#noun #unit13 #level1 blood [blʌd] n. Blood is the red liquid in your body. → I cut my finger and got blood on my shirt. خون کلمه blood به معنی مایع قرمز در بدن شماست. → من انگشتم را بریدم و خون روی پیراهنم ریختم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸

#verb #unit13 #level1 burn [bəːn] v. To burn something is to set it on fire. → I burned some wood in the camp fire. سوزاندن کلمه burn چیزی به معنی آتش زدن آن است. → من مقداری چوب را در کمپ آتش سوزاندم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸

#verb #unit13 #level1 contain [kənˈteɪn] v. To contain something is to have it inside. → The mailbox contained a letter. شامل بودن، دارا بودن، محتوی بودن کلمه contain چیزی به معنی داشتن آن در داخل است. → صندوق پستی حاوی یک نامه بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸