Morteza Haeri - Doa Faraj.mp3
2.45M
#دعایفرج
🦋با حساب دل خود هرچه شمردیم نشد
🌹بی ریا هیچ دعایی به تو تقدیم نشد
🦋انتظار فرج و دیده تر کافی نیست!
🌹ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست!
🦋آی مردم پسر فاطمه تنهاست هنوز
🌹قرنها رفته و او منتظر ماست هنوز
🔅 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نذر سلامتی و ظهورش ۱۴ صلوات
@Etr_Meshkat
☀️حضرت علي عليه السلام فرمودند:
🔸كسي كه مصيبت هاي كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبت هاي بزرك مبتلا خواهد كرد.
📚 نهج البلاغه #حكمت_448
@Etr_Meshkat
#داستان_ظهور
ادامه قسمت سوم
ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺧﻮﺑﻢ!
ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﭼﻴﺴﺖ. ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻭﺣﻰ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺩُﺭّ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻋﺼﻤﺖ،ﻓﺎﻃﻤﻪ(ﺱ) ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ، ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺪﺍ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﺷﺪ!ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ(ﻉ) ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ، ﺫﻟّﺖ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ.ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﻮﺏ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺫﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ.ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﻰ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﻣﻨﺒﺮ ﺑﺮﻭﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ.
ﻣﻦ ﻣﺪّﺕ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻋﻠّﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ.
ﺁﺭﻯ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻧﻤﻰ ﺁﻳﺪ ﺗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﺎﺩﻯ ﺩﻝ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ،ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻠﺎً ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻧﻴﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺩﻋﺎﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺮﻳﻊ ﺗﺮ ﺣﻜﻢ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ.
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺠﺪﻩ، ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ،ﻣﻘﺒﻮﻝ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻴﺴﺖ.
پایان قسمت سوم
التماس دعای فرج
@Etr_Meshkat
💠✨💠✨💠
#داستان_انکه_دیر_آمد
✅قسمت👈ششم
به زحمت سر بلند کردم. مرد سفید پوش مردی میانسال و لاغراندام بود با سر و ریش خاکستری و ردایی ساده و سفید که پشت سر مرد جوان که به ما لبخند می زد، ایستاده بود. دندان های مرد جوان، سفید و درخشان بودند. با صدایی پر طنین گفت: «عجب سر و صدایی راه انداخته بودید. صحرا و آسمان از رسول الله گفتن شما به لرزه در آمد.»
احمد گفت: «صدایمان خیلی هم بلند نبود.» جوان گفت: «هم بلند بود هم پرسوز»مگر صدای ما چقدر بلند بوده که آن ها از فاصله های دور آن را شنیده اند؟
جوان به احمد اشاره کرد و گفت: «بیا پیش من احمد بن یاسر» احمد با لکنت گفت: «بـــ… بله… چـ… چَشــم. » و زد توی سرش و آهسته گفت: « این ملک الموت است که نام مرا می داند»چشمانم ازوحشت گرد شد. پرسیدم « چطور؟ »
یادم افتاد که آن مار چگونه از برابر سوار گریخت. نالیدم: « نرو! »مرد گفت: « نترس. از من به تو خیر می رسد نه شر. حالا بیا!»
احمد نالید: « نمی توانم، نا ندارم. » نمی دانم از ضعف بود یا از ترس که آن طور بی جان افتاده بود و قدرت حرکت نداشت.
مرد گفت: « می توانی. بیا! تو دیگر برای خودت مردی شده ای. »صدایش چنان نوازشگر و آرامش بخش بود که اگر مرا صدا می کرد، حتی اگر جانم را می خواست، تقدیمش می کردم. احمد سینه خیز خود را به سوی او کشاند. مرد جوان دستی به سر احمد کشید و بعد بازو ها و کمرش را لمس کرد و گفت: « بلند شو!. »
احمد به آرامی بلند شد و روی زانو نشست. شانه هایش از خمیدگی درآمد و راست شد. ترسم ریخت. این چه ملک الموتی است که جان نمی گیرد و جان می دهد؟
#ادامه_دارد
📚برگرفته از کتاب: نجم الثاقب
💠✨💠✨💠✨
@Etr_Meshkat
#نکات_تربیتی_خانواده 5
🔹 قرار شد هر چیزی که آرامش خونه رو از بین میبره ما کنار بذاریم.
⛔️ مثلا گفتیم تلویزیون آرامش خانواده رو بهم میریزه.
🔶 این جهت که فیلم های سینمایی و سریال هاش باعث میشه که زن و شوهرها بدون توجه به شرایطشون همسرشون رو با افراد توی فیلم ها مقایسه کنن.
💢 خانمه میگه ...
#استاد_پناهیان
@Etr_Meshkat
Morteza Haeri - Doa Faraj.mp3
2.45M
#دعایفرج
🦋با حساب دل خود هرچه شمردیم نشد
🌹بی ریا هیچ دعایی به تو تقدیم نشد
🦋انتظار فرج و دیده تر کافی نیست!
🌹ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست!
🦋آی مردم پسر فاطمه تنهاست هنوز
🌹قرنها رفته و او منتظر ماست هنوز
🔅 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نذر سلامتی و ظهورش ۱۴ صلوات
@Etr_Meshkat
☀️حضرت علي عليه السلام فرمودند:
🔸همه چيز از دنيا، شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است ولي هر چيز از آخرت ديدن آن بزرگتر از شنيدن آن است.
📚نهج البلاغه در ترجمه #خطبه_114
@Etr_Meshkat