عشقعلی
✍ گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا(س) قسمت نهم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
تمام این وقایع در چند لحظه اتفاق افتاد. در همان لحظات امیرالمومنین با چشمانی سرخ از غضب فورا به طرف در خانه آمد. آن حضرت عبای خود را روی همسرش انداخت و او را به سینه چسبانید و با صدای بلند خطاب به فضه فرمود:
«ای فضه، نزد بانویت بیا که از فشار و ضربت در محسنش کشته شد. بدن محسن را در انتهای خانه دفن کن که به جدش رسول خدا ملحق می شود و نزد او شکایت خواهد کرد.»
در آن حال حضرت زهرا خواست نفرین کند و از این همه ظلم به درگاه پروردگار استغاثه نماید، ولی امیرالمؤمنین فرمود:
«ای دختر پیامبر، به خدا سوگند، اگر نفرین کنی و از خدا بخواهی که اینان را هلاک کند دعای تو را اجابت خواهد نمود و هیچ یک بر روی زمین باقی نخواهند ماند. ای سیدة النساء، بر این مردم رحمت باش و عذاب مخواه.»
در این حال فضه آمد و امیرالمؤمنین حضرت زهرا را به او سپرد تا سراغ مهاجمین برود. فضه آن حضرت را از کنار در آتش گرفته به داخل خانه برد تا به حال او رسیدگی کند.
سپس اميرالمؤمنين برخاست و خطاب به عمر فرمود:
«ای پسر خطاب، وای بر تو از این روز و بعد از این روز و آنچه در ادامه اش می آید. بیرون برو قبل از آنکه شمشیرم را آشکار کنم و این افرادی که تو را حمایت می کنند نابود سازم.» عمر به سرعت از خانه خارج شد و به همراهیانش گفت:
«از امر عظیمی نجات پیدا کردم و جنایت هولناکی انجام دادم که بر جان خویش امانی ندارم. این على است که از خانه بیرون می آید و هیچ یک از ما نمی توانیم با او مقابله کنیم!»
امیرالمؤمنین به دنبال عمر از خانه بیرون آمد و گریبان او را گرفت و تکانی داد و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و تصمیم به قتل او گرفت، اما سخن پیامبر و وصیت حضرت درباره صبر را به یاد آورد و فرمود:
«ای پسر صهاك (عمر)، قسم به خدایی که محمد را به نبوت کرامت داد، اگر نبود پیمانی که از طرف خداوند نوشته شده و عهدی که پیامبر با من نموده می فهمیدی که هرگز نمی توانی داخل خانه ام شوی!»
آنگاه عمر را رها کرد و به داخل خانه بازگشت و نزد همسرش آمد تا حال او را جویا شود.
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
🆔 @EshghAli
عشقعلی
✍ گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا(س) قسمت دهم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
در این میان قنفذ نزد ابوبکر بازگشت و ماجراهای اتفاق افتاده در حمله عمر را به او خبر داد. ابوبکر برای مرحله بعد به قنفذ چنین دستور داد:
«برگردید، اگر علی از خانه بیرون آمد دست نگه دارید و گرنه در خانه اش به او هجوم آورید و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید!»
قنفذ با گروهی دیگر به خانه هجوم آوردند تا کمکی برای عمر و یاران او باشند و دسته جمعی بر سر حضرت علی ریختند.
عده ای با شمشیرهایشان به امیرالمؤمنین حمله ور شدند و حضرت را در میان گرفتند و طناب سیاهی بر گردن او انداختند!
در آن هنگام حضرت زهرا با پهلوی شکسته و سینه خون آلود از جا برخاست و قبل از آنکه مهاجمین از خانه خارج شوند، بین امیرالمؤمنین و آنان مانع شد و فرمود:
«به خدا قسم، اجازه نمی دهم پسر عمویم را با ظلم و ستم ببرید. وای بر شما، چه زود به خدا و رسولش درباره ما اهل بیت خیانت کردید!»
اما عمر و یارانش بدون اعتنا به سخنان حضرت زهرا، امیرالمؤمنین را به طرف مسجد می کشیدند. در این حال حضرت زهرا، اميرالمؤمنین را گرفته بود و می کشید.
اینجا بود که عمر شمشیر را از خالد گرفت و سه بار با غلاف آن بر بازوی حضرت زهرا زد به طوری که او را مجروح کرد و خون جاری شد...
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
🆔 @EshghAli
عشقعلی
✍ گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا(س) قسمت یازدهم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
لحظاتی بعد حضرت زهرا به هوش آمد. وقتی امیرالمومنین را ندید از فضه درباره آن حضرت سؤال کرد. فضه پاسخ داد:
«امیرالمؤمنین را با اجبار به مسجد بردند.»
حضرت زهرا از جا برخاست و دست امام حسن و امام حسین را گرفت و همراه عده ای از بانوان به سوی مسجد حرکت کرد.
غاصبین امیرالمؤمنین را به مسجد بردند، در حالی که عمر شمشیر را بالای سر حضرت گرفته بود و می گفت:
«با ابوبکر بیعت کن. در غیر اینصورت گردنت را می زنم!!»
در آن حال امیرالمؤمنین فرمود:
«آیا فاطمه با جسارت زده می شود؟! ای کاش پسر ابوطالب قبل از چنین روزی مرده بود و کافران فاجر را نمی دید که برای ظلم بر بانوی طاهره ازدحام کرده اند!»
حضرت زهرا با دیدن منظره بیعت، ناله ای زد و اشک از دیدگانش جاری شد و خطاب به ابوبکر فرمود:
«ای ابوبکر! چه زود بر اهل بیت پیامبرتان حمله ور شدید. به خدا قسم، با شما سخن نخواهم گفت تا پروردگار را ملاقات کنم.»
سپس پیراهن پیامبر را بر سر گذاشت و در حالی که دست دو پسرش را گرفته بود، فرمود:
ای ابوبکر، آیا می خواهی همسرم را از من بگیری؟ به خدا قسم، اگر دست از او برنداری نفرین می کنم و کنار قبر پدرم میروم و به درگاه الهی شکایت میکنم.»
آنگاه به سوی قبر پیامبر حرکت کرد تا کنار آن رسید و فرمود:
«پسر عمویم را رها کنید. قسم به آنکه محمد را به حق مبعوث کرد، اگر او را رها نکنید نفرین می کنم و پیراهن رسول خدا را بر سر گذاشته به درگاه الهی ضجه میزنم و میدانم که ناقة صالح نزد خدا عزیزتر از فرزندان من نیست.»
با سخن حضرت، ناگهان آثار عذاب ظاهر شد! امیرالمؤمنین سلمان را فرستاد و پیام داد که حضرت زهرا نفرین نکند و به خانه باز گردد.
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
🆔 @EshghAli
4_5944774692362519558.mp3
4.91M
🎙روضه حضرت زهرا(س)
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
🆔 @EshghAli
عشقعلی
✍ گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا(س) قسمت دوازدهم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
روزهای آخر عمر حضرت زهرا نزدیک می شد. روزی حال حضرت به شدت منقلب شد در حالی که امیر المؤمنين و فرزندانش کنار ایشان نشسته بودند. در آن حال خطاب به همسرش عرض کرد:
«ای پسر عمو و ای باب شهر علم پیامبر و ای همسرم در دنیا و آخرت و ای صاحب نسل طاهر، تو را در باره این دو فرزندم وصیت میکنم که اینها دو نور چشم پیامبرند. برایشان بس است آنچه از فراق جدشان کشیده اند و مادرشان را نیز از دست می دهند. آنها را برای زیارت قبر من بیاور که قلبم با آنان است...
ای پسر عمو، بدان که من از تو راضی هستم. آیا تو نیز از من راضی هستی؟ من به اندازه طاقتم در خدمت تو بودم و درباره کارهای دنیا به اندازه توانم تو را یاری کردم. من روزها جو آرد کردم و شب ها با مشک آب آوردم و اکنون به کوتاهی در حق تو اعتراف میکنم. مرا ببخش!»
امیرالمؤمنین در حالی که میگریست فرمود:
«ای دختر محمد مصطفی و ای بانوی بانوان، روح من فدای روح تو باد».
امیرالمومنین با سخنان همسرش می گریست و حضرت زهرا با دست اشک های او را می گرفت و بر صورت خود می کشید و می فرمود:
«ای پسر عمو، تو در فراق من محزون هستی و اشک محزون وقتی در امتی جاری شد خداوند آنان را مشمول رحمت خویش می فرماید. پس چگونه است اگر این اشک بر روی کنیزی بریزد. من اشک تو را به امید رحمت به صورتم کشیدم، چرا که من کنیز خدا و دختر پیامبرم.»
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
🆔 @EshghAli
📣 رهایی از وسوسه شیطان...روزه فردا رو از دست ندید...
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
💫 امير المومنين(ع) فرمود:
روزه گرفتن ماه رمضان و سه روز در هر ماه، وسوسه سـينههـا را از بين میبرد
💫 زراره میگوید از امام صادق(ع) پرسيدم سنت در روزه چگونه است؟
🌟 فرمودند سه روز در هرماه:
👈 پنج شنبه اول ماه
👈 چهارشنبه اول از دهه دوم ماه
👈 پنج شنبه آخر ماه
#فردا_پنجشنبه_اول_ماهه
🆔 @EshghAli