#ازدواج ساده مرحوم #کاشف_الغطا که یکی از مراجع بزرگ #تقلید بود یک روزی بعد از پایان درسشان فرمودند که : من یک #دختری دارم که وقت ازدواجش رسیده است اگر چنانچه یک فرد #متدین و اخلاقی وجود داشته باشد من دخترم را به #ازدواج و همسری او در می‌آورم در این میان یکی از حضار از جای خودش بلند شد و بعد از لحظه‌ای بدون اینکه حرفی بزند دوباره نشست درس تمام شد بعد از اتمام درس مرحوم کاشف الغطا او را به منزلش دعوت کردند معلوم شد که این فرد یکی از شاگردان فاضل و متدین و خوش #اخلاق خود کاشف الغطا است لذا بدون این که نیاز به تحقیق بیشتری درباره او داشته باشد فقط در باره امکانات مالی اش از او چند سوال پرسید #طلبه جوان در پاسخ گفت که : من هیچ چیزی ندارم مرحوم کاشف الغطا فرمودند که : مانعی ندارد این منزل ما یک #اتاق خالی دارد که فعلاً ما نیازی به آن نداریم و شما می‌توانید در آن زندگی کنید و سپس در همان شب مقدمات عروسی و ازدواج را فراهم کردند و دخترشان را به رسم آن روزگار #عروس کردند #داماد کسی نبود مگر مرحوم حاج شیخ محمد تقی مسجد شاهی اصفهانی که بعدها یکی از مراجع بزرگ تقلید شد از کتاب آیین زندگی صفحه ۱۷۷