🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_690
#رمان_حامی
- خب؟
نگاهم کرد، چشمانش سرخ سرخ بودند.مثل دو کاسه ی خون.
لبخند خسته و محوی زد و گفت :
خب به جمالت.
- خوابت نمیاد؟
به آسمان نگاه کرد.
دست هایش را پشت سرش قلاب کرد و گفت :
نه.
من نیز سرم را به تاب تکیه دادم و به آسمان پر ستاره خیره شدم.
- منم.
هنوز باورم نشده
- واسه چی؟
- اینکه امشب چه اتفاقاتی افتاد.
- منم همینطور.
تولد هم که نصفه موند.. حیف کیک خراب شد.
هر دو آرام و خسته خندیدیم.
صدای خنده مان که قطع شد، حامی کمی نگاهم کرد و تقریبا جدی گفت :
می خوای قبول کنی؟
قطعا می پذیرفتم.
چون سالهای سال برای رسیدن به آن لحظه تلاش کرده بودم، اما دوری از حامی نیز عذاب محض بود.
هرچند که گفت می شود ارتباطمان به طور کامل قطع نشود.
- نمی دونم. موندم...
داستان من از ١٧ سالگی با کلی ذوق و شوق شروع شد☺️ و من با کسی که دوست داشتم ازدواج کردم،😍 ولی این داستان اولش شیرین بود، با بچه دار نشدن در سن ٢١ سالگی برگشتم خونه پدرم با کلی سرخوردگی 😔😔
٢٢ سالگی خواستم دوباره ازدواج کنم ولی باز ترس از بچه دار نشدن😢
دکتر گفت تنبلی تخمدان دارم که درمانی جز LD نداره و باید اقدام به IVF کنم
تا به طور اتفاقی با این کانال آشنا شدم و به ادامه زندگی امیدوار شدم😍😍
لینک کانال رو برای کسانی که مثل خودم هستن اینجا میذارم 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3054961172Cfff8a0d7ba
رضایت درمان
فرم مشاوره :
https://app.epoll.ir/45987125
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_691
#رمان_حامی
- واقعا به نظرت رفتن توی این فضا درسته؟ وقتی که هیچ آمادگی ای هم نداری؟
من نیز سر چرخاندم و نگاهش کردم.
- چرا آمادگی ندارم؟
- خب نداری. مگه تعلیم دیدی؟
- آره. از وقتی که چشم وا کردم داشتم تعلیم می دیدم.
- اون فرق داره آرامش. تو هنوز خیلی چیزا باید یاد بگیری.
علنا کل زندگیت رو باید ول کنی.
- زندگی منم همونیه که امشب مسعود بهم گفت...
احساس کردم چهره اش دمق شد.
علتش را نفهمیدم.
مثل اینکه او جزو کسانی بود که راضی نبود من وارد این میدان شوم.
دیگر هیچ نگفت.
چون دوست نداشتم ساکت ببینمش، گفتم :
از دستم دلخوری؟
- نه. واسه چی دلخور باشم.
- حس می کنم مثل همیشه نیستی.
دروغ می گی.
- دروغ نمی گم
- چرا میگی. بگو چته.
زیر چشمی نگاهم کرد و گفت :
آرامش گیر دادیا امشب.
هیچی. برو بخواب.
- حامی؟
یک طور خاص صدایش زدم و باعث شدم نگاهم کند
کمی نگاهش میان چشمانم دو دو زد و در آخر گفت :
چی می خوای بشنوی دقیقا؟
با صراحت و بی اراده گفتم :
دوست نداری برم نه؟
🔴به تامین شیرخشک ۳۰ هزار نوزاد لبنانی به نیت حضرت علیاصغر کمک کنید
🔹با کمک شما مردم عزیز و هماهنگی مجموعه شبابالمقاومة با حزبالله لبنان در بیروت؛ در حال تهیه ۳۰هزار شیرخشک برای نوزادان آواره هستیم؛شما نیز در این کار خیر بزرگ سهیم باشید.🌹
🔹جهت کمک به تامین شیرخشک نوزدان و امور اجتماعی مربوطه کمکهای خود را به بنام «جبهه جهانی شباب المقاومة» به این شماره کارت واریز نمایید👇👇
6037997750004344🔸کانال رسمی شباب المقاومة👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
📛سلامتی حق مسلم شماست😊
طب سنتی اسلامی در دنیای امروز سلامتی را به شما هدیه میده✅
❌اگر دارای مشکلات زناشویی
اعتیاد
یا دیابت هستید
این پیام را کلیک کنید
این کانال شفا را به خیلی از هموطنان هدیه داده از دستش ندید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2064253292C9280d1568b
✅️معتبر ترین کانال ایتا در زمینه طب سنتی✅️
🧾برای اقدام و تشکیل پرونده ، فرم ویزیت رو پر کن📋
https://formafzar.com/form/yv9a1
https://formafzar.com/form/yv9a1
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_692
#رمان_حامی
- مگه فرقی هم می کنه؟
با آنکه از از حرف قبلی ام کمی خجالت زده شده بودم، اما خودم را نباختم و انگار شیر شدم و گفتم :
اگه نمی کرد نمی پرسیدم.
باز هم سکوت...
- اگه بگم نرو، نمی ری؟
سکوت کردم. چه می گفتم؟ می گفتم درست حدس زدی، هر چه تو بگویی همان می شود.
آیا به راستی حاضر بودم ماموریتی که عمری زحمتش را کشیده بودم، بخاطر حامی کنار بگذارم.
این سوال را در دل پرسیدم، ولی نمی دانم چه شد که بلند گفتم :
بله.
رنگ نگاهش تغییر کرد.
مردمک های تیره اش زیر نور مهتاب درخشیدند.
لبخند نشست روی لبش و هیچ تلاشی نکرد که جمعش کند.
انگار انتظار شنیدنش را به این واضحی نداشت.
بدون کل کل، بدون عذر و بهانه و بدون چون و چرا.
خود نیز نفهمیدم چه شد.
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
20.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺حاج مهدی رسولی: از کمک کردن به مردم عزیز لبنان و غزه جا نمانید!
🔵مشارکت فوری جهت کمک رسانی به مردم عزیز لبنان و غزه
▫️شماره کارت:
6063731181316234
6104338800569556(روی شماره بزنید کپی میشود) ▫️شماره شبا:
IR710600460971015932937001بنام هیئت حضرت رقیه (س)
عــــشق ممنـــوعه؛
🔺حاج مهدی رسولی: از کمک کردن به مردم عزیز لبنان و غزه جا نمانید! 🔵مشارکت فوری جهت کمک رسانی به مردم
🔻درخواست فوری مداح اهل بیت مهدی رسولی برای کمک به مردم عزیز لبنان و غزه
رفقا وقت زیادی نمونده!!
میتونید کمک های خودتون رو به شماره کارت بالا واریز کنید و رسید واریزی تون رو به آیدی زیر ارسال کنید.
@Mehdi_Sadeghi_ir