کانون طه آبپخش
🚩 #عمودهای_عاشقی (روایتی از پیاده روی اربعین مهرماه۹۸) نصرالله شفیعی
#بخش_دهم
با دنیایی از حسرت از محدودهی حرم خارج میشوم. میدانم خانمها منتظر هستند تا ما زود برگردیم تا آنها نیز به زیارت بروند. ازدحام شدید جمعیت مانع از آن شده بود که کیف و کفشمان را به امانتداری بسپاریم. به همین خاطر زمان را با خانمها تقسیم کردیم. ابتدا آنها از وسایل ما نگهداری کردند تا ما به زیارت برویم و بعد ما از وسایل آنها نگهداری کردیم. تا از لابهلای جمعیت انبوه در بینالحرمین خود را به سمت انتهایی آنکه نزدیک حرم ابوالفضل بود و خانمها در آنجا منتظرمان بودند رساندیم مدتزمانی طول کشید؛ یعنی بعد از موعد مقرر رسیدیم. خانم که دل تو دلش برای زیارت آقا نمانده بود بهمحض دیدن من با نگاهی سنگین عصبانیت خود را از تأخیر ما نشان داد. بههرحال آنها نیز برای زیارت کمطاقت شده بودند. بهجای آنها روی سنگفرشهای بینالحرمین نشستیم. میشود گفت آنجا قطعهای از بهشت است که دو سید و سالار بهشتی در طرفین آن ساقی رحمت الهی به مشتاقان این بزم الهی هستند.
زمان میگذرد بسیار بیشتر از وعدهای که دادهشده است در انتظارخانمها میمانم. میدانم خانمها بهسادگی نمیتوانند از این دو مظهر رحمت الهی دل بکنند. واقعاً هم سخت است، شخصی اینهمه مسیر را به عشق زیارت حضرت اباعبدالله و حضرت ابوالفضل طی کند، آنوقت مدتزمان کوتاهی فرصت ملاقات پیدا کند. وقتی از راه رسیدند آنچنان به وجد آمده بودند که حیفم آمد با یادآوری تأخیرشان عیش آنها را منغص کنم.
ازدحام لحظهبهلحظه جمعیت، این هشدار را میداد که شاید برگشتن بهتر و مناسبتر باشد. ترجیح دادیم همان شب خود را به ایستگاه ماشینهایی که از کربلا به شلمچه میروند برسانیم. از همان بینالحرمین با حضرت ابوالفضل و امام حسین خداحافظی کردیم. هر طور شد خود را از لابهلای جمعیت فشرده به بیرون کشاندیم. شام نخورده بودیم. هنوز موکبهایی بودند که به زائران غذا تعارف میکردند. جمعیتی را دیدیم که در صف غذا ایستادهاند. ما نیز بهصف ایستادیم. دیر زمانی نگذشت که آن صف طولانی پراکنده گشت، متوجه شدیم غذا تمامشده است. مسیر را ادامه دادیم از موکبی دیگر شام گرفتیم. فاصله تا ایستگاه ماشینها یا به تعبیر عراقیها کراج هر چند زیاد طولانی نبود ولی برای ما که خسته بودیم و خانمها نیز که پایشان تاولزده بود طولانی به نظر میرسید. گاهی چرخهای دستی نیز بودند که مسافران ناتوان از پیادهروی را با گرفتن اجرتی سوار میکردند و در لابهلای جمعیت بهپیش میبردند. هرچند ما نیز خیلی خسته بودیم ولی حقیقتاً نمیخواستیم با سوارشدن بر این چرخهای دستی اعتراف کنیم که پیر و ناتوان شدهایم. وقتی به شوخی به همسرم گفتم اگر خیلی خسته شدهای میتوانی سوار بر این چرخها شوی! با عکسالعملی خاص به من گفت خودت برو سوار شو! در باره ی من چه فکر میکنی؟! بههرحال نشان داد که هنوز من به توانمندی او باید خیلی امیدوار باشم. نزدیک ایستگاه که رسیدیم جوانی عراقی در مقابلمان سد شد و گفت شلمچه، شلمچه، گفتم کرایه چند؟ گفت دویست هزار تومان، گفتم گران است. بالاخره با ۱۵۰ هزار تومان برای هر نفر موافقت کرد. مینیبوس تویوتا آنطرفتر منتظر بود. ساعت یازده شب بود که سوار شدیم، چند صندلی خالی داشت. یکساعتی طول کشید تا مسافران تکمیل شدند. راننده در طول اینیک ساعت به هر شیوهای بود تلاش میکرد مسافران را که از انتظار برای حرکت خسته شده بودند سرگرم کند تا نسبت به تأخیر اعتراض نکنند. البته اعتراضات ما فایدهای هم نداشت. او نمیتوانست یک مینیبوس را با چند صندلی خالی راهی مرز کند.
ساعت ۱۲ شب بود که راهی شلمچه شدیم. آنقدر کمخوابی در یکی دو روز قبل داشتیم که کافی بود با خروج ماشین از شهر، خواب به سراغم بیابد. کاهی اوقات که بیدار میشدم متوجه میشدم مینیبوس با سرعت هرچهتمامتر مسیر خشک و بیابانی را طی میکند. راننده نه نگران دوربین کنترل سرعت بود و نه نگران پلیس که در مسیر به خاطر سرعت یا سبقت غیر مجاز بخواهد او را جریمه کند. آنجا راننده اختیار تام دارد تا با هر سبکی که میخواهد رانندگی کند و هر کرایهای که میخواهد از مسافران بگیرد. جادهها نه تابلوی علائم رانندگی دارند و نه اگر تابلویی باشد رانندگان وقعی به این تابلوها میگذارند.
🖋#نصرالله_شفیعی
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha
jalase 10.pdf
حجم:
1.56M
🇮🇷 طرح ملی ایران قوی
دوره آموزشی
💠 تفسیر کوتاه جزء هشت قرآن کریم
⏪ #بخش_دهم
جهت شرکت در دوره به سامانه #بچه_های_مسجد مراجعه نمائید.
www.bachehayemasjed.ir
📣 زمان برگزاری:
🗓 ۸ آذرماه الی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۹
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
#مسابقه_بانوی_بی_حرم #انسان_دویست_و_پنجاه_ساله #مقام_معظم_رهبری #فاطمیه #ما_بچههای_مادر_پهلو_شکسته
#مسابقه_بانوی_بی_حرم
#انسان_دویست_و_پنجاه_ساله
#مقام_معظم_رهبری
#فاطمیه
#ما_بچههای_مادر_پهلو_شکسته_ایم
⏪ #بخش_دهم
🌿✨در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبه ای که فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه ای است که به گفته علامه مجلسی، بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند. این قدر پرمغز است؛ از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلند ترین کلمات نهج البلاغه است. فاطمه زهرا سلام الله علیها می رود در مسجد مدینه، در مقابل مردم می ایستد و ارتجالا حرف می زند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبده ترین و گزیده ترین معانی صحبت کرده است.
🌿✨اصلا امثال ما که اهل سخنرانی و حرف زدن ارتجالی هستیم می فهمیم که چقدر این سخنان عظیم است، یک دختر هجده ساله، بیست ساله و حداکثر بیست و چهار ساله - که ابتدا سن دقیق آن حضرت مسلم نیست. چون تاریخ ولادت آن بزرگوار مسلم نیست و در آن اختلاف است - آن هم با آن مصیبت ها و سختی ها به مسجد می آید. در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب سخنرانی می کند که آن سخنرانی، کلمه به کلمه اش در تاریخ می ماند.
🌿✨عرب ها به حافظه خوش معروف بودند. یک نفر می آمد یک قصیده هشتاد بیتی می خواند، بعد از اینکه جلسه تمام می شد ده نفر می گرفتند آن را می نوشتند. این قصایدی که مانده، غالبا این گونه مانده است. اشعار در نوادی - یعنی آن مراکز اجتماعی - خوانده می شد و ضبط می گردید.
🌿✨این خطبه ها و این حدیث ها، غالبا این گونه بود. نشستند، نوشتند و حفظ کردند و این خطبه ها تا امروز مانده است. کلمات مفت در تاریخ نمی ماند؛ هر حرفی نمی ماند. این قدر حرف ها زده شده، آن قدر سخنرانی شده، آن قدر مطلب گفته شده، آن قدر شعر سروده شده؛ اما نمانده است و کسی به آنها اعتنا نمی کند. آن چیزی که تاریخ در دل خودش نگه می دارد و بعد از ۱۴۰۰ سال هر انسان که می نگرد، احساس خضوع می کند، این یک عظمت را نشان می دهد. به نظر من، این برای یک دختر جوان الگوست.
🔊 شما هم با نشر این مسابقه در فضای مجازی مبلغ فرهنگ فاطمی باشید.
@Fahma_KanoonTaha