کانون طه آبپخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_چهارم #چهارمین_سحری #چهارمین_سحر 💠 خدایا شکرت 🤲🤲 دیرو
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲
#سحر_پنجم #پنجمین_سحری #پنجمین_سحر
💠 باز هم... 🙈🙈🙈
چهارمین افطاری هم با یه سوپ خوشمزه محلی به نام اَو آرد (للک یا گمنه، آرد، سبزی ماهی و...) درست میشه بود
راستش اول نماز مغرب و عشاء رو خوندم و بعدش رفتم سراغ اون سوپ خوشمزه محلی...
راستی تا یادم نرفته بگم، قبل از ظهر، رفتم روابط شهرداری و چندتا طرح خواندن خانوادگی سوره قدر سر سفره افطار بود رو باهاشون صحبت کنم هم برای چاپ بنر و هم پوستر .... این برنامه رو خانواده ها قبل از افطاری، سوره قدر رو بصورت خانوادگی میخونن و در قالب فیلم و تصویر برای سایت http://setare114.ir ارسال میکنن و در این مسابقه شرکت میکنند...البته این مسابقه تو کانال تبلیغ شده و میشه...
....راستش دوست داشتم شهرمون بوی ماه رمضونی بده...فضای شهری مون از این کارا خیلی کم داخلش بوده و هست... صحبتها انجام شد و خداروشکر مسئول محترم، که از دوستان قدیمی و همکلاسیم بود قبول کرد و یه نامه دست نویس برام نوشت، دو تا بنر ۳×۲ و ۲۰تا پوستر برامون چاپ بشه که با همکاری همدیگه در دو جای مناسب شهر بنرها نصب بشه...و اون ۲۰تا پوستر هم از طرح های دیگه بود رو چاپ کنه و اونا رو تو مساجد و... نصب کنیم...البته طرح بنرها و پوسترها متفاوت بودن... از شش طرح، ما سه طرح رو انتخاب کردیم...دوتا برای بنر و یکی هم پوستر....منم سریع بردم مکان چاپ بنر و پوستر که بدم برامون چاپ کنه...اونم سریع دست به کار شد و با یه تغییرات کوچولوی که میخاستم زیر بنرها و پوسترها اسمی نوشته بشه، گفت...بعد از افطاری بیا براش...منم افطار خوردم و برای اینکه این غذای افطاریه هضم و پشت سر هم غذا نخورده باشم...رفتم سراغ بنرها و پوسترها که بیارمش ...گفت چاپش کردم اما میخام لیفه بزارمش چون که مدت زیادی نیست چاپش کردم باید خشک بشه تا بتونم بهتر براتون لیفش کنم منم قبول کردم و گفت فردا صبح ساعت ۹ بیا مغازه ببرش...منم قبول کردم باهاشون خداحافظی کردم و اومدم خونه...
عادتم اینه که زود بخوابم که بتونم سحری زود بیدار بشم...سریع خوابیدم و..
سحری روز پنجم هم با حوادثی همراه بود...بعد از خوردن افطاری، خواهرم برای سحری میخاست برنج درست کنه...اونو درست کرد و گذاشت که دَم بیاد....اما نمیدونم چرا اینقدر زمان دَم اومدمش نزدیکای ساعت ۱۲ شب شد 🙈🙈🙈 آخه دیه برنجی در کار نبود...سوخته بود...سحری روز پنجم ما هم، بدون برنج شد...با نون شد... نون و خورش بادمجون... و سه تا دونه میوه هم (یه کیوی، یه سیب و در آخر هم یه دونه هویج) البته همه اینا کوچیکاشونو انتخاب کردم...گفتم فقط یه مقداری ویتامین به بدنم برسه...اونم به مقدار لازم ☺️☺️☺️
بعدش رفتم وضو گرفتم و منتظر نماز...
با ما همراه باشید...
#خاطره #ماه_رمضان
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e