eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
1هزار دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 سال۱۴۰۲ 💠 روز پُر کار... روزهای پایانی ماه مبارک رمضان که میشه ترافیک کارها صورت میگیره...هر چی هست و نیست باید انجام بشه... برنامه ریزی داشته باشیم از اول ماه، دیگه کارها برای روزهای پایانی تلمبار نمیشه... طبق برنامه‌ریزی و هماهنگی که انجام دادم، دیروز چالش یک سطل آب رو میخاستیم در مدارس انجام بدیم...با یکی از مدارس هماهنگی کردم... دبیرستان حاج سید احمد خمینی... چند دقیقه‌ای قبل از اذان، یکی از معلم‌ها، که از دوستان منو و معاون پرورشی مدرسه بود با ماشین اومدن با همدیگه رفتیم مدرسه(سه نفری)...معاون پرورشی مدرسه توی مدرسه دیگه بودن...البته تو مدرسه رفتن به مدرسه بودن...اونجا رسیدیم وضو رو گرفته بودیم و رفتیم سر نماز...نماز جماعت خوندیم به همراه دانش‌آموزان و مربی پرورشی مدرسه به امامت اون دوست معلممون...خیلی خوب بود...عکس یادگاری هم گرفتیم...حال آدم تو مدرسه خوب میشه...اگه طریقه ارتباط با دانش‌آموزان رو به خوبی بلد باشه...هنر یه معلم همینه...که می‌تونه شیوه‌های تربیتی مدنظر خودشو اجرا کنه... بعدش رفتیم برای اجرای چالش یک سطل آب، توضیحات اولیه رو دادم و با همدیگه رفتیم داخل یک سطل، مقداری خاک آوردیم... بچه‌ها دیه خودشون صفر تا صدو انجام دادن...اونم به شکل خیلی عالیه..ازشون فیلم عکس...هم ساخت و هم اجرای چالش... از بچه ها تشکر کردم و معاون پرورشی مدرسه یکی از دانش‌آموزان رو گفت که منو تا جایی که میخاستم برسونه...منو رسوند اتحادیه که تو اداره آموزش و پرورش منطقه هست... دومین جلسه قرارگاه شهری تو سال جدید رو ساعت دو و نیم داشتیم...اونجا هم چالش یک سطل آب رو با مسئولین انجمن‌ها انجام دادیم...خیلی خوب شد...تعدادی از کادر اداری آموزش و پرورش منطقه تعجب کرده بودن که چکار میخان بکنن...دیه براشون به توضیحات مختصری دادیم... بعدش رفتیم جلسه قرارگاه شهری رو برقرار کردیم و دقایقی از جلسه گذشته بود که دبیر قرارگاه شهری با روابط عمومی اتحادیه استان تماس گرفت و در مورد موضوعاتی ازشون سوالاتی پرسید...دقایقی بعد اومد جلسه.. خیلی خوب شد... جلسه دوم هم بخوبی پایان یافت... ساعت نزدیکای پنج شده بود که میخاستیم بریم حسینیه...مراسم جزءخوانی قرآن کریم...با رئیس اداره آموزش و پرورش منطقه رفتم... دو تا از مرتلین از همشهری‌های خودمون بود و دو تا هم از روحانیون اعزامی ماه رمضون بودن... جلسه با طرح سوال و اجرای مسابقات تمام و جوایز داده شد... یکی از بچه‌ها با ماشین منو رسوند...طبق روزهای قبل...دیگه نزدیکای اذون رسیدم خونه... قبل از رفتن به مدرسه برای اجرای چالش...خواهرم گفته بود مرغو تکه‌های متوسط کن و برنج رو خیس کن...هر دو رو انجام دادم... دیه سفره رو انداختم و ظرف‌های غذا رو روی سفره گذاشتم...وضو گرفتم و نماز اول وقت خواندم و رفتم سر سفره... بخاطر فعالیت زیادی که در طول روز انجام داده بودم خیلی تشنه بودم...اول شربت تخم شربتی خوردم...یه تا لیوان...لحظاتی بعدش رفتم سراغ خورش مرغ با برنج... خواهرم داخل برنج، رشته هم کرده بود... 😋😋😋 مقداری خوردم...از شدت خستگی پس از بارگزاری تصاویر مراسم جزءخوانی قرآن کریم توی حسینیه...رفتم خوابیدم... سحری هم با اذون گوشی بیدار شدم...رفتم سراغ خورش مرغ با برنج... غذا رو با بسم الله شروع کردم و با الحمدلله و خداروشکر گفتن پایان دادم... یه دونه پرتقال رفتم شستم و سریع خوردم...زمان زیادی برای خوردن چیزهای دیه نبود...فقط رفتم تو یخچال، یه دونه زولبیا خوردم..😂😂😂 ای شکموووو دیه اذون گفته شد و رفتم سراغ وضو و نماز... با ما همراه باشید.... 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e