eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
988 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون طه آب‌پخش
‍ 🍃 تولدت در اردیبهشت ۶۵، بهار را بیش از پیش سبز کرد. حسین نامیده شدی و خادم هیئت بودی. حالا تمامِ شهر تو را به نامِ اربابَت می‌شناسند، ، تخریب‌چیِ شهید، . 🍃 تو چه زیبا از سیم‌خاردار گذشتی. باید مثل تو تخریب کرد هرچه را که زنجیر می‌شود بر بالِ پریدنمان، باید شبیه تو مهیای پریدن شد🕊 🍃 عازم شدی به سرزمین به جایی که فاصله‌اش تا آسمان تنها چند قدم است. رفتی تا "انتقام سیلی را بگیری" 🍃 حالا که نَفست را زیر پا گذاشتی، نوبت به میدانِ نبرد می‌رسد، خُبره‌ای شده ای که راه را برای باز می‌کند، سرزمینِ پاک است وقتی مدافعانی چون تو دارد. 🍃 حلب همانجایی است که بال می‌گشایی، آماده رفتنی و هیچ چیز جز ، قلبِ پر تلاطمت را آرام نمی‌کند، قلبت آیینه‌ایست صیقل خورده و زمین، حقیر تر از آن که گنجایشِ روحِ بلندت را داشته باشد. 🍃 تنها یک چاشنی کافیست که تو را به غایتِ آرزویت برساند. چاشنی منفجر می‌شود و تو پرواز را آغاز می‌کنی، . 🍃 سر بر میگذاری. قلبت آرام گرفته اما اینجا، روی زمین، میان تمام چیزهایی که نبودت را به رخ می‌کشد، جای خالی‌ات نیشتری است بر قلبِ زخم خورده‌مان 🍃 همسرت بانویی است از تبار . پر از صبر و . شیرزنی که در اوج ، آروزهایش را فدای کرد. همسری که شرط ازدواجش دفاع از حرم بود و چه از این بهتر که همپایی داشته باشی تا ؟!🌹 🍃 حواسمان هست که حاجتت را از رفیقِ شفیقت گرفته ای، از که حالا در کنارش حالت خوب است. 🍃 ما در دنیا رها شده‌ایم، و بی‌سرپناه. حواستان به ما هم باشد.‌ رهایمان نکن که گردباد ، ما را با خود می‌برد. ، قمر فاطمیون * شهید ، دوست شهید که پس از شهادت، پیکر مطهرشان توسط شهید به عقب برگردانده شد. شهید هریری حاجتِ شهادتشان را از ایشان درخواست کردند. * شهید به دلیلِ چهره زیبایشان، به قمر فاطمیون شهرت داشتند. ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅 تاریخ تولد: ۳ آبان ۱۳۶۸ 📅 تاریخ شهادت: ۲۲ آبان ۱۳۹۵ 🥀 مزار شهید: بهشت رضا(ع) 🕊🕊🕊 @Fahma_KanoonTaha
💠 چمران؛ آرمان‌خواهی که خود، آرمان شد 🔰 سه دوره‌ی مبارزات با حكومت طاغوت در عصر پهلوی، ترورهای كور منافقين و محاربين در آغاز انقلاب و دوره درخشان بسترهایی برای ظهور و بروز اين دُرّهای گران‌مايه بودند. از آيت‌الله سعيدی و غفاری و نواب صفوی گرفته تا شهيد مطهری و بهشتی و رجایی و تا شهيد همت و باقری و بروجردی، همه و همه نمونه‌ای از خروار خروار مجاهدت و ايثار و بذل جان در راه هدف و آرمان هستند. در اين ميانه، برخی روح‌های سبك‌بار بودند كه عجيب دل‌ها را مجذوب و چشم‌ها را خيره می‌كردند و در محاسبات عقل دنيایی، همه چيز را بهم می‌ريختند و بی‌جواب می‌كردند. از آن جمله است: بزرگوار دكتر مصطفی 🔸چمران جمع بين امور متفاوت تا مرز بود، هم آرام بود، هم خروشان؛ هم عاطفی بود، هم با صلابت؛ هم متواضع بود، هم متكبر؛ هم شوخ بود، هم جدی؛ هم ناز داشت، هم نیاز؛ هم عاقل بود، هم عاشق؛ هم نظری بود، هم عملی؛ هم عالم بود، هم مدير و مدبر؛ هم فرهنگی بود، هم سياسی و مبارز؛ هم هجرت علمی كرد، هم هجرت عملی؛ هم نويسنده بود، هم خطيب؛ هم يتيم نوازی می‌كرد، هم دشمن ستيزی؛ هم زاهد و عابد دهر بود، هم شير غرّان ميدان؛ هم جوان بود و نشيط، هم پير بود و دنيا ديده... تا حدی كه تخصصش را هم نوشتند و هم ! 🔹اين ملغمه‌ی حسرت‌آور كه هر كدامش آرزوئی است بلندبالا و دست‌نيافتنی، در به غايت و نهايت متجلی بود. خودش می‌گويد: هم تازه رويم، هم خجل، هم شادمان، هم تنگ دل از عهده بيرون آمدن، نتوانم این انعام را... 🔸 اما تنظيم فعل و عمل چمران به عقل نبود، بلکه به زنده نگهداشتن حس و بود. چمران با آرمان زنده بود، با آرمان، جوانی مي‌كرد، عشق‌بازی می‌نمود، خواب می‌ديد، راه می رفت، می‌جنگيد، ازدواج می‌كرد، عبادت می‌كرد و حتی سياست می ورزيد... چمران عين آرمان بود؛ حقيقت آرمان. آرمان برايش كهنه و تجربه نمی‌شد، هميشه برايش تازه و بی‌تكرار بود. 🔹 طرفه آن‌که، عقربه‌های قطب‌نمای آرمانخواهی‌اش هيچ‌گاه غلط نما نشد. گاهی او را به مرزهای دانش فيزيك پلاسما در بركلی كاليفرنيا مسافر كرد و گاهی در مسيرش لبنان و فلسطين، غوغای درون بپا كرد و مصر را به عنوان زادگاه مبارزه برگزيد. به امام موسي صدر با آن آرمان‌های متعالی تلاقی کرد و با دلش ماندگار و محو او شد. صدای رسای در جانش طنين انداخت و برای ، وزيری شد كه ميزش كوه‌های پاوه و دشت‌های اشنويه و مرغزارهای مريوان بود؛ علوّ و بزرگي آرمان و آرمانخواهی‌اش راهي به جز بذل جان با خون سرخ باقی نگذاشته بود. چه در سی سالگی می‌رفت، چه در نود سالگی، و خدا او را در پنجاه سالگی به همسايگی خود برد. 🔸 چمران را باید عین آرمان دانست که غیر از این نبود و نشاید. او واله و شیدای آرمان بود. حرکت او، او و جهاد او، خشت به خشت، آرمان می‌ساخت. ممتاز و یکتا آنکه، لحظه‌ای این ساخت و ساز آرمانی را تعطیل نکرد و وقفه نیانداخت. برایش از نان شب واجب‌تر بود. ناآرامی مدام او، ذره ذره‌اش را ورز می‌داد. انگار می‌خواست سلول‌هایش همگی، با آرمان نفس بکشند و با آرمان تازه شوند و هیچ جزئی از وجود او فارغ از آرمانش نماند و نباشد. فریم به فریم که او را تعقیب می‌کنیم، او را در تعقیب آرمانش می‌بینیم. آرمانی جوشان و عطشان. گویا می‌خواهد به عهد نخستین وفای کامل کند و همچون "رجال صدقوا ماعاهدوالله علیه" خود را قربانی آرمان سرخ کند. گویا می‌خواهد "من قضی نحبه" را تجسمی درخشان ببخشد و گویا می‌خواهد "و ما بدلوا تبدیلا" را در جای‌جای زندگی‌اش فریاد بزند... می‌خواهد برایت هجی کند: آرمانی که برایش قربانی نشوی، آرمان نیست... حالا چهل سال است آرمان‌های مصطفی قصه‌ی سينه به سينه‌ی نسل‌هایی شده كه ما ترك ماندگارشان ايثار و فداكاري و جانبازی و مرگ سرخ پدران و برادران است. 🔹 را بايد ديد، بايد شنيد، بايد لمس كرد، بايد بوييد، بايد خواند، بايد گفت، بايد هم سفر شد، باید هم حضر شد. مصطفی "" به تمام معنا بود. امروز راه مصطفی در عراق و سوريه و لبنان و يمن و بحرين و عربستان و غزه جاري است و آرمان‌های او نقل هر محفلی است كه دنبال راه آزادی و آزادگی می‌گردد. مصطفي يك آرماني بود، یک آرمان؛ مصطفی، مصطفی بود... ✍ «مصباح‌الهدی باقری» @Fahma_KanoonTaha