eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
986 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون طه آب‌پخش
امروز دانش‌آموزان مدرسه ابتدایی پسرانه شهید الله کرم صمصامی با مدیریت محترم جناب آقای عبدالحمید محمدزاده و معاونت محترم پرورشی و تربیت بدنی جناب آقای عبدالحسین شریفی و معلم گرانقدر پایه چهارم جناب آقای وحید نظری و همچنین دانش‌آموزان دبیرستان دخترانه عفت با مدیریت محترم سرکارخانم زنگویی و معاونت محترم پرورشی و تربیت بدنی سرکارخانم اسفندیاری در مراسم جزءخوانی قرآن کریم حسینیه حضرت علی اکبر علیه‌السلام آب‌پخش حضور داشتند....از دانش‌آموزان و همچنین مدیران و معاونین محترم پرورشی هر دو مدرسه بسیار ممنون و سپاسگزاریم...اجرکم عندالله از ریاست محترم اداره آموزش و پرورش منطقه آب‌پخش؛ مهندس پیروی بسیار ممنون و سپاسگزاریم 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانون طه آب‌پخش
🌸 زیارت امام موسی کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) در روز چهارشنبه ✨السَّلامُ عَلَ
🌹روز پنج‌شنبه به نام امام حسن عسکری(علیه‌السلام) است. ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَ خَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَ عَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، وَ هٰذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَ إِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ. 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
کانون طه آب‌پخش
#صحیفه_بخوانیم #دعا_در_توبه_و_بازگشت   🔰 فرازی از سی‌ و یکمین دعای صحیفه سجادیه (۱۱) 🔸 اللَّهُمَّ ف
  🔰 فرازی از سی‌ و یکمین دعای صحیفه سجادیه (۱۲) 🔸 اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ الْقَنِي بِمَغْفِرَتِكَ كَمَا لَقِيتُكَ بِإِقْرَارِي، وَ ارْفَعْنِي عَنْ مَصَارِعِ الذُّنُوبِ كَمَا وَضَعْتُ لَكَ نَفْسِي، وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِكَ كَمَا تَأَنَّيْتَنِي عَنِ الِانْتِقَامِ مِنِّي. 🔹 خدایا! پس بر محمّد و آلش درود فرست و با من با آمرزشت برخورد کن، چنانکه من با اعتراف به گناه با تو برخورد کردم؛ و مرا از لغزش‌گاه‌های گناهان برگیر، چنانکه خود را برای تو پست کردم؛ و به پرده‌پوشی‌ات بر من پرده پوشان، چنانکه از به کیفر رساندن من درنگ کردی. 📚 صحیفه سجادیه، دعای سی‌ و یکم ‌‎‌‌🍃🍃🍃 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
قسمت 50- سال دوازدهم، رشته تجربی.mp3
5.1M
🎙رادیو با نور روایت گره‌گشایی بانوان محله 🔸 قسمت پنجاهم: سال دوازدهم - رشته تجربی 🔻 بر اساس روایتی از شهربانو حیدری فراز - از تربت جام 🔰 اون روز برای چندمین بار مهتاب گفت: «مامان، نرگس امروزم نیومد مدرسه.» نرگس دختر همسایه‌مون و دوست کودکی مهتاب بود... راستش کم کم داشتم نگران می‌شدم. البته جلوی مهتاب چیزی نمی‌گفتم، یا اینکه آرومش می‌کردم و می‌گفتم: «اول ساله، میاد! شایدم مریضه ولی تو نگران نباش، حتما میاد.» تا اینکه یه روز مهتاب اومد و گفت: «مامان، نرگس دیگه هیچ وقت نمیاد مدرسه» 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن کار تشکیلاتی 📈 یه کار تیمی و تشکیلاتی چقدر میتونه مفید باشه 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
کانون طه آب‌پخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_چهاردهم #چهاردهمین_سحری #چهاردهمین_سحر 💠 سکوت را همراه
🌙 سال۱۴۰۲ 💠 دیشب قُلِّه شِکُفت... ماه در اوج جلال و جمال بود اولین قرةعینی بتول طه و یعسوب الدین متولد شد دیشب شب قُلّه بود...قُلّه جود و کرم...قُلّه سخاوت...قُلّه مهربانی، گذشت و فروتنی، قُلّه مهمان نوازی، قُلّه حلم و بردباری و بخشندگی، و قُلّه شجاعت و... ماه که به نیمه می‌رسید یعنی به اوج رسیده و وقت شکفتن است...وقت تولد است...تولد کسی که مظهر صفات الهی است...از پدرومادری معصوم... دارای پدربزرگی که عاَلم بخاطرش خلق شده است... شب رحمت خاص خداوندی است...شب میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام... روز پنج‌شنبه روز میلاد آن حضرت و روز زیارتی امام حسنی دیگر است....امام حسن عسکری علیه‌السلام...از امام حسن مجتبی علیه‌السلام تا امام حسن عسکری علیه‌السلام... از حَسَن تا به حَسَن هیچ فاصله نیست او مجتبی است و این عسکری است هر چقدر بگویم که این شب چقدر حال آدم بخاطر این مولود مبارک خوب می‌شود کم گفته ام...بخواهیم می‌دهند...چه کسی به درِ خانه آنها رفته و دست خالی برگشته... وقتی زیارت جامعه کبیره را می‌خوانی اون وقت، میدانی عظمت و بزرگی آنها و... شب مولودی پربرکت در عالم...معادن و زخارف الهی در دست آنهاست...السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و معدن الرحمه و خزائن العلم و اصول الکرم و قاعده الانم... اصل کرم اند...کریم آل طه... نمی‌دونم تا بحال زیارت جامعه کبیره را خوانده اید یا نه...واقعا میگم برای یه بار هم که شده بخونید...وقتی حالتون خوبه و فکرتون درگیر نیست...آرامش دارید...اگه دنبال آرامش تو زندگیتون هستین به معدن آرامش خودتونو وصل کنید...اگه عاقبت بخیر میخاید به اینها وصل بشید...دستتون تو دست اهل بیت علیهم‌السلام باشه اون وقت هم دنیا رو دارین و هم آخرت رو...بخصوص آخرت رو... یه نکته داخل پرانتزی بگم: این دنیا دنیای سختی و مُشکلاته...دنیای راحتی نیست...کسی فکر نکنه تو این دنیا، فقط و فقط راحت باشه و سختی نمی‌کشه...اصلا اینجوری نیست...سختی این دنیا راحتی اون دنیا رو به همراه داره....نتیجه سختی کشیدین تو این دنیا...پاداش شما راحتی شما در اون دنیاست... هر چه از حُسْنِ حَسَن (امام حسن مجتبی علیه‌السلام) گفته بشه کم گفته ایم.... دیروز بعد از ظهر، چند دقیقه‌ای از چهار گذشت بود و طبق قرارمون، آماده رفتن به حسینیه شدم...اما قبلش که برم، برا خواهرم که میخاست افطاری رو با دست‌های دردش درست کنه منم گفتم که کمکی بهش کرده باشم و بعدش برم...بعد از نماز ظهر و عصر بهش زنگ زدم گفتم بادمجوناش رو برات پوست بکنم...گفت آرههه...زیاد نمک هم بهش نزن...منم به نشانه تایید گفتم...چشم...قبول کردم و در حالی که اخبار ساعت ۱۴ رو گوش میدادم بادمجونا رو براش پوست کندم و نمک زدم...وقتی اومدم هم، سریع براش گوجه رو پوست کندم و آماده داخل یخچال گذاشتم...دیه لباسهامو پوشیدم و کفش به پا کرده، ازش خداحافظی کردم و رفتم به سمت در منزل که خارج بشم...با بسم الله، توکلت علی الله و ولا حول و لا قوه الا بالله گفتن در راه باز کردم و در حال رفتن آیةالکرسی خواندم ... هوا مقداری گرم بود اما نسیم‌های ملایم بهاری صورتم را نوازش میداد...راستی قبل از ظهر تعدادی برگه های چاپ کرده رو هم با خودم برده بودم که پس از پایان مراسم توضیحات این پویش داده بشه و بار دیگه هم، برگه ها رو بین حاضرین در حسینیه توزیع کنم...تو بین راه یکی از دوستان مسجدی و بسیجی رو دیدم که از مغازه ش اومده بود بیرون و موتورسیکلشو داشت جابجا میکرد که آفتاب روش نباشه...باهاش سلام و احوال پرسی و قبولی طاعات و عبادات گفتم و یکی از برگه های پویش رو بهش دادم و گفتم که برامون تو مغازه ات تبلیغ برنامه رو بکن...اونم قبول کرد و منم ازش تشکر کردم و مسیر را ادامه دادم تا به حسینیه، محل مراسم رسیدم...دو تا از چهار مُرَتِّلینمون از مرکز شهرستان بودن...شهر برازجان...و دو تا هم از بچه های خودمون.. خداروشکر امسال سطح کیفی تلاوت ها نسبت به سال‌های قبل خیلی بهتر شده...فضای حسینیه برای گوش دادن و نشستن در این مجلس و محفل عالیه...حال دلت واقعا خوب میشه...پای سفره قرآن نشستن و اونم توی ماه مبارک رمضان...چه کیفی داده و چه صفایی...چه توفیق و سعادتی میخاد...چقدر رحمت الهی رو شاملت میشه...عجب صفایی داره این مراسم...عزیزانی که تابحال نیومدن، تو فرصت باقیمانده حداقل یه بار رو بیان که بعدش دیر نشه که حسرت کم اومدنشون رو نخورن...
کانون طه آب‌پخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_چهاردهم #چهاردهمین_سحری #چهاردهمین_سحر 💠 سکوت را همراه
مراسم تمام شد و از حسینیه خارج شدم و دیدم بچه های حسینیه در حال تدارک مراسم شب میلاد کریم اهل بیت علیهم‌السلام امام حسن مجتبی علیه‌السلام هستن...و دعوت کردن امشب ساعت نه و نیم اینجا مراسم داریم...دیگه گفتیم توفیقی حاصل بشه میایم...و با دوستان خداحافظی کردیم و با یکی از دوستان با ماشین به سر خیابون منو رسوند و لحظاتی رو گفتگو کردیم و از انتظار بیشتر از مردم برای شرکت تو این برنامه و معضلات اجتماعی امروزی که گریبانش هستیم رو گفتگو کردیم..دیگه ازشون تشکر و خداحافظی کردم و به طرف خونه حرکت کردم...قبل از رسیدن به خونه آیةالکرسی خوندم و در رو باز کردم... لباسهامو درآوردم و وضو گرفتم برای نماز اول وقت...دیه خواهرم با دست دردش سفره افطاری رو انداخته بود و اذان گفته شد و منم رفتم سراغ نماز... نماز خواندم و سراغ افطاری...افطاری و شام یکی شده بود😊😊😊...برنج و خورش بادمجون...واقعا هم خوشمزه شده بود...غذایی که با نام خدا درستش کنی خوشمزه میشه...قبل از خوردن تشنه م بود و به تُنگ (پارچ) شربت تخم شربتی خواهرم درست کرده بود و منم که دیگه عطش زیاد داشتم همه رو خوردم...😂😂😂 لحظاتی بعدش رفتم سراغ برنج و خورش بادمجون...چشم نوازی می‌کرد...منم دیه مقداری ازش خوردم و رفتم که تصاویر مراسم جزءخوانی قرآن کریم رو توکانال بزارم... دانش‌آموزان دو تا مدرسه عفت و شهید الله کرم صمصامی مهمان مراسم جزءخوانی قرآن کریم تو حسینیه بودن...تا الان دیه تصاویرشو دیدین....مدیر و معاون پرورشی مدرسه عفت که دبیرستان دخترونه هست و مدرسه ابتدایی شهید صمصامی رو، معلم پایه چهارم با خودشون اونا رو آورده بودن به مراسم...البته معاون پرورشی مدرسه هم بخاطر دیسک کمرش نتونست بیاد...اون که پایه این مراسم بوده... بعداز مراسم هم بچه ها با مدیر و معاون و معلم و رئیس اداره عکس یادگاری گرفتن...می‌دونم که حال بچه ها با اومدنشون به اونجا خیلی عوض شده...واقعا کسی میخاد عکس هم بگیره بیاد این جاها عکس بگیره...هم حال آدم خوبه میشه و هم یه خاطره خوبی برا خودش ثبت میکنه...سالیان سال هم وقتی به عکس‌ها مراجعه میکنه حالش خوب میشه...خاطره خوشی از این مراسم تو ذهنش میمونه... طبق قولی که به یکی از دست اندرکاران مراسم جشن شب میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام داده بودم به طرف حسینیه از خونه حرکت کردم... ساعت از نُه گذشت بود... از بلوار وحدت به طرف حسینیه حرکت می‌کردم که یکی از همشهری هامون گفت کجا میری؟ گفتم حسینیه...گفت بیا سوار شو...منم سوار موتور شدم و منو رسوند اونجا...ازش تشکر کردم و خداحافظی... دیه با شربت تخم شربتی از ما پذیرایی کردن و چند دقیقه‌ای طول کشید تا مراسم شروع بشه...قاری نوجوان اومد آیاتی از کلام خدا رو تلاوت کرد و مراسم شروع شد...یکی از خواهران اومد یه دیکلمه جالبی در مورد مولود امشب خواند و بعدشم گروه سرود هم اومدن اجرای زیباشونو انجام دادن...برنامه بعدی شونم مسابقه بود...اونم مسابقه بچه ها با مادراشون...گفت پنج نفر از بچه ها با مادراشون بیاد بالا روی سن...هفت نفر اومدن...بعد از کلی بحث و گفتگو و طرح سوال به هر طریقی شده یکی از اونا با اهدا جایزه سن رو ترک کرد و شدن شش تا مادر و فرزند...البته نمی‌دونم چطور بود تعداد بچه ها بیشتر از مادراشون اومده بودن بالای سن...گفتن به ازای هر مادری یه فرزندش همراهش باشه...دیه مسابقه شروع شد..از غذای مورد علاقه گرفته تا دلت میخاد کجای بری...از شمال گرفتن تا ساحل دریا...مشهد امام رضا(ع) تا بازار...چی دلت میخاد برات بخرن...جواب ها یکی به یکی داده شد...اما قبلش برگه ها رو دست مادرا داده بودن که اونا اول جوابو بدن و سوالاتو از خود بچه ها جلوی جمع بپرسن... دیه منم کار داشتم و ساعت نزدیکای دوازده بود...دیه یکی از مسجدی هامون موقع افطاری بهم زنگ زد و گفت یه مقداری آش رشته براتون کنار گذاشته م و بیا ببرش...منم دیه قولش داده بودم و گفته بودم بعد مراسم جشن میام...دیه مراسم رو ترک کردمو...رفتم که آش رو بگیرم...تو مسیر یکی از بچه ها رو با خانمش دیدم که در حال برگشت از مراسم بودن...منو رسوندنو...آش رو تحویل گرفتم و منو رسوندن در خونه...منم که خیلی گُشنم شده بود...یه مقداری از آش رو تو ظرف ریختمو با نان شروع به خوردن کردم...خیلی خوشمزه بود...خدا خیرش بده... دیه در حال تماشای تلویزیون بودم که خوابم بُرد... سحری هم با اذون گوشی بیدار شدم دیه بیدارباش ما شده گوشی تلفن...قدیما با صدای یه نفر که تو کوچه ها صدا میزد و مردم رو برای سحری بیدار می‌کردن رسیده به بیدارباش گوشی تلفن...اینم نمی‌دونم چی بگم از کم توجهی ماهاست که اون چیزهای قدیمی مون کم شده و با گوشی تلفن بیدار میشیم...حفظ سنت های خوب، خوبهه...باید انتقال پیدا کنه...
کانون طه آب‌پخش
مراسم تمام شد و از حسینیه خارج شدم و دیدم بچه های حسینیه در حال تدارک مراسم شب میلاد کریم اهل بیت عل
سحری، مرغ و برنج شب گذشته بود... خوردم و دو تا نارنگی هم با خودم بردم که بشورم...شستم که اومدم بخورم...دیدم یکیش خرابه...سهم مون همون یه دونه بود...خوردمو وضو گرفتمو منتظر اذان و نماز... با ما همراه باشید.... 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ این امام جمعه چقدر عالی خانمی که کشف حجاب کرده را امر به معروف می‌کنه. احسنت به این اقتدار در کلام. کاش هر شهر و هر استان یک چنین عماری داشت. حتما تا آخر بشنوید. 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
🌷شب عید ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام؛ تصویری از رهبر انقلاب در و اساتید ادبیات فارسی. ۱۴۰۲/۱/۱۶ 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e