eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
400 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالکریم😍 💫💗💫💗💫💗💫💗💫💗💫 رمان اینجا خود بهشـــــــــــــ✨ــت است به قلم شمیم گل نرگـــــــــــــ💗ــس ولی با خبر ساختن بچه ها با وجود این اتفاق کمی مشکل بود😞 اول از همه سراغ سعید رفتم چون سعید نسبت به بقیه آرامش بیشتری داشت 🙃 بعد از اینکه سعید رو از این موضوع با خبر ساختم هردو رفتیم سراغ بقیه تا هرچه سریعتر جلوی اون فرد بالای کوه رو بگیریم😊 بعد از وقت کوتاهی توانستیم داوود رو هم از موضوع با خبر سازیم ولی تا نگاهمان به رسول افتاد همه مثل ماست وا رفتیم 😂😔 رسول همانند یک چوب خشک ایستاده بود و بی حرکت به صحنه ی مقابل نگاه میکرد و حتی پلک هم نمیزد طوری که لحظه ای حس کردیم که او مرده است😂😁 همگی حق میدادیم که رسول بیشتر از بقیه شوکه شده باشد چون او و آقا محمد مثل دو برادر بودند و این رو از رفتار های صمیمی شان میشد به راحتی حس کرد ☺️ ولی الان نمی توانستیم درنگ کنیم و باید هرچه سریعتر اورا هم از این وضعیت در می آوردیم😀 وقتی رسول متوجه شد که احتمالا اون فردی که بالای کوه است ماشین رو منفجر کرده است در صدم ثانیه مثل یک ببر وحشی که شکار خود را یافته است به سمت بالای کوه هجوم برد و طولی نکشید که فرد بالای کوه متوجه ما شد😢 فرد بالای کوه که از دیدن ما ترسیده بود مثل برق با سرعت به سمت تفنگش دوید و تیر رو به سمت رسول که حالا خیلی به او نزدیک شده بود نشانه گرفت که داوود به سرعت عکس العمل نشان داد و رسول رو به کنار پرتاب کرد و گلوله به پهلوی داوود اصابت کرد و رسول به پایین کوه پرتاب شد😨😱 من و سعید وحشت زده به داوود و رسول نگاه کردیم که....... ادامه دارد......