eitaa logo
عــــشق ممنـــوعه؛
7.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
853 ویدیو
7 فایل
بسم رب الحسنین علیهما السلام 💚 بعضی تجربه ها قشنگن، مثلِ دوست داشتنِ تــــــــــــــــــو...♥️🌿 رمان"عشق ممنوعه" به قلم:elsa هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد الهی دارد:") @ansar_tab تبلیغات خواستین👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 جام ها را روی یکی از میز های خالی گذاشتیم. دست به سینه جلویم ایستاد و گفت : خب نقشتون چیه مادمازل؟ - باید بریم اتاق کمیل. ولی دوربینا.... - تنظیم سیستم ها کجاست؟ کمی فکر کردم و گفتم : باید تو اتاق خودش باشه. تنها جایی که نتونستم برم همونجاست. - خب چرا داری دست دست می کنی؟ - چی کار کنم؟ - مگه نمی خوای بری تو اتاق عموت؟ - می خوام. ولی اگه سیستم‌های تنظیم دوربینا اونجا نباشه چی؟ اگرم به چیزی که می خوایم برسیم بعدش کمیل می فهمه تو اتاقش سرک کشیدیم. خم شد و کنار گوشم لب زد : آرامش الان مهم ترین چیز اینه که به اون نامه برسی. بعد اون هر خری بفهمه یا نفهمه مهم نیست! بعدشم. ما درباره ی همه ی اینا قبلا حرف زدیم. حتی پیش بینی کردیم که اگه عموت سر برسه باید چی کار کنیم. الان هم که یک ساعته داری فیلم بازی می کنی تا آخرش به یه چیزی برسی که من نمی دونم چی! پس چرا داری این پا و اون پا می کنی؟