و هوسها و افكار كوتاه آنها شوی بعد از آنكه در پرتو وحی الهی حقايق برای تو روشن شده، هيچ سرپرست و ياوری از ناحيه خدا برای تو نخواهد بود". 🔶و اما از آنجا كه جمعی از حق طلبان يهود و نصاری، دعوت پيامبر اسلام ص را لبيك گفتند و اين آئين را پذيرا شدند، قرآن پس از مذمت گروه سابق از اينها به نيكی ياد می‌كند و می‌گويد:" كسانی كه كتاب آسمانی را به آنها داديم و از روی دقت آن را تلاوت كرده و حق تلاوتش را (كه تفكر و انديشه و سپس عمل است) ادا كردند به پيامبر اسلام ع ايمان می‌آورند". ♦️ و آنها كه نسبت به آن كافر شدند به خودشان ظلم كردند، همان زيانكارانند″‏اينها كسانی بودند كه براستی حق تلاوت كتاب آسمانی خويش را بجا آوردند و همان سبب هدايتشان شد، چرا كه بشارتهای ظهور پيامبر موعود را كه در آن كتب خوانده بودند منطبق بر پيامبر اسلام ص ديدند و تسليم شدند و خدا هم از آنها تقدير كرده است. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و دوم 🍃جلب رضايت اين گروه ممكن نيست‌🍃 ♦️تفسير جمله" و لئن اتبعت اهوائهم": ‏۱- سؤال: جمله" وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ‌" ممكن است برای بعضی اين سؤال را به وجود آورد كه پيامبر ص با آن مقام عصمت مگر ممكن است از هوسهای منحرفان يهود پيروی كند؟‏در پاسخ می‌گوئيم: اين گونه تعبيرها كه در آيات قرآن كرارا ديده می‌شود. 🔶هيچ منافاتی با مقام عصمت انبياء ندارد، زيرا از يك سو جمله شرطيه است و جمله شرطيه دليل بر وقوع شرط نيست.‏از سوی ديگر معصوم بودن، گناه را بر پيامبران محال نمی‌كند، بلكه پيغمبر و امام با اينكه قدرت بر گناه دارند و اختيار از آنها سلب نشده دامنهايشان هيچگاه آلوده به گناه نمی‌گردد، به تعبير ديگر آنها قدرت بر گناه دارند. ♦️ولی ايمان و علم و تقوايشان در حدی است كه هرگز به سراغ گناه نمی‌روند بنا بر اين هشدارهايی همانند هشدار فوق در مورد آنها كاملا بجاست از سوی سوم اين خطاب گر چه متوجه پيامبر ص است ولی ممكن است منظور همه مردم باشد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*ازدریچه کتاب* (۳۲) حدودِ لیاقت‌ها فقط در عمل مشخص می‌شود. هیچ نالایقی در دنیا پیدا نمی‌شود که خود را لایقِ کاری، و بیش از این، لایقِ بسی کارها، نپندارد. و در حقیقت، شاید زمانی هم همین‌طور بوده است. زمان، لیاقت‌ها را می‌سازد و نابود می‌کند؛ عمل، لیاقت‌ها را محک می‌زند. نکته یِ دیگری، این نکته را تا حدودی تکمیل می‌کند؛ و آن این است که جزءِ جزءِ گفتار و رفتارم را محک بزن و معیار بگیر؛ امّا خیال نکن که آن اجزاءِ، جدا جدا، کُل را اثبات می‌کنند. جریان را داوری کُن نه لحظه را. و در لحظه گرفتارِ شگفتی نشو. من انسانم نه درخت. بنابراین، مُبرّا از خطا نخواهم بود. ارزشِ ما در این است که بتوانیم دمادم خود را موردِ سؤال قرار بدهیم، خطاهایِ خود را بشناسیم، و به جبران برخیزیم. ____ انسان برای خطا کردن و جبران خطا زاییده میشود خطا، دلیل تازگی راه است - دلیل رشد، دلیل باز شدن، و دلیل اینکه انسان نمی‌خواهد و نمی‌تواند فقط به تجربه شده‌ها قناعت کند. ____ سُنّت، عادت نیست. هرچیز که بدونِ هیچ تغییری، در طولِ زمان، تکرار می‌شود و تکرار می‌شود، عادت است نه سُنّت. آن‌چه از گذشته می‌آید و متناسب با زمان، دگرگونی‌هایی مثبت می‌پذیرد و ریشه‌ها و اتّصالاتِ ابتدایی یا قدیمی یا کُهنِ خود را حفظ می‌کند، سُنّت است. آنها، اگر دَم از اصول اخلاقی ثابت و استوار می‌زنند هم فقط به‌ خاطر آن است که ما را گرفتار و پایند آن اصول کنند، تا خود بتوانند به راحتی و بی‌دغدغه، ستم کنند و ستمگر باقی بمانند. خود آنها، هرگز به اخلاقی که از آن سخن می‌گویند، معتقد نبوده‌اند و نیستند، که اگر بودند، دیگر ستمگر و فاسد و بدکاره نبودند. _ برای خانه سوخته باز شاید بشود خانه‌ای بنا کرد … دل سوخته را بگو چه کنیم! گمان می‌برم که اگر خداوند ، صد هزار گونه خنده می‌آفرید اما رسم اشک ریختن را نمی آموخت ، قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمی آورد ... _ وقتی کسی حرف نمی‌زند، دلیل این نیست که نمی‌تواند حرف بزند و نمی‌تواند خوب حرف بزند. ضرورتِ گفتن مهم است نه گفتن. ونادر ابراهیمی یک‌جا در "آتش بدون دود" می‌گوید: «زخم را با زخم نمی‌بندند، با نوارِ نرم و پنبه‌ی پاک می‌بندند؛ با محبّت، با عشق، ...!» آتش بدون دود نادر ابراهیمی
🌴آتش، بدون دود، رمان بلندی است اثر نادر ابراهیمی که در هفت جلد منتشر شده و نویسنده در آن پس از اشاره به زیبایی‌های ترکمن‌صحرا در سه جلد اول در چهار جلد بعد به شیوه‌ای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است. قهرمان رمان در جلد اول گالان اوجا نام دارد که یک قهرمان اسطوره‌ای ترکمن به‌شمار می‌رود. در جلد دوم نویسنده با گذاری کوتاه بر اتفاقات صحرا شرایط را برای معرفی یگانه قهرمانان داستان؛ دکتر آلنی آق‌اویلر و همسر وفادارش دکتر مارال آق‌اویلر فراهم می‌کند. آلنی نوه گالان اوجاست و یک شخصیت واقعی به‌شمار می‌رود. او یک انقلابی تحصیل‌کرده‌است که برای اعتلای نام وطن و رهایی آن از ظلم از هیچ کوششی فرو گذار نمی‌کند. موضوع اصلی بقیه رمان زندگی و فعالیت‌های سیاسی این زوج است. نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال - یعنی نیمی از عمرش- را صرف کرده‌است. سریالی نیز با همین نام و توسط خود نادر ابراهیمی ساخته شده‌است.
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
4_5765043062782826095.mp3
7.65M
تفسیر قرآن کریم جلسه  ۷ سوره حمد آیه ۷ 💠  محمد رضا رنجبر https://t.me/mah_daviat313 https://eitaa.com/mah_daviat313
*درسهایی از قران کریم* (۲۲۴) 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و سوم 🍃جلب رضايت اين گروه ممكن نيست‌🍃 ♦️جلب رضايت دشمن، حسابی دارد: درست است كه انسان بايد با نيروی جاذبه اخلاق دشمنان را به سوی حق دعوت كند، ولی اين در مقابل افراد انعطاف‌پذير است، اما كسانی هستند كه هرگز تسليم حرف حق نيستند، نبايد در فكر جلب رضايت آنها بود، اينجا است كه اگر ايمان نياوردند بايد گفت:‏به جهنم! و بيهوده نبايد وقت صرف آنها كرد. 🔶هدايت تنها هدايت الهی است‌: از آيات فوق ضمنا اين حقيقت استفاده‌ می‌شود تنها قانونی كه می‌تواند مايه نجات انسانها گردد قانون و هدايت الهی است، چرا كه علم بشر هر قدر تكامل يابد باز آميخته به جهل و شك و نارسايی در جهات مختلف است. ♦️و هدايتی كه در پرتو چنين علم ناقصی پيدا شود، هدايت مطلق نخواهد بود، تنها كسی می‌تواند برنامه" هدايت مطلق" را رهبری كند كه دارای" علم مطلق" و خالی از جهل و نارسايی باشد و او تنها خدا است. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و چهارم 🍃جلب رضايت اين گروه ممكن نيست‌🍃 ♦️حق تلاوت چيست؟اين تعبير تعبير پر معنايی است و خط روشنی برای ما در برابر قرآن مجيد و كتب آسمانی مشخص می‌سازد، چرا كه مردم در برابر اين آيات الهی چند گروهند:‏گروهی تمام اصرارشان بر ادای الفاظ و حروف از مخارج آن است آنها دائما در فكر وقف و وصل و حروف يرملون و شد و مدند. 🔶كمترين اهميتی به محتوی و معنی، تا چه رسد به عمل كردن به آن، نمی‌دهند، به گفته قرآن اينها همانند حيوانی هستند كه كتابهايی بر او حمل شده باشد.‏گروهی ديگر از الفاظ فراتر رفته و در معانی دقت می‌كنند و در ريزه‌كاريها و نكات قرآن می‌انديشند و از علوم آن آگاهند اما از عمل خبری نيست!. ♦️ولی گروه سومی هستند كه مؤمنان راستينند، قرآن را به عنوان يك كتاب عمل، و يك برنامه كامل زندگی پذيرفته‌اند، خواندن الفاظ و انديشه در معانی و درك مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمه‌ای برای عمل می‌دانند، و لذا هر زمان قرآن می‌خوانند روح تازه‌ای در كالبد آنها پيدا می‌شود، تصميم و اراده تازه، آمادگی و اعمال تازه، و اين است حق تلاوت. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۹۱) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ. 🟡پرهيز از تجاوز به حقوق ديگران (اخلاق اجتماعى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: مرد را سرزنش نكنند كه چرا حقّش را با تأخير مى گيرد، بلكه سرزنش در آنجاست كه آنچه حقّش نيست بگيرد. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 166🔰* 👌🔆عيب واقعى اين است! 📜 در بعضى از روايات آمده است امام(عليه السلام) اين سخن حكمت آميز را در پاسخ كسى مى گويد كه از آن حضرت پرسيد چرا شما در گرفتن حق خود در امر امامت شتاب نكرديد. امام(عليه السلام) در پاسخ مى فرمايد: 🔻«براى انسان عيب نيست كه حقش به تأخير افتد. عيب آن است كه چيزى را كه حقش نيست بگيرد»; 🔸البته شك نيست كه تأخير امام(عليه السلام) در مسئله امامت ـ كه از يك سو نص رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) بر خلافت آن حضرت در داستان غدير و غير آن بود و از سوى ديگر افضليت آن حضرت نسبت به تمام صحابه كه جاى انكار براى هيچ فرد منصفى نيست ايجاب مى كرد كه آن حضرت خليفه بلا فصل پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد ـ بدين رو بود كه آن حضرت حق خود را در مسئله امامت كه در واقع حق مسلمانان است مطالبه كرد; اما مخالفان دست به دست هم دادند و او را از رسيدن به آن حق محروم نمودند، بنابراين ايراد كسانى كه مى گويند: ✳️«امامت حق شخصى نبود كه حضرت از آن چشم بپوشد، بلكه حق مردم بود و تأخير در مطالبه چنين حقى روا نيست» پاسخش روشن است و آن اين كه تأخير مزبور در واقع از ناحيه امام(عليه السلام) نبود، بلكه از ناحيه كسانى بود كه سال ها براى رسيدن به آن نقشه ها كشيده بودند و حتى زمانى كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خواست در آستانه وداع با دار دنيا نامه اى بنگارد و اين حق را تثبيت كند آنها مانع شده و نسبت هاى بسيار ناروايى به ساحت قدس پيامبر(صلى الله عليه وآله) دادند كه داستان اسف انگيزش در تمام كتاب هاى اهل سنت و شيعه آمده است. ✴️ مقايسه اين دو با يكديگر (تأخير حق و گرفتن ناحق) و ترجيح اول بر دومى كاملاً روشن است، زيرا گرفتن ناحق گناه قطعى است در حالى كه تأخير حق چه شخصى باشد و از ناحيه خود انسان تأخير بيفتد و چه حق مردم باشد و از ناحيه دشمنان به تأخير افتد، چيزى نيست كه بر انسان عيب به شمار آيد. 🔰در نامه 28 از نامه هاى امام(عليه السلام) نيز جمله اى شبيه اين جمله حكيمانه گذشت، حضرت در پاسخ معاويه كه گفت: تو را همچون شترى كه افسار زده بودند و مى كشيدند براى بيعت بردند، فرمود: «به خدا سوگند تو مى خواستى با اين گفتارت مرا نكوهش كنى; اما ناخودآگاه مدح كردى و ثنا گفتى. مى خواستى رسوا كنى و خودت رسوا شدى : 🔷براى يك مسلمان عيب نيست كه مظلوم واقع شود مادام كه در دين خود ترديد نداشته باشد و يقينش آميخته با شك نگردد». 🔰سيد بن طاووس(رحمه الله) در كتاب كشف المحجة از رسائل مرحوم كلينى نقل مى كند كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) به درخواست جمعى از مردم نامه اى درباره مسائل مربوط به خلافت پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مرقوم داشت; نامه اى بسيار طولانى و پرمعنا و روشن و شفاف و دستور داد براى رفع هرگونه ابهام در اين مسئله، آن را در هر روز جمعه در برابر مردم بخوانند و ده نفر از ياران سرشناس و معروف و باشخصيت بر آن گواهى دهند، 🔹در ضمن آن نامه همين جمله مورد بحث آمده است. سزاوار است كسانى كه مى خواهند به اعماق مسئله خلافت برسند و پى به كارهاى ناروايى ببرند كه در اين زمينه پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) انجام شد و مظلوميت على(عليه السلام) را دريابند اين نامه را به دقت بخوانند تا بدانند چگونه گروهى هماهنگ حق را از مسيرش منحرف ساختند و مسلمانان را به چه شكلى گرفتار کردند. ════🌼🕊🌼═