eitaa logo
|عطرمشکاتـــ
1.5هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
107 فایل
اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج:)🌱 برای‌‌ِآمدنت تمامِ‌مردمِ‌شهررا دعوت‌گرفته‌ام‌! چرانمی‌آیی‌؟ انتقادات‌وپیشنهاداتتو‌ناشناس‌بگو:) : payamenashenas.ir/موسسه عطر مشکات ادمین: @Ghorbat1190 "موسسه‌عطرمشکات‌و‌بنیادمهدی‌موعودعج‌استان‌همدان"
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣1⃣ آنان حجت من بر شما هستند ... @Etr_Meshkat
قسمت1⃣2⃣ ✨تاثیر کلام من و ابراهیم شدیم بازرس سازمان تربیت بدنی. صبح یه روز ابراهیم گفت چکار می کنی؟ گفتم: " حکم انفصال از خدمت می زنم برای یکی ازروسای فدراسیون که گزارش شده برخورد خیلی نامناسبی با کارمندها به خصوص خانم ها دارد.حتی گفته اند مواضعی مخالف حرکت انقلاب داره.تازه همسرش هم حجاب نداره!" گفت: "خودت با این آقا صحبت کردی؟ " گفتم :" نه، همه می دانند چه جور آدمیه. " جواب داد: " نشد دیگه، فقط انسان دروغگو هر چه را که می شنود تایید می کند." عصر با ابراهیم رفتیم خونه اش. همان موقع آن آقا از راه رسید. خانمی که تقریبا بی حجاب بود از ماشین پایین شد و در را باز کرد. به ابراهیم گفتم: "دیدی این بابا مشکل داره." گفت: " باید صحبت کنم بعد قضاوت کن." ابراهیم رفت در زد و شروع به صحبت کرد. ابراهیم می گفت: " ببین دوست عزیز، همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتند. یا اینکه وقتی شما مسئول کارمندان در یه اداره هستی نباید حرف های زشت یا شوخی های نا مربوط، آن هم با کارمند زن داشته باشید! شما قبلا تو رشته خودت قهرمان بودی، اما قهرمان واقعی کسی است که جلوی کار غلط را بگیره!" بعد هم از انقلاب و خون شهدا و امام و از دشمنان مملکت گفت. آن آقا هم تایید می کرد. ابراهیم حکم انفصالش را نشان داد، طرف جا خورد. ابراهیم لبخندی زد و نامه را پاره کرد. ابراهیم گفت:" دوست عزیز به حرفهای من فکر کن! بعد خداحافظی کردیم." گفتم :" آقا ابرام خیلی قشنگ حرف زدی، روی منم تاثیر داشت. " خندید و گفت: " ای بابا ما چکاره ایم. فقط خدا، همه اینها را خدا به زبانم انداخت. ان شاء الله که تاثیر داشته باشد. بعدش گفت چیزی مثل برخورد خوب روی آدم ها تاثیر ندارد. " یکی دو ماه بعد گزارش جدیدی آمد، جناب رییس بسیار تغییر کرد. حتی خانم این آقا با حجاب به محل کار مراجعه می کرد. ابراهیم را دیدم و گزارش را دادم به دستش. منتظر عکس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت خدا روشکر، بعد هم بحث را عوض کرد. اما من شک نداشتم اخلاص ابراهیم کار خودش را کرد. کلام خالصانه او آقای رییس فدارسیون را متحول کرد. ⏪ ادامه دارد... @Etr_Meshkat
☺️ ضمن عرض سلام خدمت مهدی یاوران و مهدی باوران عزیز عطر مشکاتی🌹 از همه دوستانی که درمسابقه ی شرکت کردند، کمال تشکر را داریم: و اما برندگان مسابقه بهار دلها 👇 🎁نفر اول: سعید بهرامی از تهران 🎁نفر دوم: امیرمهدی سپهروند از اهر 🎁 نفر سوم: نیره تقی زاده 🎁 نفر چهارم: سیده زهرا حسینی از نکا 🎁 نفر پنجم : فاطمه جوادی 🎁نفر ششم : مریم سبزی از ملایر 🎁نفر هفتم : صغری چمنی از ساری 🎁 نفر هشتم: سبحان قصابی از ساری 🎁 نفر نهم: مریم مسیبی از همدان 🎁 نفر دهم: حوریه عامری 🎁 نفر یازدهم : امین نصرالله زاده از ساری 🎁 نفر دوازدهم: لیلا صفری خدایار از همدان 🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 قرعه کشی تزیین منازل در نیمه شعبان: 🎁خانم حق بین 🎁خانم رباب یوسفی 🎁خانم حسنی از همدان قرعه کشی هفت سین مهدوی 🎁خانم نرگس شعبانی 🎁خانم حسنی انصار از همدان 🎁خانم لیلا درویشی 🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 @Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؛ 🌺🍃💫🌸✨✨✨✨✨✨✨ ؛🍃💫🌸✨ ؛💫🌸✨ ؛🌸✨ ؛✨ بزرگترین خادمان بشر پیامبر اکرم 🍃ص🍃 و اهل بیت آورند.آنان واسطه حیات جاودان و انسانهایند و از این رو حق حیات معنوی بر انسان دارند و معرفت و اطاعت آنها بر ترین نوع صله ارحام و رعایت حق خویشاوندی است. 🌺 امام صادق 🍃ع🍃 می فرماید: خدایا!بپیوند با کسی که با ما پیوسته است و بگسل از کسی که از ما گسسته است . 📚برگرفته از کتاب :مفاتیح الحیاه جوادی آملی ✨ 🌸✨ 💫🌸✨ @Etr_Meshkat 🍃💫🌸✨ 🌺🍃💫🌸✨✨✨✨✨✨✨✨
21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرط ظهور چیه؟؟؟!! ⚡️مهدی فاطمه رو ما بیابون گردشون کردیم!! ✖️ما نماز خونهای ساکت...!!!📿 به رگ غیرتتون بربخوره!! دشمن به یه قدم ودوقدم قانع نمیشه‼️ @Etr_Meshkat
🎞 ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ و با همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ! ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ، یعنی ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑِﺮَﻭﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ ... @Etr_meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 (عهد و پیمان با خدا و امام عصر علیه السلام) 19.  ادامه داستان جمیل اشك های جمیل روی بالش می ریخت و یاد گذشته، حالش را دگرگون كرده بود. نوشته ها را به كناری انداخت و بلند بلند گریست. خادم او را برای نماز صبح بیدار كرد. دلش برای آن جوان می سوخت، می دانست كه دانشجو نیست و دروغ می گوید، ولی می خواست كمكش كند. بعد از نماز كنارش نشست و گفت:”من پسر و كمكی ندارم، كار مسجد و حسینیه هم زیاده، اگه ماندگار باشی؛ هم به تو مزد می دم؛ هم جا میدم من مدتهاست كه دنبال یك جوون بی كس و كار می گردم. دلم گواهی میده كه آدم بی راهی نیستی.” جمیل فكرش را نمی كرد، حسابی جاخورد. خداجواب او را داده بود. او دیشب از ته دل می گفت: “خدایاغلط كردم………كمكم كن……….كسی ندارم……..” او از حاج عباس تا ظهر مهلت فكر كردن خواست و بعد هم صبحانه را خورد و رفت تو انباری. او برای تنها شدن لحظه شماری می كرد. برای خواندن بقیه ی ماجرا ثانیه شماری می كرد. @Etr_Meshkat
AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد ...🤲❤️ @Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا