کانون طه آبپخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_هشتم #هشتمین_سحری #هشتمین_سحر 💠 چند روزیه که خداروشکر
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲
#سحر_نهم #نهمین_سحری #نهمین_سحر
💠 فکر
از برنج سوخته چند روزیه که عبور کردمه و به وادی دیگه ای راه پیدا کردمه.... عجب جمله ای 😂😂😂 ماشَاءَالله...لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الا بِاللهِ العَلیِ العَظیم...خودم به خودم اول کاریه چشم زخم نزنم...عزیزان آدم میتونه خودش به خودش هم چشم زخم بزنه هاااا....مواظب خودتون باشین که یه وقتی کار دست خودتون ندید...😉😉😉
خب بریم سراغ افطاری هشتم و سحری نهم؛
سحری روز نهم رو با آوردن غذا و فکر کردن شروع شد...چی شد....فکر کردن!!! و غذا خوردن...آرهههه...مگه چیه!!!؟؟؟ 😳😳🤔🤔
مگه نمیشه...چرا میشه
حالا در مورد چی فکر میکردی...در مورد بسم الله الرحمن الرحیم...که ما اول هر کارمون با این جمله آغاز میکنیم کارهامونو...
غذا خوردنم یه نوع کارِ دیه...خب حالا...خداوند که صفات زیادی داره چرا این دو صفت رو برای شروع کار در کنار اسم خودش آورده و گفته با اون کارتونو آغاز کنید...چقدر خدا ماها رو دوست داشته و به ما نزدیکه و مهربونی داره نسبت به ما...این دو صفت اوج نزدیکی و دوست داشتن خدا نسبت به ماهاست...خدااااایا دوستت دارم....که اینقدر دوستم دارییی 😍😍😍
اینم بغل کردن خداست دیه...دیه چی میخای از خدا....که چقدر هوامونو داره...که کنارمون هست...خودش میگه من همیشه کنارتونم فقط منو به یاد داشته باشین و از من کمک بخاین...خدایاااا ممنونم...چارکرتیم به مولاااا....ارادت وارمممم...واخ رفتم تو ترکی....البته ببخشید آذری زبانهای عزیزمون... 😄😄😄 یهویی رفتیم کانال دو
دقایقی به فکر کردن گذشت و زمان و مکان برای اون لحظات نبود... چه خوبه این فکر کردنها هم در طاعت و بندگی خدا باشه...
بعدشم دیه از اون عالم به این دنیا اومدیم (البته سقوط آزاد نسبتاً با شیب ملایم داشتیم 😂😂😂) و رفتم در یخچال رو باز کردم و یه گَزَر همون هویج و یه نارنگی برداشتم و رفتم شستم...بعدشم هم خوردن و هم فکر کردن...
امروز نمیدونم چی شده که روزمو با فکر کردن شروع کردم...خداروشکر...🤲
حالا سحری چی خوردین که اینقدر درش فکر کردین...غذا افطاری دیه....ماکارونی و سالاد...
دیه موقع نماز شده و برم برا نماز
حالا نگفتم در مورد افطاری هشتم، طبق روزهای گذشته دقایقی زودتر رسیدم خونه، وضو و نماز و پشت سفره افطاری نشستن...اول از همه رفتم سراغ نشاسته...دیدم تا خیلی آبکیه...چندتا قاشق ازش خوردم دیدم اینجوری بخورم کیف نمیده...اومدم ظرف نشاستهای رو بالا آوردم و به گفته خودمون پوز کردم یعنی در یه لحظه از هستی به نیستی اون نشاسته رو در این عالم تبدیل کردم...یهویی خوردم 😉😉😉
بعدشم رفتیم سراغ ماکارونی و سالاد....یه مقداری خوردم و دیه دست از غذا کشیده به گوشه ای افتاده و در حال استراحت و درون شکم هم در حال فعالیت و هضم و جذب....ظاهر لم داده و باطن در حال فعالیت...
#خاطره #ماه_رمضان
با ما همراه باشید....
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e