eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
989 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون طه آب‌پخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_یازدهم #یازدهمین_سحری #یازدهمین_سحر 💠 لحظات بیاد ماندن
🌙 سال۱۴۰۲ 💠 سحرهای بی تفکر به چه دردمان می‌خورد... مثل روح های بی جلا و صیقل نزده سحر دوازدهم هم مقداری تفکر کردمممم...البته این لطف و نعمت خداست به ما... خدا کند این تفکر در عبودیت و بندگی خودش را نصیبمان کند و از آن محروم نشویم...الهی آمین 🤲 بعد از ظهر دیروز برای رفتن به مراسم جزءخوانی قرآن کریم در حسینیه آماده شدم....درِ منزل را که گشودم برای رفتن گفتم بسم الله، تَوکَلْتُ علی الله، لا حَولَ لا قُوَّةَ الا بالله، و آیةالکرسی را خواندم و حرکت کردم...حالت خیلی خوب میشه وقتی مسیری را طی میکنی و قرآن می‌خوانی ...احساس راه رفتن بر روی زمین را نمیکنی...چقدر حالت خوب میشه...چقدر ما به این حال خوب نیاز داریم...در این دنیای پرتلاطم و ناآرام...زندگی روزمره مان شده پر از ناآرامی...چکار کرده ایم برای آرامش زندگیمان...آیا فقط از صبح تا شب به فکر پول درآوردن بودن کفایت می‌کنه...آرامش آفرین است؟؟؟...مسلما نه...چه کسی آرامش می‌دهد...منبع آرامش کجاست...دستمان را در دست چه کسی بگذاریم که برایمان آرامش بیاورد...آیا کسی جزء خدا هست؟؟؟ الا بذکرالله تطمئن القلوب و... بگذریم...مسیر را طی طریق می‌کردیم که یکی از دوستان مسجدی و بسیجی با ماشین کنارم ایستاد و بعد از سلام، گفت بیا سوار شو...منم دیه عادت پیاده روی کرده بودم و این مسیر و هوای خوب...ازش تشکر کردم و به راه خودم ادامه دادم تا رسیدم به حسینیه...البته این دو روزه هوا خیلی سرد شده...امروز شاهد حضور کودکان بیشتری در حسینیه در محفل و مراسم قرآنی بودیم...لحظاتی پیش مادرانشان و لحظاتی هم با گوشی بازی میکردن و لحظاتی هم گوش به قرآن...فضا برایشان خوب بوده که هر روز تعدادشان بیشتر می‌شود...چقدر خوب است مادران بیشتر بچه‌ها را در این فضا بیاورند تا اکسیژن این فضا را بچه ها بیشتر استشمام کنند... دیگه مراسم به پایان رسید و با یکی از دوستان به منزل آمدم و پیش از ورود آیةالکرسی خواندم و لباسهایم را که درآوردم خواهرم گفت چندتا ظرف نشسته هست بشورش...دیگه نزدیکای اذان بود...منم وضو گرفتم و درخواست خواهرم را اجابت کردم و رفتم سراغ شستن ظرف ها...دیه داشتم ظرف‌ها را آب می‌کشیدم که اذان میگفت...خواهرم گفت دیه بسه بیا افطاری بخور...منم دیه تمامش کردم و رفتم اول نماز خواندم و بعد رفتم سر سفره افطار...سوپ ماکارونی بود و پلو مرغ و سالاد...سوپ ماکارونی که طعم و مزه خوبی داشت رو به آرامی خوردم، یک بار نه، دو بار خوردم و در نهایت یه مقداری از اونو روی پلو مرغ هم ریختم و بعدشم رفتم سراغ مقداری پلو مرغ با سالاد...دیه باید بگویم یادش بخیر روزهای اول که برنجمان می‌سوخت....خدا رحمت کند برنجهای سوخته مان را..الان برنج های قد کشید با تکه های مرغ هویدا در آن و رنگ و لعاب زیبا جلوه خاصی به خود گرفته بود...چند لقمه ای خوردم و در نهایت الحمدلله و شکر خدا کردم و ظرف ها را برای شستن به بیرون از خونه منتقل کردم...خواهرم گفت الان چند دقیقه ای بیشتر طول نمی کشه که ظرفها رو بشوری...منم رفتم اونا رو سریع شستم و اومدم تو خونه برای استراحت... ساعت یک به بعد بود بیدار شدم دو تا لیوان آب خوردم و خوابیدم...البته با بسم الله و صلوات و سلام بر امام حسین(ع) و لعنت بر قاتلین شان...بعدش رفتم سراغ گوشی تلفن و بعدش خوابم بُرد... دیه دقایقی قبل از اینکه گوشیم اذان بگه بیدار شدم...البته گوشی هامون امسال یک ساعت زودتر اذان میگن...بیدار باش خوبیه😊😊😊...بیدار شدم و رفتم توالت و وضو گرفتم... البته این وضو به نیت نماز نبود...چرا که نباید وضوی نماز با فاصله بیش از بیست دقیقه باشه...البته این وضوی طهارت بود که بعدشم میتونیم باهاش نماز هم بخونیم... سحری امروز هم همان پلو مرغ همراه با سالاد دیشب بود که با بسم الله شروع، پس از اون دو عدد کیوی و در نهایت با گفتن الحمدلله و خواندن سوره قدر به پایان رسید و چند دقیقه ای مانده به اذان یه لیوان آب خوردم و منتظر اذان و نماز... با ما همراه باشید.... 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e