_407_72321337387882.mp3
زمان:
حجم:
2.9M
اُمید در وجودم بیصدا پرکشید ُرفت
سفرکرده !
قرار بود تو باشی پر ِپرواز ِمن . .
[ هیچوقت از زخمها و دردهایت نزد ِکسی ،
نالهنکن ، زخم بهجز صاحبش برای کسی درد ندارد ] .
بیچاره او . .
گاهی باخود میگویم مگر خدا چقدر میتواند یك آدم را دوست داشته باشد که اینقدر سرنوشت برایش سخت گرفته است . .
او دلسوزانه میمیرد برای یارش اما ایکاش هیچوقت از دل ِیار باخبر نشود .
ـ باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را ك به
اندازهی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم . .
- سهراب سپهری .